سه‌شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۳

شعری برای شلنگی که زیر آفتاب ظهر سه‌شنبه‌ی کیش کش آمده است

هر روز تابستان کش می‌آید

تنهایی مثل یک کش قیطانی است
هر قدر بکشی کش می‌آید، کوتاه نمی‌آید

من شلنگ از یادرفته‌ای در حیاط صلات ظهرم، که دهانم خشک شده است
منتظر دختری
که برای آب‌بازی
با پیراهن نخی سفیدش
از راه برسد