پنجشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۹

حاشیه‌ای بر حاشیه‌ی جوایز ادبی

1
درباره‌ی انتقادها و حرف و حدیث‌هایی که پیرامون جوایز ادبی پیش می‌آید، چند نکته را تیتروار مطرح می‌کنم.
  • چرا ظرفیت نقدپذیری و شنیدن هر گونه اعتراض یا انتقاد پیرامون جوایز ادبی ما نزدیک به صفر است؟ و چرا داورهای این جوایز رفتاری کاملا منفعلانه نسبت به اعتراض‌ها و انتقادها نشان می‌دهند؟ رفتاری که خود می‌تواند به کش دادن بحث‌ها و نوشتن یادداشت‌های خاله‌زنکی ادبی و بی‌ادبی، دامن بزند. 
  • چرا نویسندگان جوان (که تازگی‌ها نویسندگان میان‌سال هم به این جمع اضافه شده است) همیشه خود را بر حق می‌دانند و گمان می‌کند کسانی نشسته‌اند تا حق ایشان و کتاب‌شان را ضایع کنند؟ خب، چرا این‌طور به قضیه نگاه نمی‌کنیم که به هر حال هر جایزه‌ای، از چند داور با چند سلیقه‌ی ادبی تشکیل می‌شود. و طبیعی است که قرار است جایزه فقط به یک کتاب داده شود. اگر قرار بود به همه‌ی کتاب‌ها جایزه داده شود، که دیگر داوری و برگزاری یک جایزه ادبی نیاز نبود. البته گاهی بعضی داوری‌ها واقعا چنان عیان سهل‌انگارانه و خام‌دستانه انجام می‌شود، که صدای همه در می‌آید. اما طبیعی است که هر داوری (که صدای اعتراض همه را در نیاورده باشد، نیز) تعدادی مخالف هم داشته باشد، اما همیشه که نمی‌توان (و امکانش هم نیست) داوری‌ها را متهم به فساد و ناعدالتی و یا فساد داوری کرد. مسلما اگر یک جایزه دو دوره پشت سر هم متهم به فساد داوری شود، مشروعیت خود را از دست خواهد داد. 
  • اعتراض یکی از مشخصه‌های نسل جدید و رفتار عادی هم‌نسل‌های من است. اما آن مثل قدیمی که بفرما و بنشین و بتمرگ یک معنی دارد، اما ارزش معنایی‌شان کاملا متفاوت است، گویا کمتر به گوش ما رسیده است. صاحب این قلم اتفاقا به شخصه و در حد خود نسبت به پیش‌کسوت‌ها و بزرگان کم اعتراض و انتقاد نکرده است. و گواه این حرف طنزها و یادداشت‌های منتشرشده‌ام است. اما همیشه گمان می‌کنم باید احترام را در نظر گرفت، و سپس زبان به انتقاد گشود. این حرفم هم فقط به اخلاق برنمی‌گردد. برای این‌که متنی که با عصبانیت نوشته شده باشد، درست خوانده نمی‌شود و فقط فحش‌های مستور در جملاتش به گوش خواننده می‌رسد. 
  • چرا هر کسی به هر جایزه‌ی مستقلی نقد می‌کند، تکفیر عمومی می‌شود؟ یک دلیل این امر این است که می‌گویند جوایز ادبی مستقل به اندازه‌ی کافی مشکل دارند و دیگر نباید با نقدهایی این چنین قوز بالا قوز این جوایز شد. اما به نظر من بدتر از این توجیهی نمی‌توان به زبان آورد. این‌که مثلا یک جایزه با مشکلات مهمی دست به گریبان است این مصونیت را برای او ایجاد نمی‌کند که داوری و معیار داوری‌اش مورد نقد قرار نگیرد. شاید بهتر باشد جای تمارض و مظلوم‌نمایی جوایز ادبی مستقل، به هویت حرفه‌ای‌شان وقع بیشتری بنهیم. چرا که کم‌ترین امتیاز حرفه‌ای شدن این جوایز و دست‌اندرکاران آن، ایجاد تیمی مستقل و قوی و مجرب است که بتواند نسبت به اعتراض‌ها موضع مناسب بگیرد و نسبت به انتقادها سنجیده عمل کند. 
  • اما از دیگر سو، بعضی از دوستان و دست‌اندرکاران فضای فرهنگی شاید می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند، که همیشه مایل هستند دریاچه‌ی ادبیات داستانی گل‌آلود باشد. اگر چنین فرض بی‌رحمانه‌ای را درست در نظر بگیریم، باید به این نکته اشاره کنیم که با این اوصاف، رفتار و گفتار و نوشتار داوران و نویسندگان مستقل بیش از پیش زیر ذره‌بین می‌رود. و ایشان باید با حساسیت و وسواس بیشتری کلمات خود را در نقد نوشتن، مصاحبه کردن، یادداشت نوشتن و ... انتخاب کنند، تا امکان سوءاستفاده‌ی چنین ماهیگیران و مترصدانی را فراهم نکنند؛ کسانی که با ایجاد ناامنی روانی در محیط فرهنگ و ادب، می‌توانند ادامه‌ی حیات دهند. 
2
جریان ادبی امروز بیشتر از غوغاسالاری نیازمند رفتار خردمندانه‌ی اهالی آن است. ادبیات معرکه نیست که مخاطبش حلقه بایستد تا یک نویسنده مثل پهلوان وسط میدان زنجیر پاره کند و یا یک داور در آن میان نفس‌کش بطلبد. ادبیات معرکه نیست، بلکه ادبیات خودش معرکه خلق می‌کند. حیف است که نویسندگان، اهالی ادب و خالق‌های معرکه‌های ادبی، موجود دست‌آموز یا بازیچه‌ی دست معرکه‌های حقیر دیگران شوند. 
منتشر شده در هفته‌نامه‌ی چلچراغ، شماره‌ی 414