شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۰

گرفتگی چاه منازل؛ پلیتیک بعدی دشمن




استاندار قم گفت: «اخلال در سیستم بانکی، کار دشمن است، برای ایجاد نارضایتی در مردم.»
من کاناپه‌چی گفتم: «به نکته‌ی ظریفی اشاره کردید. دیگر چی؟»
گفت: «ایجاد ترافیک نیز کار دشمن است، برای ناراضی کردن مردم از مملکت.»
گفتم: «به نکته‌ی غامضی اشاره کردید. دیگر چی؟»
گفت: «همه‌ی این‌ها راهبرد درازمدت دشمن برای ضربه به کشور است.»
گفتم: «می‌فهمم. می‌فهمم. الان آمدنی من توی ترافیک ماندم و ضربه‌ی دشمن را احساس کردم. اصلا این چراغ قرمز که از صد یک دفعه پرید روی صفر، و زرتی سبز شد هم به نظرم خیلی مشکوک آمد. اصلا... »
 
افشای پلیتیک ترافیک
خوب شد فهمیدیم که «اخلال در سیستم بانکی و ایجاد ترافیک» کار دشمن است. برای همین مجبوریم افشاگری می‌کنیم؛
  • اول این‌که دشمن مثل آن «خانم‌های بدحجابی که به‌شان پول داده تا توی خیابان‌های تهران راه بروند و بنیان جامعه را سست کنند»، به چند راننده‌نما پول داده تا در جای جای شهر پارک دوبل نمایند و به کشور ضربه بزنند.
  • دوم این‌که من شخصا معتقدم خانواده‌ی عروس که شب عروسی با حالت مشکوکی بوق «بی‌بیق بیق... بوبوق بوق» می‌زند عملا هم دارد به دشمن علامت می‌دهد، هم دارد می‌گوید کجا چه خبر است تا دشمن با ماهواره‌ی جاسوسی‌اش زوم کند آنجا و از ته و توی روابط خصوصی ما سر در بیاورد.
  • سوم این‌که آیا به راستی استفاده از بوق که یک نماد غربی و فراماسونی است نباید مثل ماهواره از جامعه‌ی ما جمع‌آوری شود؟ آیا زنگوله‌ی اصیل ایرانی یا شیپور ایرانی که همه از نشانه‌های مکتب ایرانی است نباید دوباره احیا شود؟
  • چهارم این‌که، عابربانک مظهر فساد در جامعه نیست؟ یعنی چه که آدم وسط خیابان یک کارت فرو کند به دیوار و پول بگیرد؟
  • پنجم این‌که آیا این کار دشمن نیست که می‌خواهد گردالی‌ها و صفرهای پول ما را کم کند؟ آیا دشمن می‌خواهد پول ما را از سکه بیندازد؟ آیا می‌خواهد ما صفر نداشته باشیم تا به خارج زنگ بزنیم؟
  • آیا وقتی عابربانکی کارت مردم را می‌خورد، یعنی دشمن دارد ما را خرده خرده می‌خورد؟ (ما نمی‌دانیم)
  • با توجه به این‌که ترافیک هم کار دشمن است، به نظر ما گرفتگی چاه منازل نیز کار دشمن است تا مردم شاکی شوند. همچنین بعید نیست دشمن از طریق ایجاد دفاتر گرفتگی و تخلیه‌ی چاه به عمق خانه‌های مردم نفوذ کرده و جاسوسی کند.
 
نسخه
[...]
 
 
 
 
 

 منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، ستون کاناپه، 29 مرداد 90، شماره‌ی 2241 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)