چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۹۴

poorricha

ظهر همه جمع شيم اينجا
شبا تقسيم بشيم چندجا
صبحا كم شيم بشيم منها
ضرب شيم وسط غمها
اينه چهار عمل اصلى
لباسا فيك خنده ها جعلى
خواستم بحثو بكشم به چشات
تا نشدم ضايع جلو فالوئرات
ديشب نوشتم برات يه شعرى
يه شعر سريع مث قهوه فورى
وايبر كردمش همون موقع واسه يه ناشرى
يه ناشر رده بالا اما اسمش بمونه سرى
گفت اگه بدى هفته اى يه مهمونى
توى بساط نشر من مى مونى
حيوونى
"حيوونى چشات سگ داره نگيره منو
اگه گرفت بگيره
شهردارى نبره از پيشم تو رو"
كتابم الان چاپ سى امه
ناشرمم هم تقريبا ديگه شوهرعمه مه
ديدى؟
تو منو نپسنديدى و
تو جمع به من هى مى ر...دى و
از من دل بريدى و
به چى رسيدى و
من
تو رو با اون يكى ديدم و
مدرس رو برعكس دويدم و
دوربرگردون هفت تير پايين پريدم و
يه بسته كمل خريدم و
تو
يه لعنتى پاپتى اى
كه حتا كتابامو هم نخريدى
پورريچ آ اما نيست عين خيالش
اعتباره سالادشيرازيه به خيارش
چون
نفرين به عصرى كه عشق به تگ كشيده
حس من به تو يه هشتگِ نم كشيده
ديگه عاشقى ته كشيده
مث كارگرى كه اتوبان مدرس رو تى كشيده


#poorricha
#پورريچ_آ