سید محمد كریمی، مدیر عامل صندوق مهر رضا، خوشحال خوشحال آمد و روی کاناپه ولو شد و گفت: «باید به آقای احمدینژاد نوبل بدهند.»
گفتم: «نوبل؟ همان جایزهای که ضدنظام و امپریالیست و کاپیتالیست و صهیونیست و غرب جنایتکار و باقی ددان و دشمنان و استکبار و جرج سوروس به هر کسی که علیه ما است میدهند؟ همان که به خانم شیرین عبادی دادند؟ تکلیف ما را روشن کنید، جایزههای خارجی خوب است یا نه؟ بگیریم یا نگیریم؟ نکند مثل دست دادن و عکس انداختن با خانمهای خارجی، در دورههای قبل بد بوده و الان قبحش ریخته و خیلی هم خوب است؟»
آقای مذکور گفت: «حالا شما مته به خشخاش نگذار. یک وام تپل برایت جور میکنم، بیخیال شو.»
گفتم: «اول شما بگو به آقای احمدینژاد باید نوبل چی بدهند؟»
گفت: «نوبل اشتغالزایی.»
گفتم: «واقعا چرا؟»
گفت: «چون برای من یک شغل نان و آبدار درست کرده و من الان مدیرعامل صندوق مهر رضا هستم.»
گفتم: «خسته نباشی. اگر این طوری بود که باید به دکتر اسماعیلیون نوبل دندانپزشکی میدادند، چون کرمخوردگی دندان من را پر کرد. بعد هم باید به ممدآقا ماستبند سر کوچه نوبل سرشیر بدهند چون رویهی ماستهاش یک بندانگشت است... این طوری نمیشود، اصلا بگذار پیشنهاد نوبل بدهم.»
نوبلهایی برای احمدینژاد
با توجه به اینکه گفته شده به خاطر ایجاد شغل (واقعا؟) باید به آقای احمدینژاد نوبل داده شود، ما هم پیشنهاد میکنیم حالا که دارند میدهند، این نوبلها را هم بدهند؛
نوبل بیابانزدایی: به خاطر تلاش برای زدودن گرد و خس و خاک و خاشاک و غیره.
نوبل شکست نور: به خاطر شکست نور.
نوبل خوشحالی: به خاطر خط لوله صلح و شاد کردن دل مردم بدبخت و فقیر هند و پاکستان.
نوبل تشت: برای احقاق حقوق ایران از دریای خزر به اندازهی یک تشت آب، معادل 11 درصد از خزر.
نوبل بشار: همینطوری به خاطر بشار اسد.
نوبل خارجی: به خاطر موفقیت در روابط خارجی.
نوبل گفتوگو: به خاطر گفتوگو با همهی رسانههای مستقل و دولتی جهان (البته منهای گفتوگو با مطبوعات ایران)
نوبل لبخند: به خاطر پاسخ قاطع به همهی سوالها.
نوبل تکذیب: به خاطر تکذیب همه چیز، حتا شما دوست عزیز.
نوبل مهرورزی: به خاطر توزیع مهرورزانهی سیبزمینی در دورههای مختلف زمانی.
نوبل رفاقت: به خاطر رفاقت و حمایت در هر شرایطی از محمدرضا رحیمی و رفقا.
نوبل سوژه: برای تولید بدون وقفهی سوژهی برای روزنامهنگاران و طنزنویسان.
نوبل اسفندیار رحیم مشایی: به خاطر کشف و ثبت اسفندیار رحیم مشایی، به عنوان معدن نمک.
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، دورهی جدید، 2 مرداد 90، شمارهی 2118
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)