دوشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۳

دست کوتاه ما از دنیا و خاراندن پایی که نیست

نیازی به رفتن تا بهشت زهرا نیست. تکلیف آدم‌هایی که می‌روند توی صفحه‌های اینترنتی مشخص نیست. می‌مانند... ساکت. با تصویری از آخرین عکسی که آپلود کرده‌اند. با پژواکی از آخرین حرفی که نوشته‌اند. و این خیلی غم‌انگیز است.
با این‌که مرده‌اند روی دیوارشان آگهی‌های احمقانه می‌آید. انگار کسی برود تا قبرستان، روی سنگ قبرها برچسب آژانس و تخلیه چاه یا اعلان دلیوری یک رستوران را بچسباند.
اینترنت حتا معنای دست از دنیا شستن را هم تغییر داده. تعبیر از دست دادن را. تصور «از جلوی چشمم دور شو»، «گم شو» را. مفهوم داغ از دست دادن آن عزیز تغییر کرده است. هر بار وقتی با یک کامنت، یک لایک، یک آگهی مزخرف، یک تگ روی یک تصویر مشمئزکننده، نام آنان روی دیوار تو می‌آید. انگار یادی از رفتگان می‌شود. انگار یادش همیشه زنده باشد. شاید یادش هم زنده باشد، ادامه زندگی اینترنتی که داشته. شاید این شکلی از نامیرایی است. شکلی از غم.
اگر من مردم هر صفحه‌ای از من توی اینترنت بود را بلاک کنید. ریپورت کنید تا ببندندش. بلکه به آرامش ابدی برسیم، بی تلنگر پوکی و اشارات لایکی. به سراغ من حتا نرم و آهسته هم نیایید. چینی نازک تنهایی من را بگذارید به جای لایک، خاک بخورد. ما نامیرایان نیستیم. تکه‌ای از ما که در اینترنت جا می‌ماند عذاب‌مان خواهد داد انگار حس خاریدن دست و پایی را داشته باشیم که قطع شده باشد و دست‌مان از دنیا، از خاراندن، کوتاه باشد.

یکشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۹۳

نوروزشناسی موضعی / تهران‌شناسی موضعی / تز سوم

گران دریاچه ارومیه نباشید. آبش را انتقال دادند وسط بزرگراه مدرس. هم شمال به جنوب، هم جنوب به شمال. به‌خصوص جنوب به شمال. چندتا چاله آب که چه عرض کنم، دریاچه دارد، که ماشین جلویی برود توش، ششصد لگن آب می‌ریزد روی ماشین عقبی و شما را آب می‌برد.
چیزی که مشخص است؛
هنگام رانندگی زیر باران در مدرس، باید فرمان را سفت چسبید. هنگام آتش‌سوزی «لب پنجره» را.
توصیه مهم:
وقتی باران می‌بارد، هنگام عبور از بزرگراه مدرس مایو بپوشید که معذب نشوید.

- نوروزشناسی موضعی / تهران‌شناسی موضعی / تز سوم

با افتخار تقدیم می‌کند...

چهارتا کمپانی فیلمسازی توی دنیا دست به دست هم دادند، یک فیلم سینمایی ساختند، «با افتخار» به هیشکی تقدیمش نکردند، طرف فیلم رو برداشته، غلط غولوط زیرنویس کرده، بعد دارد با افتخار تقدیمش می‌کند. به افتخار ایشون دست بزنید.
دقیقا مثل این صدا و سیما. فیلم فرنگی را برمی‌دارد، هر طور می‌خواهد کوتاه می‌کند، هر طور می‌خواهد دوبله می‌کند، بعد طوری تبلیغش را با افتخار می‌کند که انگار شبکه سه ساخته. :| به افتخار ایشون هم دست بزنید.
دقیقا مثل بعضی از مترجم‌ها. یک داستان سیصدکلمه‌ای را ترجمه می‌کنند، بعد توی دوتا جمله شصت کلمه‌ای با توضیحات فراوان، تقدیمش می‌کنند به طرف مربوطه، که به حتم هنوز اوکی را نداده. چون اوکی را بدهد دیگر تقدیم مقدیم  خبری نیست. به افتخار ایشون هم دست بزنید.

شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۳

اسپانسر

رستوران‌های محله، به من به چشم اسپانسر نگاه می‌کنند.

محصول مشترک آی ام ساری - 1

: ور آر یو فرام؟
- آی ام ساری.
: چرا متاسفی عزیزم؟
- متاسف نیستم که. می‌گم من ساروی هستم. یعنی اهل ساری‌ام.
: آی ام ساری.
- شما هم ساروی هستی؟
: نه عزیزم. گفتم متاسفم اشتباه فهمیدم.
- آی ام ساری.
: فهمیدم بابا جان. اهل ساری هستی.
- نه. گفتم متاسفم.
: آی ام ساری.
- ما رو گرفتی؟ اهل ساری‌ای؟
: ای بابا. گفتم متاسفم.
- اوکی. در هر صورت آی ام ساری.

[محصول مشترک با حسام گرشاسبی]

ادبیات تطبیقی ما و اقبال لاهوری

هزار تیکِ نا زَده در جی‌میل‌تاک است
هزار تیکِ نا زَده در فیس‌باک است
هزار تیکِ نا زَده  استندبای و دست‌به‌نقد و آماده‌ی تاک است
هزار تیکِ نا زَده
راستش خیلی غمناک است

از: ما

هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است

از: اقبال لاهوری


جمعه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۳

ادبیات تطبیقی باباپوریا پوشیده و باباطاهر عریان

یکی درد و یکی درمون پسنده
مو پرستار رو پسندم

از: ما

یکی درد و یکی درمون پسنده
یکی وصل و یکی هجرون پسنده
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندوم آنچه رو جانون پسنده

از: باباطاهر عریان

[ادبیات تطبیقی باباپوریا پوشیده و باباطاهر عریان]

پنجشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۹۳

تهران لو رفت

تهران لو رفت.
خیلی از دور و بری‌های من سفر نرفتند. آن‌ها می‌گویند «تهران عیدها خلوته و باهاس تهران موند.» لعنتی. تهران لو رفته است. یکی تهران و بکری عیدهاش را لو داده.

- ستاد آسیب‌شناسی تهران

تقدیم به چند اصطلاح عامیانه - 35

سرم درد می‌کرد برای دوست‌داشتن
قرار نبود دوست‌داشتنت دردسر باشد

نوروزشناسی موضعی / تز دوم

الان فرصت خوبي است كه دولت وزارتخانه‌ها و ادارات را براي هميشه تعطيل كند. چون اين روزهاي تعطيل نوروزي كه ادارت دولتي تعطيل و نيمه‌تعطيل است، هم شهر خلوت است، هم مردم به كارشان مي‌رسند و هم كسي نيست سنگ در كار مردم بيندازد. 
در خيابان‌ها هم فقط بخش خصوصي باز است. چون بخش خصوصي مي‌داند اگر دست روي دست بگذارد و كاري نكند ورشكست مي‌شود. ساختمان‌ها و مغازه‌هاي دولتي هم چون مي‌دانند بودجه را يك‌سال فرصت دارند خرج كنند، نيازي نديده‌اند بيايند سر كار.
در داستان‌نويسي هم گفته مي‌شود هر چيزي را كه با حذفش به داستان لطمه وارد نمي‌شود، "بايد" حذف كرد.

- نوروزشناسی موضعی / تز دوم

یکشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۳

تقدیم به چند اصطلاح عامیانه - 34

غم‌هایش را می‌شمُرَد
دوباره و
سه‌باره و
برای هزارمین‌بار غم‌هایش را می‌شمُرَد...
عیدی‌هاش را هر بار می‌شمرد
کمتر می‌شد
مادرش می‌گفت «این‌قدر نشمر کم می‌شه»
و او حالا غم‌هایش را می‌شمرد
دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و سال تحویل می‌شود و دوباره و دوباره و...

جمعه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۳

نوروزشناسی موضعی / تز اول

- یکی از قشنگ‌ترین سنت‌های وطنی همین ماهی قرمز سر سفره هفت‌سین بود که خوشبختانه الان ملت حاضرند ایدز بگیرند ماهی قرمز نگیرند.

- امسال با همین دو چشم خودم، سر سفره هفت‌سین ماهی چینی هم دیده شد. که با یک نخ پلاستیکی به سر تنگ آویزان می‌شود و یک قلاب فسقلی هم کنارش می‌گذارند که ماهیگیری کنی.
سبزه چینی هم رویت شد. یک ظرف کوچک سبزه که مخزن آبش را زیرش تعبیه کردند و با چیزی شبیه فتیله آب را سبزه می‌رساند.
خدا رحم کند. الان آدم همسر اختیار می‌کند باید وارسی کند ببیند این‌ور آن‌ور ننوشته باشد Made in China. :(

- از قدیم می‌گفتند لحظه تحویل سال هر کسی هر کاری کند تا آخر آن سال به همان کار مشغول است. لحظه تحویل امسال بنده، همچون تمام عمر، مشغول هیچ‌کاری نبودم. :)

- خوشبختانه در مهمانی‌ها امسال کسی دغدغه سیاسی و داخلی ندارد. الان دغدغه مردم بین‌المللی شده و دارند جهانی فکر می‌کنند و تمام ذهن‌شان درگیر جام جهانی است.

- متاسفانه نسبت تلویزیون ایران به ماهواره‌ها، مثل نسبت ساندویچی فری‌کثیف به ساندویچی کنار دستش است. یعنی اگر فری‌کثیف ساندویچ نداشته باشد، مردم به ناچار می‌روند ببینند آن‌ور چی دارد.

- الان آجیل و پسته را به صورت نمادین روی میز می‌گذارند. کاملا هم مشخص است شمارش شده. قدیم همین برخورد را با موز می‌کردند. یعنی هر مهمان یک موز. الان شده هر مهمان سه‌تا فندق، دوتا پسته، یک مشت تخمه ژاپنی.

- این‌که هر دیدی بازدید دارد یک بحث است، اما این‌که صبح بروید دید، عصرش بیایند بازدید، چون شبش دارند می‌روند مسافرت بحث دیگری است.

- عقب و جلو کشیدن ساعت اول بهار و اول پاییز، یکی از دلایل ابتذال مکالمات است. دیالوگ «سه قدیم یا سه جدید؟ ها ها.» که گوینده سیصد بار هم تکرارش می‌کند مایه افسردگی است و به تنهایی می‌تواند یک مهمانی را یخ کند.

- این‌که مهمان‌ها ظرف‌ها را نشسته رها می‌کنند و می‌روند، نوعی شکنجه محسوب می‌شود و میزبان حق دارد از آنان به دادگاه شکایت کند.

- نوروزشناسی موضعی / تز اول :)

تقدیم به چند اصطلاح عامیانه - 33

آرام در دل من
در دل خانه
در دل مهمانان
در دل شهر
جا باز می‌کنی
بودنت با این‌که به چشم نمی‌آید
به این روایت اعتبار داده است

وقتی می‌روی
انگار نخ اسکناس را بیرون کشیده باشند
اقتصاد و مهمانی و خانه و شهر و ادبیات بی‌اعتبار می‌شود
و ما نمی‌دانیم سرمان را به چه گرم کنیم


تقدیم به چند اصطلاح عامیانه

پنجشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۲

ستاد آریازیاسیون امور

عید نوروز عید واقعی آریایی‌ها نیست. عید ما در اصل کریسمس است که در دوران صفویه از ایران آن را ربودند.
کریسمس یعنی: «که ریسه هم هس»
به این معنا که ریسه هم هست و فقط کلید را بزن چراغ‌های ریسه روشن شود.
البته فرهنگ دهمیبد می‌گوید «که ریسه هم هس» یعنی از خنده ریسه رفتیم، ریسه هم هست، اما غذا نیست. غذا را بیاورید.
ولی نوروز یعنی چه؟
نوروز یعنی: No Rowz
یعنی روزی که نیست. یا روز که رفته. پس چطوری روزی که نیست را عید می‌گیری ای آریایی؟ خجالت بکش و به خودت بیا.

- ستاد آریازیاسیون امور

ستاد ضد حال و همیشه ساز محالف زدن برای متفاوت‌جلوه‌کردن

روزها با هم دیگه فرقی ندارن، بوی کهنگی می‌دن تموم‌شون...

- ستاد ضد حال و همیشه ساز محالف زدن برای متفاوت‌جلوه‌کردن

ستاد همیشه‌فعال کوفت‌کردن زندگی عادی مردم

چطوری می‌خواهید عید را جشن بگیرید؟ چطوری لباس نو تن می‌کنید؟ چطوری می‌خندید؟ چطوری دل‌تان می‌آید به هم تبریک بگویید... آیا به شما هم می‌گویند آدم؟ بهای این خنده شما چه بوده؟ خاک بر سرتان...

- ستاد همیشه‌فعال کوفت‌کردن زندگی عادی مردم 

یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۹۲

تقدیم به چند اصطلاح عامیانه - 32

مادرم بهار است
وقتی می‌آید یخ اجاق گاز آب می‌شود
یخچال میوه می‌دهد
روی میز گل ترب روی سبزه‌ها می‌شکفد
پنیر پتوی نان را می‌کشد روی خودش
گردو سرسختی نمی‌کند و
با پنیر می‌ریزد روی هم
کتری جای قل‌فل، بلبل می‌شود سوت می‌زند
درخت‌ها رخت راحتی تن می‌کنند
کاکتوس‌ها تا چشم‌شان به مادرم می‌افتد
خودشان را لوس می‌کنند

من آخرین باغچه بازمانده از تهران قدیمم
مادرم بهار است
وقتی می‌آید
گل از گلم می‌شکفد

+ تقدیم به چند اصطلاح عامیانه

- جز همین کلمه‌ها چیزی برای تشکر از شما ندارم مامان مَلی. کم و کسرش را مثل همیشه به روم نیاور. 

چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۲

پیش از جنگ واترلو

دارم از لحاظ ذهنی خودم را آماده می‌کنم از خانه بزنم بیرون و بروم تو دل ترافیک... تو خیال کن ناپلئون پیش از جنگ واترلو.

سه‌شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۹۲

ادبیات تطبیقی ما و سهراب سپهری

دچار یعنی عاشق
- سهراب سپهری

پس:
آچار یعنی عاقل بی‌احساس
لیچار یعنی داف جین‌پوش
چارشنبه یعنی ولنتاین روز عشق
چارگاه یعنی دِیت، وعده قرار
چارراه یعنی عشق ضربدری، روابط پیچیده
بیچاره هم که یعنی بیچاره.

[ادبیات تطبیقی ما و سهراب سپهری]

  + ادبیات تطبیقی ما و دیگران