سیدابراهیم نبوی از معدود نویسندگانیست که هنوز سیدابراهیم نبوی است.
او وقتی از ایران رفت مدت کوتاهی به کودک درونش اجازهی خودنمایی داد. کودک درون او هم هر چه میخواست بار هر که میخواست کرد. همین شد که در داخل کشور، خیلیها، از او رنجیدند.
اما پس از چندی او یک بازگشت مقتدرانه به ابراهیم نبوی ماخوذ به خودش کرد و خوش درخشید. این بار حرمت قلم و انسانها را نگه داشت و دست به نقد و طنز زمانه و سیاست زمانش زد.
مسیری را پیمود که از راستی و درستی خود نلغزید. نه امریکایی شد و دلار امریکایی را انتخاب کرد، نه فکر عافیت کرد و امنیت حکومت ایران را برگزید. ساز خود به دست گرفت و آن را نواخت.
این نامه، پاسخیست که او به نامهی رییسجمهور محترم ایران خطاب به ملت شریف و غیور و مومن و همیشه در صحنهی امریکا نوشته است:
جناب آقای احمدی نژاد ریاست جمهوری اسلامی ایران
اگر تاریخی وجود نمی داشت و نامه شما برای ملت آمریکا که دیروز منتشر شده است، در این تاریخ ثبت نمی شد و مردم جهان و آمریکا براین گمان قرار نمی گرفتند که چطور آدمی با این لحن و ادبیات،هنوز رئیس جمهور کشوری با تاریخی کهن و فرهنگی دیرپا مانند ایران است، شاید پاسخ دادن به نامه شما برای مردم آمریکا ضرورت نداشت. و اگر فردایی که حتما خواهد آمد، فرزندان مان از ما سووال نمی کردند که مگر در آن زمان هیچ آدم زنده ای وجود نداشت که پاسخی به این موجود بدهد تا حداقل موجودی که ظاهرا رئیس جمهور ایران به نظر می رسد، در این توهم نباشد که با این نامه نویسی ها کاری سترگ کرده است، شاید هرگز پاسخی به نامه شما نمی دادم. اما متاسفانه مجبورم به شما پاسخ بدهم. نامه تان را خواندم، آقای احمدی نژاد! بس کنید، چرا کاری می کنید که مردم جهان یقین کنند که یک موجود ساده لوح رئیس جمهور ایران است.
نامهی ابراهیم نبوی به احمدینژاد در نشانی دیگر