چهارشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۶

بلاگريدن

محمود فرجامي كه استثنائا ربطي به محمود احمدي‌نژاد ندارد و البته طنزنويس خوبي‌ست و اين استثنائا خيلي جاها به محمود احمدي‌نژاد ربط دارد، استثنائا يك طنز غير سياسي نوشته است كه خيلي بامزه و بلاگرچزان است! براي همين و به مناسبت اينكه شما را در شادي خودمان شريك كنيم مي‌لينكيمتان! به سايتش كه بخوانيد و كيفور شويد
...
فقط يادتان باشد آنجا كه مي‌رويد دهانتان را باز نكنيد چون خيلي وقت است كه در آن حوالي باران مي‌بارد و چيزي كه خيلي وقت است شرشر كند مشكوك است
...

یکشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۶

اين وسط طفلك بچه‌هاي اين مرز و بوم و واقعا آمريكا هيچ "غلطي" نمي‌تونه بكنه

اين روزها همه مي‌خواهند رابطه برقرار كنند
اين وسط طفلك بچه‌هاي اين مرز و بوم
آخه شنيدم ايدز بيشتر از والدين توي بچه‌ها نمود پيدا مي‌كنه و بعدها دهنشون رو صاف مي‌كنه
....
اين روزها يه سري نمي‌خوان رابطه برقرار كنند
اين وسط طفلك بچه‌هاي اين مرز و بوم
آخه حتما تو اين جلوگيري‌ها يه سري از استعدادها از بين مي‌رن، بيچاره اون اسپرم‌هايي كه ريخته مي‌شن رو زمين
...
اين روزها بعضي‌ها هم براشون فرق نمي‌كنه كه رابطه برقرار كنند يا نكنند
اين وسط طفلك بچه‌هاي اين مرز و بوم
آخه سرنوشت خوبي، براي بچه‌هايي كه پدر و مادرشون نمي‌دونن براي چي به دنياشون آوردن، وجود نداره
...
...
...
اين روزها فكر مي‌كنم واقعا آمريكا هيچ "غلطي" نمي‌تونه بكنه
...
مرگ بر آمريكا
درود بر سياست‌مدارهامون
اين وسط طفلك بچه‌هاي اين مرز و بوم

جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶

زندگي به روايت بزرگمهر

زندگی ما آدمها مثل قصه میمونه

بعضی ها رمان میشن و بعضی دیگه داستان کوتاه

بعضی ها تلخ تموم میشن و بعضی دیگه شیرین و قشنگ

اما هر چی باشن یه روز بسته میشن ومیرن توی کتابخونه

یعنی از همون جایی که ورداشته شدن

قصه ی پدر بزرگ من رمان بلندی بود که یک ساعت پیش تمام شد

جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶

طنزنويس و قاطرهای امامزاده داوود

ارژنگ عزیز
طنزنویسی در ایران بلانسبت وارد شدن به صنف قاطرهای امامزاده داوود است
...
آن ها که از دور می‌بینندت برایت هورا می کشند
آن ها که نزدیکتر هستند بدشان نمی آید تو پایت بلغزد تا اگر توانستند به دادت برسند و بگویند برای خودمان کسی شده ایم
بچه ها از پشت با چوب دنبال چیزی می گردند، درون آدم ، که به خنده‌شان اندازد
آن ها هم که پشت آدم می‌پرند فقط فکر سواری خودشان هستند و هی سیخونک به تو فرو می‌کنند و بر پهلویت فشار می‌آورند که آن‌ها را به خطر نیندازی
...
طنزنویس اگر مثل قاطرهای امامزاده داوود است که وامصیبتا
همه را به جایی می‌رساند بی آن که خودش به جایی برسد
...
بلانسبت طنزنویس ها *
قاطرهای امامزاده داوود هم حرمت دارند
...
طنزت را بنویس و تبریک مرا که از فحش خواهرمادر بدتر بود! بپذیر
.
.
.
* براي آشنايي با اين قماش جماعت به ليست قندفروشهاي محمود فرجامي نگاه كنيد

اين چطور نبايد نوشت

يك موضوع جالب برايم اين است كه در ايران خيلي‌ها فكر مي‌كنند، منتقدان بي‌عيب و كاست ادبي هستند براي همين هر نقدي كه مي‌خوانم و هر گفت‌وگويي كه مي‌بينم، به حتم در آن، چه طرف منتقد ادبي بوده باشد چه نويسنده، اين مفهوم را مي‌بينم كه چطور نبايد نوشت
اين چطور نبايد نوشت را همه مي‌گويند. براي همين هر كس هر طور بنويسد يك نفر ديگر پيدا مي‌شود و مي‌گويد آن طور هم نبايد نوشت. در اين آشفته‌بازار دلم به حال مخاطب بي‌خبر از همه‌جا مي‌سوزد كه نمي‌داند چه كند. كه كدام كتاب را دست بگيرد يا زمين بگذارد. به كدام جايزه‌ي ادبي اعتماد كند يا نكند
اين چطور نبايد نوشت دردسري شده است. آفتي است كه افتاده به جان داستان. شعر مادرمرده كه هيچي، يك وجب خاك است و هزار پادشاه
اين چطور نبايد نوشت از زبان هر نويسنده‌اي همان جور است كه او نمي‌نويسد
اين چطور نبايد نوشت از زبان هر منتقدي همان جور است كه او نمي‌پسندد
اين چطور نبايد نوشت فاصله‌ي زيادي با نقد دارد
اين چطور نبايد نوشت را كه گفتيد يك جوري بنويسيد كه بايد نوشت يا يك چيزي بنويسيد كه بايد گفت
....
اين چطور نبايد نوشت را چطور نبايد نوشت؟! كه درست از آب دربيايد
...
نه! بايد نوشت
...
نوش!
...
اين هم بازي‌هاي كلامي به سبك شعر حجم و سطح و سطر و ضربدري و يك كلام شعر مادرمرده

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۶

معرفی برگزیدگان بیستمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب


طبق اخبار رسیده از وزارتخانه ارشادینا برگزیدگان بیستمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب به شرح زیر، انتخاب و معرفی شدند.

بهترین ناشر داخلی (با رویکرد اجتماعی و احترام به حقوق شهروندی):
متروی تهران و حومه
به خاطر چاپ انبوه نقشه مترو و انتشار و تکثیر پیام‌های اخلاقی کوتاه و جملات قصار در قطارهای مترو.

بهترین ناشر داخلی (در حوزه فرهنگ و ادب):
اتوبوسرانی تهران
به خاطر اشاعه فرهنگ قطع دست جاعلین بلیط های مترو.

بهترین ناشر متفاوت (ربطی به "واو" ندارد!):
شرکت برق
به خاطر چاپ کتاب‌های لوله‌ای و گسترش آن به صورت رایگان در تمام سطح نمایشگاه و تفاوت در عرضه زیرپا زدن به قشر کتاب‌خوان برای به خود آمدن و بار دیگر پژوهیدن و جستجو کردن خویشتن خویش در طول راه با هدف نگاه کردن به راه پیموده و راه پیش رو در عرصه فرهنگ. (چی شد!)

بهترین ناشر صدادار:
گوینده و مخبر مصلای تهران
به خاطر قرائت ملکوتی و روحانی نام و محل غرفه‌های کتاب از بلندگو!

بهترین ناشر همین‌طوری:
وزارت ارشاد
به خاطر همین‌طوری آوارگی و دربدری دوستداران کتاب.

بهترین ناشر صنایع دستی (با رویکرد حفظ و احیای صنایع دستی و نشر کتاب):
ناشرین عربی
به خاطر استفاده از کاسه و سطل در ایام نمایشگاه برای جلوگیری از پیشروی چکه کردن آب از سقف مصلا.

بهترین ناشر نمی‌دونم چی:
باز هم وزارت ارشاد
به خاطر اشاعه فرهنگ صرفه جویی و چله‌نشینی برای اهل قلم و فرهنگ (با عنایت بر اینکه اهل کتاب، در زمان بازدید از نمایشگاه از هرگونه خوردن و آشامیدن و قضای حاجت کردن معذور بودند!)

بهترین ناشر عبید پسند:
ناشرین کودک
به خاطر تجمع بی‌نظیر کودکان در غرفه و ممانعت از ورود آقایان به آن‌جا!

بهترین ناشر خارجی:
ناشرین فرش قرمز!
به خاطر پهن کردن فرش قرمز در حیاط نمایشگاه با رویکرد بازآفرینی جشنواره کن و نوبل (البته بی‌عنایت به استفاده ابزاری بازدیدکنندگان از فرش قرمز برای خستگی در کردن و خوردن چیپس!)


بهترین ناشر حوادث غیرمترقبه (و حال بده!):
باران بهاری
به خاطر آب بستن به سیاست‌های وزارت ارشاد ... ببخشید کتاب‌های ناشرین بیچاره!

گفتنی‌ست از ناشرین کتاب در این نمایشگاه نیز توسط سازمان آب و فاضلاب تجلیل به عمل آمد. سازمان آب و فاضلاب متعهد شد پس از اتمام نمایشگاه بین‌المللی کتاب ناشرین و اهل قلم می‌توانند برای راست و ریس شدن اوضاع مزاجی و کلیوی (به علت عدم استفاده از امور آب و فاضلابی در طول نمایشگاه) به مدت یک ماه به طور رایگان از خدمات این سازمان استفاده کنند!

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

پنجشنبه ساعت 14 گل‌آقا جلسه دارد


يادت نرود، پارسال و سال پيشش هم كه نتوانستي بروي، وقتي سپردندش به دست خاك هم كه عذرت موجه بود براي خودت كه نمي‌توانستي ، يا نمي‌خواستي، بروي و آنجا باشي. يادت نرود. اين روزها حال و هواي آن روزها را دارم. آن‌روزها كه گل‌آقا ما را جمع مي‌كرد دور هم و ما هم وقتي كسي تلفني كارمان داشت، مي‌گفتيم بگوييد در جلسه‌ايم!
جلسه بعدي افتاده است همين پنجشنبه، 13 ارديبهشت، بهشت زهرا، ساعت 14

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۶

روز كارگري

( بدون شرح)
با دقت در عكس فوق، احساسات خود را بنويسد