اگر فرض را بر آن بگيريم كه در بازي پا به توپ كه فلاسفه يونان از آن به اسم فوتبال ياد ميكنند و آن بازياي باشد كه دو يازده نفر كه صاحب نفس مجرد بوده اما در كل براي رسيدن به ماهيت نفس واحده تلاش ميكنند و هدف غايي از سعادت ايشان دست يافتن به سوراخ بزرگ گروه مقابل كه آن را دروازه ميناميم ميباشد چنان كه آن چيز گرد و مدوري را كه آن را توپ ميناميم اين قدر با پا بهش ور بروند و بمالند و زيرش بزنند و به هم حوالهاش كنند تا به حد اعلاي موجوديت خود برسد و وارد سوراخ گروه حريف كه دروازه ميخوانيمش بشود. در اين حالت تكثر يازده نفس مجرده در سايه عنايت عقل اول به اتحاد غيرمتفرقه ميرسد كه ما و فلاسفه ديگر آن را گل ميناميم و اين گل با آن گل كه در باغچه و بوستان ميرويد همنام است اما همذات نيست و نبايد اشتباه گرفته شود
اجمالا پيرامون وصال به گل بايد اشاره كنيم كه به گل دست يازيدن نوعي شادي به انسان فرو ميكند كه حكيم ابن سينا زير مدخل نشادور آن را به تفصيل شرح داده است. كه از علامات آن يكي دويدن و معلق زدن و لخت شدن و انگشت شست حواله كردن است به دوربينهاي ناطق نوري كه فلاسفه غرب آن را تلويزيون نام نهادهاند
حال كه سخن از ناطق نوري به ميان آمد بايد گفته شود كه او چه بود و از كجا بيرون زد. اهل علم كه دهان خود را بعد از كشف برق صاف كرده بودند و مرتبا يك سر سيم را به هر سوراخ كه ميرسيدند وصل ميكردند بعد از لقا با نور الهي در اختراعات و كشفيات خود كه آن را لامپ يا چراغ ميناميم معامله را ول نكردند و مرتب سيم برق و سيم چراغ را به هم گره زندند به اين اميد كه وحدت حاصل شود. در نهايت مخترعي از بلاد باختران دور به چيزي دست يازيد كه تصوير را از لوله ميكرد و از توي سيم فرو ميكرد به جعبهاي كه آن را تلويزيون ناميدند و ما و فلاسفه ديگر معادل پسنديده ناطق نوري را بر آن فرض كريدم و اين ناطق نوري با آن ناطق نوري كه صبحها لاي نان ميمالند به جاي لبنيات كاله و رياست مجلس را بر عهده داشت و رياست جمهوري را بر عهده نداشت فرق ميكند.
و سخن به اطناب تا نكشيد بگوييم كه بازي پا به توپ را از ناطق نوري يا تلويزيون به كرات پخش كنند و هر گل كه دست يازيده شود را مرتب تكرار كند به سرعتهاي گوناگون كه ما آن را صحنه آهسته ناميم و آن صحنهاي باشد كه آهسته پخش شود از گلي كه زده شده است
و حال كه سخن به اينجا رسيد و تو از بازي فوتبال و تيم و هدف غايي آن كه دست يازيدن به گل باشد و تلويزيون و صحنه آهسته مطلع گشتي و ضميرت روشن شد اين سوال مطرح ميشود
.
سوال
.
اگر صحنهاي از بازي فوتبال را كه عليرغم تلاش دو يازده نفر در هر گروه، توپ به گل تبديل نشود و تلويزيون آن را در صحنه آهسته نشان دهد، چه حالتهايي را ميتوان متصور ساخت
.
فرض ما
.
ميتواند گل نشود و اين حكمي ندارد
ميتواند در صحنه آهسته گل شود و اين حكمش اين است كه هر چه نه بدتر گروه مقابل بسوزد
ميتواند به اوت رود و اين حكمش اين است كه هرچه نه بدتر هر دو يازده نفر بسوزد
ميتواند كرنل شود و اين حكمي از آن دست دارد كه هرچه نه بدتر تماشاچيها بسوزد
ميتواند به تير دروازه بخورد كه اين حكمش به دست عادل فردوسيپور است كه دهان مربي و بازيكن و داور و عليآبادي را مورد عنايت قرار دهد و اين عليآبادي خود مبحثي ديگر است چرا كه فلاسفه تلويزيون وي را پدر ورزش ايران خواندهاند كه شرح آن در اين مقال نگنجد