چهارشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۹۳

گزارشی از زیرزمین

پهلوى چهارراه وليعصر
شكافته شده
خون فواره زده
روبانى قيچى می‌شود
شهر زير مى‌شود
زير و رو مى‌شود
زير و زبر مى‌شود
پياده‌روها زبر مى‌شود و كف پاها را مى‌زند
افتتاح زيرگذر
پشت و رو كردن چهار لباس كهنه
و پوشاندنش به تن چهار بچه‌ات سر سفره‌ی نو
شهر چهارراه راه راه راه راه
راه‌هاى پشت چراغ قرمز و نرده
چهارراه از زير
چهار راه از زير
راه‌هاى زيربرنده
از زيربرنده
راه‌هاى پيش رو
راه‌هاى پيش رونده
راه‌هاى قديمى را خط زده است
و شهردارى پاى شهر
دامنى پوشانده
تا اختگى‌اش را بپوشاند
پاساژها بچه‌هاى مرده به دنيا مى‌آورند
كتابفروشى‌ها كرم گذاشته‌اند
كرم كتاب‌ها زير پاها پاساژها له مى‌شوند
مردى
از اتوبوس جا مانده
بى آر تى
همدست برادرش اتوبان
شهر را چون تكه‌هاى گوشت نذرى
مى‌بُرد
مردى
تكيده
تكه تكه
تك
خاطره‌اش
عشقش
زنش
در بخش زنانه اتوبوس جا مانده ازش دور مى‌شود
بى آر تى خط مى‌كشد
مى‌رود
مى‌بُرد
دست كودكى مرد مى‌رود زير ساطور
پاى كودكى مرد مى‌ماند زير اتوبان
سر كودكى مرد مى‌لهد زير هايپراستار
مرد تكه‌هاى كودكى‌اش را از چرخ گوشت 
بر مى‌دارد و مى‌پيچد لاى صفحات تمام رنگى روزنامه‌ى همشهرى
در نيازمندى‌ها
كودكى‌اش را مى‌بيند
كه پير مى‌شود
و با چهارديوارى‌اى در مسكن مهر خودش را تاخت مى‌زند
مرد
حالا
نمى‌تكد
مثل مرد مى‌ايستد
بغضش را
دماغش را
بالا مى‌كشد
دست‌هاش را مشت مى‌كند
به ميان خيابان مى‌دود
خون مى‌پاشد روى آسفالت
و بى آر تى
سه دقيقه با تاخير مى‌رسد به ايستگاه بعد دانشگاه تهران