یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸

فال قهوه كامليا

دور هم بنشينيم و يك فال قهوه بگيريم. فال كي رو؟ مشخص است مملكت به شكل شديدي در وضعيت گل و بلبل به سر مي‌برد، بد نيست در اين مجلس سرور و شادي (البته بفرماييد شيريني، شما هم دهن‌تان را شيرين كنيد.)، فال كامليا، خواهرزاده يكي از دوستان را بگيريم كه خيلي اصرار كرده بود وقتي انتخابات تمام شد سر من خلوت شد برايش فال بگيرم. (راستي جا دارد همين‌جا علاوه بر تشكر از حضور سبز شما كه براي تغيير آمديد، نتيجه انتخابات را از چندين جهت به همه تبريك بگوييم. اِ چرا شيريني برنمي‌داريد؟)

دخترم توي فنجانت مي‌بينم كه دختر باكمالات و تحصيل‌كرده‌اي هستي (البته بعدا مي‌فهمي كه مدرك تحصيلي‌ات گوشه ندارد و بي‌اعتبار است) و امروز و فردا برايت شوهر خوبي پيدا مي‌شود (البته نبايد زياد به آمار طلاق كشور توجه كني، من قول مي‌دهم شوهر تو طلاقت نمي‌دهد.). اما بختت سياه است سر چهارتا شوهرت را مي‌خوري (براي همين قول دادم كه شوهرت طلاقت نمي‌دهد، چون قبل از اينكه طلاقت بدهند از دست تو سكته مي‌كنند.) و چهارتا مادرشوهرت از دست كارهاي تو دق مي‌كنند (البته كارهاي تو همه‌اش درست و كارشناسي شده است اما در و همسايه هي اهميت كارهاي تو را مي‌برند زير سوال. و قابلمه و ماهيتابه‌هاي سوخته و از بين‌رفته تو را كه مي‌اندازي در سطل زباله مي‌برند و به مادرشوهرت نشان مي‌دهند براي همين هم آن‌ها دق مي‌كنند.) و پدرشوهرهايت از دست حرف‌هاي تو موهاي‌شان يك‌شبه سفيد مي‌شود (البته اين هم تقصير كاسب‌هاي محل است كه هي چوب‌خط‌ها و حساب‌دفتري‌هاي تو را كه پر شده است از بدهي پول شير و گوجه و برنج و ... تحويل پدرشوهرت مي‌دهند. آن بنده خداها هم خب سنكوب مي‌كنند و سر به كوه و بيابان (كه شكر خدا الان ديگر همه‌جا بيابان‌زدايي شده است، مي‌گذارند.) كامليا! اي خواهرزاده يكي از دوستانم! توي فالت مي‌بينم كه مي‌روي سفر خارج. (البته چمدانت را نبند. اول برو ببين مي‌تواني ويزا بگيري يا نه.) كامليا، دخترم!‌ توي فالت مي‌بينم كه خاله‌ات آش مي‌پزد. به هر حال آش كشك خاله‌ات را چه به خوري چه نخوري به پايت نوشته مي‌شود. كامليا جان اين هم از فال قهوه‌ات. اميدوارم خوشبخت شوي.

روزنامه اعتماد ملی - ستون فال قهوه - 24 خرداد 1388 - پوريا عالمي