یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۹۱

اولین جمله احمدی‌نژاد بعد از عمل جراحی مثلنی: از ساعت چند اینجایید؟ نه؟ هشت؟ هفت؟


هوگو چاوز، صاحب‌دولت ونزوئلا و دوست صمیمی آقای احمدی‌محمود، پس از عمل جراحی تا چشم‌هاش را باز کرده پرسیده: «ملت من چطورند؟» 
مردم ونزوئلا گفتند: «خوب شد دست آخر حال ما رو هم پرسیدی. مطمئنی حالت خوب شده؟ بعید به نظر می‌رسه.»
در همین لحظه پلیس جمع معترضان را اول دستگیر و بعد متفرق می‌کند.

اما اگر آدم‌های دیگر عمل جراحی کنند وقتی چشم‌شان را باز کنند اولین چیزی که می‌پرسند چیست؟

احمدی‌نژاد
آقای احمدی‌نژاد پس از عمل جراحیِ مثلنی چشم‌هاش را باز می‌کند و می‌پرسد: «ملت من چطورند؟»
خبرنگار بیست و سی به جای مردم می‌گوید: «خوبیم. خیلی خوبیم. اصلا توی این بیست سی سال هیچ‌وقت از این بهتر نبودیم. همه‌ش هم به خاطر شماست. هر چقدر دوران خاتمی و رفسنجانی حال‌مون بد بود توی این هفت هشت سال توپ توپیم. دمت گرم.»
بعد آقای احمدی‌نژاد به ملتش می‌گوید: «از ساعت چند اینجایین؟ هشت؟ نه؟ هفت؟ نه؟ شش؟ نه؟ پنج؟ پنج؟ آفرین. خب بگید ببینم کی خسته‌س؟»
ملت هم جواب می‌دهند: «دشمن.»
بعد خبرنگار بیست و سی رو به دوربین می‌گوید«انبوهی از مردم ایران در حیاط بیمارستان جمع شده‌اند و نگران حال قهرمان ملی، محمود رویین‌تن، هستند.»
[...]
یکی از مردم واقعی در انتهای تصویر تلویزیون دیده می‌شود که پلاکاردی دستش است که روی آن نوشته شده: «به قول شاعر؛ حال همه‌ی ما خوب است اما تو باور نکن. :| »

رحیمی
محمدرضا رحیمی پس از عمل جراحی مثلنی چشم‌هاش را باز می‌کند و می‌گوید: «چشمام داره درست می‌بینه؟ محمودرضا خاوری تو اینجا چی کار می‌کنی پسر؟ پس اون همسایه‌تون چی؟ سلین دیون چی شد؟ کجاست؟» بعد رو می‌کند به طرف دیگر تخت و ذوق‌زده می‌گوید: «ای وای... ای وای... جمشید بسم الله. تو هم اینجایی که. افتادی به زحمت که بابا. از دلار ملار چه خبر؟»

مشایی
رحیم مشایی پس از عمل چشم‌هاش را باز می‌کند و می‌گوید: «ئه. اینجا که هنوز تبت است.» و چشم‌هاش را می‌بندد و دوباره باز می‌کند و می‌گوید: «ای بابا. فرشته‌ها را در حال تردد نگاه کن؛ اینجا که در آسمان ایران است.» دوباره چشم‌هاش را می‌بندد و به طرفه العینی باز می‌کند و می‌گوید: «آها. درست اومدم. اینجا نهاد ریاست‌جمهوری در میدان پاستور تهران است. این دفعه باید در مسیریابی دقت کنم.»