دوشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۳

هر چیزی ارزشش را ندارد، ممد

این‌که سیاستمداران ما به صورت تاریخی یک رودروایسی دارند همیشه، یا با خودشان یا با رقبا یا مخالفانشان یا با مردم و حتا با قدرت، تبدیل به رفتاری طبیعی شده است.
در آخرین نمونه، محمد هاشمی رییس و عضو هیات موسس حزب کارگزاران، به دلیل ورود "افراد"ی به شورای مرکزی استعفا می‌دهد و لب از لب باز نمی‌کند و جز کمی غر زدن و دلیل آوردن چرا رفتم چرا رفتم چرا من بی‌قرارم، حاضر نیست دلیل جدایی به این مهمی و موثری را به زبان بیاورد. یا به نقد رفتار حزبی هم‌حزبی‌های سابق بنشیند.

حتا هاشمی هم می‌گوید "ولی الان وارد این بخش نمی‌شوم" و منتظر آینده‌ای است که زمان وارد شدن به "بخش‌"ها از راه برسد.
جدا شدن محمد هاشمی از حزب کارگزاران به دلیل ورود افرادی که پیش از این منتقد حزب کارگزاران بودند، یک رفتار حزبی است. یک ارزش برای یک فرد حزبی. ارزشی است که مدت‌هاست در رفتار بیشتر افراد و احزاب و نحله‌های فکری دیگر دیده نمی‌شود. آنان خط عوض می‌کنند رنگ عوض می‌کنند تا به هر قیمتی بمانند، در بازی بمانند حتا اگر بازی بخورند، اما حاضر نیستند از قافله جا بمانند. 
مساله سیاسی و جبری که منجر به چنین امری شده، در این چند خط منظور نظر من نیست. کاری که محمد هاشمی کرد، برای من بسیار قابل احترام است نه به دلیل سرسختی‌اش یا ایستادنش به قیمت جدایی‌اش بر اصول یک حزب که هر کسی - به خصوص اگر منتقد وضع حزب بوده باشد - نمی‌تواند تا شورای مرکزی یک‌باره خود را بالا بکشد، استعفای محمد هاشمی برای من ارزشمند است چون به خاطر یک ارزش شخصی است، شاید به این دلیل که ارزش آدم گاهی بالاتر است از چیزهای ارزنده‌ی دیگر، شاید هم استعفای هاشمی به خاطر یک جمله خودمانی بوده که پیش از استعفا زیر لب زمزمه‌اش می‌کرده، جمله‌ای ساده و خودمانی اما اساسی؛ جمله‌ای مثل این‌که؛ "هر چیزی ارزشش را ندارد، ممد."


مصاحبه را با دقت بخوانیم.