جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۳

عیدمبارکی 94 - 3



عزیزی که آمده بود برای کمک این‌قدر وسواس داشت و همه‌چیز را می‌سابید که یک‌لحظه به خودم آمدم دیدم من را شسته دارد پهن می‌کند رو طناب.