دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۳

تهران همسایه ما بود

تهران همسایه‌ی ما بود
می‌گویند
کمر همتش را می‌خواست ببندد اما
هر شب خواب خمپاره می‌دید و
با صدای جیغ گربه‌ای که زیر چرخ ماشینی هم‌ارز دارو می‌رفت
از خواب می‌پرید و تبخال می‌زد

تهران همسایه‌ی ما بود
یک روز صبح زود
رفت تا خودش را در سد کرج غرق کند
اما به کوه زد و سر از کافه‌ای در ساحل نوشهر درآورد
و تا صبح بالا آورد

تهران همسایه‌ی ما بود
دیگر به خانه برنگشت
و ما یک ظهر تابستان
شیشه‌های خانه‌اش را با سنگ شکستیم

تهران همسایه‌ی ما بود
با این‌که رفتنش گریه ندارد
اما
از وفتی که رفته است
از آسمان گربه می‌بارد