دوشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۳

قدم رنجه کرده‌اند چونان که بلا از آسمان

مهمان‌ها از راه رسیده‌اند
تو گویی لشکر ملخ

مهمان‌ها می‌روند
تو گویی لشکر مغول

از دست مهمان‌ها به لشکر دشمن پناهنده می‌شوم

مهمان‌ها قدم رنجه کرده‌اند
چونان که بلا از آسمان

مهمان‌ها می‌گویند خیلی خوش گذشت
تو گویی وبا به سخن آمده باشد
وقتی سایه مصیبتش را از شهرها و روستاها برمی‌چیده است

مهمان‌ها می‌گویند کاش دوباره هم بیاییم
چنان که قاتل بخواهد به سر صحنه جنایت بازگردد

از دست مهمان‌ها به لشکر دشمن پناهنده می‌شوم
با کمال میل در آشپزخانه دشمن بیگاری می‌کنم
و تن به آسایش مهمانی نمی‌دهم

مهمان‌ها از راه رسیده‌اند
تو گویی سونامی در حوض
تو گویی مارماهی به جای آسکاریس در روده
تو گویی نارنجک شلوار

مهمان‌ها... مهمان‌ها...
و مهمان‌ها حبیب خدا هستند
و خدا باید در انتخاب دوستانش دقت کند



[یک دادنامه غیرسیاسی با برداشت کاملا آزاد یا سیاسی یا هر چی]