شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۷

کلمه‌های من کبوترهای چاهی‌اند


تمام من را چند می‌خری آقا؟
تا بتوانم به آینه و آب و آرزو مهاجرت کنم
من لابه‌لای سیمان و خیابان و دستان شما غریبه‌ام
تمام من را چند می‌خری خانم؟
می‌خواهم از رقابت بی‌پایان پول و پرستیژ در شهر شما دست بکشم
می‌خواهم - بخندید به من - به خواب‌های کودکی‌ام
که هر روز هفته‌اش جمعه و‌ خنده و ترانه بود
پرواز کنم

کلمه‌های من کبوترهای چاهی‌اند
تمام من را چند می‌خرید آی با شمام
من مومن به رنگین‌کمان و قاصدکم هنوز
نذر باران و گندم و شوق نخستین بوسه و بوی دارچین کنید مرا

کلمه‌های من کبوترهای چاهی‌اند
در بازار مکاره‌ی خیابان مولوی شما ترسیده‌اند

نذر پرنده کنید مرا
جایی کنار مین‌های خنثی‌نشده بکاریدم
کلمه‌های من کبوترهای چاهی‌اند