جمعه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۹

کتاب منتخب سال 88

  • دروغ چرا؟ بنده همه‌ی کتاب‌ها را نخوانده‌ام خب. نه پولش (و وقتش) را داشتم که بخرم و بخوانم، نه کسی پولی داد که آن همه کتاب را بخوانم (و در کسوت داوری نظرم را اعلام کنم.). و اگر کسی این پول را داده بود، الان من نشسته بودم آن‌ورتر و داشتم پولم را می‌شمردم و فحشم را می‌خوردم (چون پولش را گرفته بودم عیبی نداشت! حتا "آینه" هم نمی‌گفتم!) و کاری به این نظرسنجی‌ها نداشتم.
    دروغ چرا؟ نه من، که هیچ‌کدام از داورها هم همه‌ی این کتاب‌ها را نخوانده‌اند. به اطلاع عموم می‌رساند داوری‌ها در دومرحله انجام می‌شود؛ مرحله‌ی اول و مرحله‌ی دوم. (که به بحث ما ربطی ندارد.)
.
این بند به نقل از توضیحاتم برای انتخاب کتاب محبوب سال 87 است. برای انتخاب کتاب محبوب سال 88 هم همین توضیحات را باید دوباره می‌دادم.

حالا با این اوصاف کتاب محبوبم در سال 88- تاکید می‌کنم که این داوری نیست و صرفا یک انتخاب شخصی با معیارهای شخصی است - رمان شب ممکن محمدحسن شهسواری است. دلایل این انتخابم را قبلا در سایت هزار کتاب نوشته بودم که اینجا دوباره می‌آورم؛

شب آبستن

1- یک نظر بدوی در ذهن من سال‌هاست که جا خوش کرده و آن این‌که یک منتقد بهتر است خط‌کش نقد خود را سفت بچسبد و وارد تولید اثر هنری نشود تا مبادا خودش در کوزه‌ی خودش بیفتد و چوب‌خط اعتبارش با علامت‌های بی‌شمار سوال درباره‌ی آن‌چه گفته و آن‌چه خلق کرده، پر شود. اتفاقی که به‌راحتی هیبت یک منتقد طراز اول را به یک هنرمند دم‌دستی تبدیل می‌کند.
یک منتقد ادبی (و هنرهای تجسمی) ممکن است به علوم زیادی درباره‌ی گونه‌ی ادبی (و هنری) مورد بحث خود آگاه باشد ولی عالم بودن به یک هنر، مثل داشتن نقشه‌ی گنجی اساطیری، به تنهایی برای کشف دست‌‌نیافتنی‌های هنر و فرهنگ کافی نیست. و هم‌چنین یک منتقد ادبی (و هنری) ممکن است از فنون بسیاری در زمینه‌ی گونه‌ی مورد نظر خود اطلاع داشته باشد، اما دانستن و محیط بودن به شیوه‌ها و فن‌های شطرنج و کونگ‌فو، هیچ فردی را قهرمان جهانی (و حتا استانی) این دو هنر- ورزش نمی‌کند.
در این‌باره بیش‌تر می‌توان نوشت، اما هدف از آوردن چنین مقدمه و توضیحی، رسیدن به این نکته است که گاهی، می‌توان منتقدی را یافت که می‌تواند با حفظ جایگاه نقد و داوری آثار ادبی، یک اثر ادبی خوب خلق کند. کتاب شب ممکن محمدحسن شهسواری که در روزهای پایانی سال 1388 در نشر چشمه منتشر شده است، نمونه‌ای بر این مدعا است. چرا که نویسنده، علاوه بر نقد و داوری جایزه‌های ادبی، کارگاه‌های نویسندگی نیز برگزار می‌کند. برای چنین شخصی، که خواسته ناخواسته طرفداران پر‌و‌پا قرص و دشمنان قسم‌خورده خواهد داشت، چاپ اثر مثل دوئل روسی است. یعنی با انتشار هر اثر، خود را در برابر نقدی بی‌رحمانه‌تر – از طرف موافقان و مخالفان خویش - قرار خواهد داد؛ موافقان از این‌رو که ‌استاد معلم‌، خود تا به کجا بر همان مسیر که درس درست و نادرست می‌دهد قدم برمی‌دارد و نکند عالم بی‌عمل و زنبور بی‌عسل باشد. و مخالفان از این‌رو که مترصد و در کمین هستند تا ‌استاد منتقد‌ را در دام نقد خودش بیندازند و بگویند او گفته و کرده‌اش یکی نیست و طبل خالی را ماند که صدای بلندش گوش فلک را کر می‌کند.

2- کتاب شب ممکن که به این دلایل، از نظر من، کتاب مهمی است؛
  • نگاه طنزآمیز راوی به فضای ادبی و نقد ادبی، حاشیه‌های فرهنگی، و دست‌مایه قرار دادن مناسبت‌های شخصی و عمومی بین مثلث هنرمندان – منتقدان – مخاطبان، که نمونه‌های شیرین و موفقی از این نگاه طنزآمیز در کل اثر وجود دارد.
  • انتخاب موضوعی مانند پشت پرده‌ی فرهنگی و زندگی فرهنگیان – هنرمندان که همان‌اندازه که برای عامه‌ی مخاطبان جذاب است می‌تواند اثری دم‌دستی و بفروش و بازاری از آب درآید. اما نویسنده با مدیریت و تسلط به قصه و فنون ادبی، به بسط و پرورش داستان پرداخته تا اثری که به‌راحتی توانایی عامه‌پسند شدن و پاورقی شدن را دارد یک اثر ادبی باهویت و مستقل بماند.
  • کتاب در واقع اثری با مولفه‌ها و مشخصه‌های عمومی داستان و رمان همه‌خوان و متداول (یعنی شیوه‌هایی که امتحانش را پس داده!) نیست و از شیوه‌های گوناگون فن داستان‌نویسی بهره برده است. یکی از دلایل موفقیت این کتاب همین نکته است که با آن‌که تفاوت‌های روایی بسیار، مواجهه با یک موضوع از چنیدن منظر، چند راوی و بازی‌های زمانی هم‌پوشان دارد، (یعنی همه‌ی آن‌چه که در اجرای بد، می‌تواند مخاطب را پس بزند)، اما شب ممکن، رمانی صرفا فنی محسوب نمی‌شود. بلکه نویسنده توانسته با زیرکی و به پشت‌گرمی دانسته‌ها و تجربه‌های ادبی خویش، داستانی خوش‌خوان و روان بنویسد که تنها ‌مخاطب خاص‌ و ‌خیلی خاص!‌ –‌یعنی همان مخاطبی که توجیه ادبی این سال‌ها برای خوانده نشدن بسیاری از آثار خوب اما صرفا فنی داستانی است- نداشته باشد و بتواند بین مخاطب خاص، اثر داستانی صرفا فنی، مخاطب کلی ادبیات جدی و یک اثر داستانی موجه و باهویت، پل بزند.
3- پرداختن بیشتر به قوت‌ها و کاستی‌های این اثر، به حتم باید توسط منتقدان ادبیات انجام شود. (چه من در این یادداشت هرگز به فضای نقد وارد نشدم و هرگز دربارهی نکته‌هایی درباره‌ی این کتاب که موافقشان نبودم و دوست نداشتم، صحبتی به میان نیاوردم، که هر‌کس را برای کاری ساختند.) این یادداشت تنها در معرفی اثری نوشته شد که به نظر من یکی از کتاب‌های موفق و مهم ادبیات این سال‌ها بوده است، از نویسندهای که آخرین اثرش، یعنی کتاب شب ممکن تا حدودی نقض آن نظر بدوی من است که آثار منتقدها، کم‌تر خواندنی هستند و بیشتر به درد بحث‌های نظری می‌خورند تا به درد لذت بردن از خواندن یک داستان.