شنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۵

ستاره دانشجویی

بعضي‌ها وضعشان خوب است و سه ستاره دارند؛ يعني بي‌برو برگرد ثبت‌نام مي‌شوند.

بعضي‌ها دو ستاره دارند؛ يعني اگر تعهد بدهند و قسم بخورند كه تعهد داده‌اند، ثبت‌نام مي‌شوند.

بعضي‌ها هم يك ستاره دارند؛ يعني به جان عزيزشان هم قسم بخورند، فرقي نمي‌كند و به هيچ وجهي ثبت نام نمي‌شوند. بيچاره‌ آنها كه در اين آسمان حتي يك ستاره هم ندارند... دستشان هم جايي بند نيست و حتي تفهيم نشده‌اند كه چون ستاره ندارند، دستشان جايي بند نيست.

نامه يك پدر به پسر دانشجويش

پسرم! شنيدم غلط‌هاي اضافه كردي و چون با دو تا ستاره سر و سري داشته‌اي ثبت نامت نكرده‌اند. حقت است. من به شوما نگفتم دانشگاه اخلاق آدام را فاسد مي‌كند؟مواظب اين ستاره‌ها باش كه نگيري؟ نگفتم مرض ستاره مسري است؟

در ضمن دختر عمه‌ات هم وقتي خبر را شنيد غش كرد. آخر آدام عاقل دو تا دو تا ستاره مي‌گيرد، وقتي دختر‌ عمه‌اش به ستاره آلرژي دارد؟

تكذيب و تصحيح

وزير محترم ستاره دادن به دانشجويان را تكذيب كردند. اما در عين حال تصحيح هم كردند كه كساني كه ستاره دارند، مشكل نقص پرونده داشته‌اند نه مشكل فعاليت سياسي.

نتيجه‌گيري:

ستاره پرپر مي‌كني، اي نازنين گريه نكن!

سه‌شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۵

یک عدد آقای لاریجانی گم شده


ارزانی

گرانی این روزها ارزان شده است.

گمشده
یک عدد آقای لاریجانی مشابه عکس ذیل گم شده است. فرد مذکور یک هفته است که رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرده است. نامبرده با من قول و قرارهایی گذاشته بود. با ارایه هر نوع خبر، هسته‌ای یا غیرهسته‌ای، علاوه بر دریافت مژدگانی (بنا به درخواست آقای لاریجانی آب‌نبات نمی‌دهیم، پشمک یا یک چیز دیگر می‌دهیم)، اتحادیه‌ی اروپایی را از نگرانی برهانید.
امضا: خاویر سولانا معروف به کار چاق کن.

اولین پیام انوشه انصاری از فضا مخابره شد
انرژی هسته‌ای حق مسلم ما (ایرانی‌های مقیم مرکز) است.

ماشین دولت در دست تعمیر
به میمنت و مبارکی ماشین دولت در حال تعمیرات است. فعلا که یک قطعه عوض شده است. در همین رابطه مکانیک‌های ما، مشکل ماشین دولت را این طور مطرح نموده‌اند: دوتا از لاستیک‌ها کم‌باد است؛ برای همین حرکت به کندی صورت می‌گیرد. استفاده از چند بوق ده یازده برای شهر مناسب نیست، حجم صداها و شعارها زیاد می‌شود. آینه بغل‌ها میزان نیست؛ برای همین است که تصویر دولت‌های پیشین، تیره و تار نشان داده می‌شود. در ضمن آب و روغن ماشین تا قاطی نکرده است کنترل شود.
همچنین با توجه به سیاست‌های اعلام شده‌ی وزارت ارشاد، بهتر است دستگاه پخش CD ماشین را بیندازید دور؛ بعید است حالا حالاها استفاده شود.

یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۵

تحلیل نقش سفر در عملکرد دولت نهم

سفرهای داخلی
چون سفرهای استانی برای دولت اهمیت زیادی دارد و مردم مناطق محروم هم از دیدن چند هواپیما آدم بااهمیت احساس اهمیت می‌کنند پیشنهاد می‌شود وزارت راه، سازمان گردشگری و نهاد ریاست جمهوری در هم ادغام شوند تا نتیجه‌ی مطلوب‌تری به دست آورند. بدین ترتیب شاید آن شعارهای کوچک‌سازی دولت هم که تا چند وقت پیش نقل محفل دولتیان بود کمی تا قسمتی محقق شود.

سفرهای خارجی
با توجه به حجم سفرهای خارجی و داخلی رییس‌جمهور و اعضا و اذناب دولت ، پیشنهاد می‌شود ساختمان‌های بلااستفاده‌ی نهاد ریاست‌جمهوری به اقشار کم‌درآمد به مدت چهار سال اجاره داده شود.

شباهت سفرهای داخلی و خارجی
هر دو مناطق محروم محسوب می‌شوند.

تفاوت سفرهای داخلی و خارجی
در سفرهای داخلی راجع به مسایل جهان صحبت می‌شود اما در سفرهای خارجی پیرامون مسایل داخلی ایران صحبت می‌شود.

سفر حج
با عنایت بر این‌که شهروندان، اکثرا بعد از گرفتن پست و مقام، طلبیده می‌شوند، بعضی‌ها هم در یک ماه دوبار طلبیده می‌شوند و به زیارت خانه‌ی خدا تشریف می‌برند، دولت محترم برای عدم گسستگی مابین جلسات هیات دولت و هیات همراه در شهرستان‌ها، یکی از سفرهای استانی را استثنائا در کشور عربستان برگزار کند تا یک تیر و دو نشان شود.

خودکفایی سفر
تا پایان چهار سال خدمتگزاری دولت نهم بعید نیست آخرین خبر خوشی که اعلام می‌شود خودکفایی ایران در سفرهای دولتی باشد.

سفر هسته‌ای
با توجه به تعدد پروازهای مرتبط با امور هسته‌ای از ایران به اقصی نقاط کره‌ی زمین، پیشنهاد می‌شود کشورهای دیگر با حق مسلم ماست انرژی هسته‌ای، موافقت کنند تا مسوولین نپرند و به امور غیرهسته‌ای کشور هم بپردازند.

مزیت سفر
مزیت سفر این است که دست کم آدم را پخته می‌کند. شاعر هم گفته بود که بسیار سفر باید...

روزنامه اسرار

جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۵

فرهمند و الهام و فاطمه رجبی

فرهمند روزنامه نگار خوبی ست. جوان و پرانرژی. سرش به تنش می ارزد. دوست دارد که حرفه ای باشد و به همین سمت هم قدم بر می دارد. بهترین گواه، یادداشت های بین المللش است که تحلیل و نگرش او را به مسایل نشان می دهد.
حالا هم اسبابش را جمع کرده و رفته آینده ی نو.
ورودش را هم در نشست مطبوعاتی سخنگوی دولت چه باشکوه جشن گرفته اند!
این یک سوالی کرده که آن یک نامه ای نوشته این چه جوابی دارد؟
!این گفته که آن که نامه نوشته به من که سخن می گویم چه ربطی دارد یا به تو که سوال می پرسی چه دخلی دارد؟

این نشانی فرهمند است در این دنیای بی در و پیکر مجازی.

چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۵

انگار نه انگار

اعتراف
یک توریست از دوستش پرسید: ببینم این مدت که ایران بودی فهمیدی برای اعتراف کجا می‌روند؟
- ما یا ایرانی‌ها؟
: مگر فرق دارد؟
- آره بابا! ما برای اعتراف می‌رویم کلیسا. ایرانی‌ها می‌روند ایسنا!

زنان قالیباف
طبق اخبار موثق، زنان قالیباف 70درصدشان عشایرند.

ساعت
قرار بر این شده است که مدرسه‌ها هفت و نیم، اداره‌ها هشت و نیم، بانک‌ها 9 آغاز به کار کنند. بر همین قرار، برای کاهش ترافیک، مشاغل زیر می‌توانند طبق ساعات پیشنهادی ما فعالیت کنند:
- ساندویچی‌ها و رستوران‌ها از 7 تا 11 صبح و بعد از ظهرها 4 تا 30/7 عصر.
- تاکسی‌ها روزهای جمعه در شهر تردد کنند.
- ورزش‌های صبحگاهی در پارک‌ها ساعت 12 ظهر انجام شود.
- انواع تجمع مسالمت‌آمیز و حمایت‌آمیز خارج از وقت اداری برگزار شود.

همچنین پیشنهاد می‌شود جمعه‌ها که ترافیک کم است، تعطیل نباشد. به جای آن هر جمعه تعدادی ماشین در اتوبان‌ها و پشت چراغ قرمزها راه‌بندان کنند تا از حجم ترافیک روزهای هفته کاسته شود.


منتشر شده در اسرار

دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۵

تاک قد کشیده

سفرنامه‌ی سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور سابق بر این ایران را که در ترانه‌ی زیر مسطور است، کشف رمز کردیم؛

تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم
واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم

بنده هر چند تخم اصلاحات را کاشتم اما خاصیت زمین ایجاب می‌کرد که میوه‌ی «گفت و گوی تمدن‌ها» برداشت کنم. که کردم. حالا آن میوه، مثل خاویار، چون مصرف داخلی ندارد و به مذاق خیلی‌ها خوش نمی‌آید و هزینه‌بر است و برای بعضی‌ها گران تمام می‌شود، تمام و کمال صادرمی‌شود. اما بعید نیست به عنوان یک خبر خوش، پس‌فردا اعلام شود که در زمینه‌ی صادرات غیرنفتی، عدل در همین یک‌ساله‌ی میمون، پیشرفت کرده‌ایم و دانشمند جوان، یعنی بنده، کاشف ایده‌ی گفت و گوی تمدن‌ها هستم.

می‌زنم چوب زیر ساقت واسه لحظه‌های رستن
ریختن آب، روی پاهات هی منو شستن و شستن

بنده می‌روم چهار ساعت سخنرانی‌ام را تنظیم می‌کنم و از ایران دفاع می‌کنم. بعد سه سوت در یک یادداشت و در طول سه خط، آب پاکی را می‌ریزند روی دستم که آب به آسیاب دشمن ریخته‌ام. بنده شک برم داشت که اگر در این هشت سال حامی اسراییل و آمریکا بوده‌ام، چرا آن‌ها اعلام حمایت از بنده نکرده و نمی‌کنند؟ و اگر این سفر مزد خدمت بنده به اجنبی‌ست که ضرر کرده‌ام! هشت سال کار را با قانون جدید کار دولت جدید هم حساب کنیم مزدش بیشتر از یک سفر دو هفته‌ای می‌شود.

توی سرما و تو گرما واسه تو نجاتم عمری
تو هجوم باد وحشی سپر بلاتم عمری

بنده هر چند در سرمقاله‌ها، نامه‌ها و کتاب‌هایی مورد هجوم قرار گرفته‌ام اما ایستاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم.

آدما هجوم آوردن برگای سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن

در این بیت شاعر اشاره‌ای لطیف و رندانه به خودکفایی گندم می‌کند؛ که هر چه ریسیدیم پنبه شد.

سنگینیت رو سینه‌ی من سایتم نصیب مردم
میوه‌هاتم آخر سر که می‌شن قسمت هر خُم

شاعر در این بیت حرف‌های سنگینی زده است.

نه دیگه پا می‌شم این بار خالی از هر شک و تردید
می‌رم اون بالاها مغرور تا بشینم جای خورشید

این بار که از زمین بلند شدم و رفتم در غرب دور یک لب تاپ می‌برم تا بتوانم به کمک آقای ابطحی که به اینترنت و این چیزها واردند، از ایران هدایت شوم و متن سخنرانی‌ام را عینا از سرمقاله‌ی کیهان یا بنا به سلیقه و شعور مدعوین مراسم، از نامه‌های حکیمانه و محبت‌آمیز قرائت کنم تا خدایی ناکرده آبی از ما به آسیاب دشمن نریزد تا چرخ‌های استکباری با انرژی هسته‌ای، که حق مسلم ماست، بچرخد.

بذار آدما بدونن می‌شه بیهوده نپوسید
می‌شه خورشید شد و تابید می‌شه آسمونو بوسید

بگذار آدم‌ها بدانند می‌شود بیهوده نپوسید. می‌شود خورشید شد و نورانی شد و تابید. آن هم طوری که از آدم نور ساطع شود. می‌شود آسمان را هم به شرطی که در ملاء عام نباشد بوسید.

خلاصه‌ی شعر:
این چه نوع مخالفت با سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی ایران است که در طول هشت سال ریاست‌جمهوری، خیال تمام مخالفان خاتمی راحت بود که «مخالفتی نیست.» و اعصاب موافقان خاتمی ناراحت بود که «مخالفتی نیست.»

سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۵

چرا شرق توقیف شد؟

یک روزنامه‌نگار: اصولا روزنامه توقیف نمی‌شود، روزنامه‌نگار تو "قیف" می‌شود.
یک شمس‌الواعظین: این شتری‌ست که در خانه‌ی همه می‌خوابد.
یک مسعود بهنود: جریده چون به توفیق رسد به توقیف رسد.
یک برنده نوبل صلح (ربطی به شیرین عبادی ندارد): ما برای خنثی‌سازی مین‌های جنگ جهانی دوم تلاش می‌کنیم!
یک فیلسوف: اتفاق خودش نمی‌افتد؛ افتانده می‌شود.
یک دولت مهرورزی: اینه!
یک خبر خوش: ایران در بسته‌بندی مطبوعات به خودکفایی رسید.
یک کاریکاتوریست: آخه هیچ‌کس فکرش رو نمی‌کرد این‌قدر حساس باشید!
یک زندانی سیاسی: چون در ایران زندانی سیاسی نیست کسی نظری نداد.
یک فعال سیاسی دانشجو: چون دانشجویان در کمیته‌ی انضباطی در تردد بودند نتوانستند نظری بدهند.

نتیجه: وقتی دیوار کسی کوتاه است درازش می‌کنند اگر دراز باشد که کوتاه نمی‌آید.
نتیجه 2: نامه‌ی الهام کار خودش را کرد. همسر الهام هم نامه‌ی خودش را می‌نویسد. در نتیجه شرق توقیف می‌شود.
نتیجه 3: منتظر باشید فردا پس‌فردا محمد قوچانی هم برود ایسنا از خودش مصاحبه بروز بدهد.

شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۵

ساعت چنده؟ آقای پرزیدنت!

جلوی یکی را در خیابان بگیرید و بپرسید ساعت چنده؟ ما هم همین کار را کردیم. گزارشش را در زیر بخوانید:

هاشمی رفسنجانی: به حول و قوه‌ی الهی الان که ساعت نداریم بگوییم چنده، اما دوستان از دوره‌ی سازندگی در حال تلاش هستند تا در امر مهمی مثل ساعت که در منطقه هم قابل اهمیت می‌باشد به خودکفایی لازم برسیم. الان هم هر که اصرار دارد ما ساعت داریم بیاید نشان دهد کجایمان قایمش کردیم ما هم می‌گذاریم کف دستش و می‌گوییم مال خودت. پسرها هم که از اول ساعت نمی‌بستند و دخترم نیز ماشاا... ساعت را از بر است. این‌ها اسنادش هست و...

سید محمد خاتمی: نهادینه کردن ساعت در مردم هدف دوم خرداد بود. از نهاد مردم بپرسید که چه آهی از آن برآمده است. ساعت من هم که بعد از ریاست جمهوری به وقت تمام دنیا تنظیم است جز تهران.

محمود احمدی‌نژاد:
(قبل از انتخابات) ساعت چنده؟ یعنی این دغدغه‌ی مردم ماست که ساعت چنده؟ نه آقا. حرف مردم این نیست. مردم برابری می‌خوان. عدالت می‌خوان. به من و تو چه که ساعت چنده؟ ما باید برای این مردم زحمت بکشیم نه اینکه به اونا بگیم ساعت چنده.

(بعد از انتخابات) من همچی حرفی نزدم که ساعت چنده. روزنامه‌ها از قول من یک چیزی نوشتند و من هم تکذیبش نکردم.