دوشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۰

نتایج سفرهای استانی من

- هر چه از تهران دورتر شوی شهرستانی کمتر می‌بینی.
مثلا وقتی می‌روی بیمارستان متوجه می‌شوی همه‌ی بیمارها تهرانی هستند، چون بیماران شهرستان آمده‌اند تهران که بروند بیمارستان درست و درمان.
 
- در شهرستان رسم است که مریض را دوُر بگردانند.
یعنی بیمارستان اول فقط می‌تواند زخمت را پانسمان کند، دومی فقط آتل می‌بنند، سومی فقط بخیه می‌زند، چهارمی دکتر ندارد، پنجمی پرستارش رفته بیمارستان بغل به یک زائو کمک کند، ششمی سقفش ریخته و اینا.
 
- در شهرستان در مصرف برق و تابلو به شدت صرفه‌جویی می‌شود.
مثلا وزارت نیرو در تامین برق و روشنایی راه‌ها صرفه‌جویی می‌کند، وزارت راه در آسفالت کردن جاده و نصب تابلوی راهنمایی و رانندگی. برای همین آماده باشید بروید توی تپه، یا بیفتید توی دره.
 
- هر چه از تهران دورتر شوی هزینه‌هایت کمتر است.
مثلا پمپ بنزین‌های شهرستان بنزین ندارند. پس شما پول بنزین را صرفه‌جویی می‌کنی و استهلاک ماشینت هم کم می‌شود. اما اگر بنزین تمام کردی و در جاده خوابیدی هش دار! که کیف و ماشین و لپ تاپ و باقی چیزهات را دزد نبرد.
 
- پرداخت عوارض راه سطح توقع ملت را می‌آورد پایین.
یعنی وقتی یک راننده برای یک تکه راه که با پول دولت و از اینا ساخته می‌شود عوارض ششصد تومانی و هزار تومانی می‌پردازد لابد توقع دارد راه سالم باشد و آسفالت سر هم باشد و اورژانس باشد و جاده چراغ داشته باشد و موبایل هم آنتن بدهد و اینا، اما زهی خیال خام. چه توقعات غربی‌ای دارید شما.
 
- در شهرستان، تهرانی بودن مهم است.
مثلا در بیمارستان وقتی می‌گویی «از تهران می‌آمدیم که توی راه تصادف کردیم...» انگار که مامور مخصوص حاکم بزرگ یا داداش کایکو (یا بلانسبت زنبه) باشید همه به شما احترام می‌گذارند.
 
- اما در تهران، شهرستانی بودن ... آه... آه ممتد.
بر خلاف این که در شهرستان به بیمار تهرانی احترام می‌گذارند، در بیمارستان تهران به بیمار شهرستانی... آه... آه ممتد...
الف - بیمه مکمل داری مادر؟ از وسط مهمونی نیومدم که شما رو تماشا کنم جواب بده مادر... (نگاه متفرعنانه)
ب – شلوارت اورژیناله عامو؟ (خنده‌ی پرسنل و باقی بیماران)
پ – اینجا بیمارستانه نه کاروانسرا آقای محترم (نگاه اسفناک)
ت - چند میلیون هزینه‌ی عمل لگنت می‌شه پدر جان، داری عمل کنی یا همین‌طوری لگنت شکسته بماند و چکه کند؟
 
- در تهران بعضی پزشکان بیمارن را به چشم عابربانک می‌بینند.
- و غیره.
 
ایمان بیاوریم به سفرهای استانی
من بعد از شش هفت سال که آقای احمدی‌نژاد هیات دولت را می‌زد زیر بغل و می‌رفت سفرهای استانی، تازه به کارش ایمان آوردم. و خدا را شکر می‌کنم که شش هفت سال بعد در سفرهای استانی‌ام تصادف کردم که آقای احمدی‌نژاد کشور را آباده کرده و سه بار شخمش زده. اگر الان آباد شده شش سال پیش چه شکلی بود؟ اگر آباد شده چرا هیات دولت دیگر سفر استانی نمی‌رود؟ به قول ترانه‌سرا:
اون انتخابات به انتخابات / سفرای استانی می‌خوات
 
تشکرنامه و تقدیرنامه
از خوانندگان عزیز کاناپه به خاطر لطفی که داشتند و پیام‌های پرمهرشان و البته سوپ‌هایی که گفتند برایم می‌پزند تا زودتر خوب شوم ممنونم + بوس لپی. از همکارانم در روزنامه ممنونم + بوس گروهی. از سیاستمداران و مسوولان عزیز که چند روز است نتوانسته‌ام روی کاناپه بیاورم‌شان عذر می‌خواهم، (شنیدم این چند روز کلی خبرساز بوده‌اید) نگران نباشید، به زودی از خجالت شما عزیزان در می‌آیم!






 منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، 24 مرداد 90، شماره‌ی 2237 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)