چهارشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۰

منصور ارضی؛ کارآفرین برتر!

 
 
چه صف کشیده‌اند که سوژه بسازند و بیایند روی کاناپه. اما اصلا خیال نمی‌کردیم آقای منصور ارضی را روی کاناپه ببینیم که یله بدهد و قسم جلاله بخورد که «ملت بروند اسفندیار رحیم مشایی را بکشند، پولش را منصور ارضی بدهد.»
 
ما همین‌جا از منصور ارضی تشکر می‌کنیم و– با توجه به محدودیت جا - به اطلاع عموم اهل تریبون و منبر و رسانه می‌رسانیم برای سوژه شدن و آمدن و دراز شدن و لم دادن روی کاناپه باید از قبل رزرو کنند. با تشکر.
 
سوالات مرگی
اگر قرار باشد رحیم مشایی را بکشیم و پولش را از منصور ارضی بگیریم چند مساله پیش می‌آید؛
  •  - ما که قیمت دست‌مان نیست، آقای ارضی اعلام کند الان مظنه چند است.
  • - با توجه به این‌که برای رسیدن به رحیم مشایی، به عنوان غول مرحله‌ی آخر، باید با چند جن‌گیر و دعانویس و جادوگر مبارزه کرد و از آن‌ها گذشت، آیا در این بازی می‌شود بازی را save کرد؟ آیا آقای ارضی 1Up و جان اضافه به بازیگر اضافه می‌کند یا اگر آدم در طول بازی جن گرفتش یا هیولا خوردش یا جادو شد و مرد، راست راستکی می‌میرد و جانش تلف می‌شود؟
  • - قدیم‌ها بهتر بود به نظرم. یعنی برای مرده یا زنده‌ی طرف پول می‌دادند. گویا الان کارها تخصصی شده.
  • - در این قضیه نیت مهم نیست؟ یعنی الان ما قصد کردیم اما نمی‌توانبم رحیم مشایی را بکشیم. آیا به خاطر نیت‌مان آقای ارضی پول نمی‌دهد؟
  • - آیا رحیم مشایی یک بنگاه زودبازده است؟
  • - آیا برای راه‌اندازی کسب و کار کشتن رحیم مشایی و خریدن وسائل لازم کشتن، وام تعلق می‌گیرد؟ یا گل‌ریزان می‌کنند؟
  • - اگر مثلا یکی آقای مشایی را پیدا کند اما نتواند بکشد یعنی رحیم مشایی پیش‌دستی کند و تکنیک بزند و طرف را بکشد آیا آقای ارضی به بازماندگان طرف پول می‌دهد؟
  • - اگر رحیم مشایی در این فاصله به مرگ طبیعی بمیرد منصور ارضی پول را می‌دهد به بیت المال؟
  • - اگر رحیم مشایی پول‌لازم باشد و خودکشی کند منصور ارضی پول را به چه کسی می‌دهد؟
 
نسخه
از منصور ارضی به عنوان کارآفرین برتر تقدیر و تشکر می‌کنیم.
 
پانویس:
ما واقعا آرزوی مرگ که هیچی، آرزوی قولنج یا سرماخوردگی هیچ کسی را نداریم. در این ستون نیز با موضوع پول دادن منصور ارضی برای کشتن رحیم مشایی، به عنوان یک موضوع ااقصادی و کارآفرینی برخورد کردیم. 
 
 
 
 
 

 منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، ستون کاناپه، 2 شهریور 90، شماره‌ی 2244 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)