شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰

علی‌آبادی روی کاناپه

این چندساله خیلی روی مشاغل زودبازده تاکید شده است. البته بیشتر روی ازدواج جوانان تاکید شده، آن قدری که ما خیال می‌کردیم فقط دارند به زن نگاه ابزاری می‌کنند. یعنی این طور که ما متوجه شدیم برای این که سر جوانان گرم شود دو راه بیشتر وجود ندارد یا جوان باید مغازه‌ای چیزی راه بیندازد، یا زن بگیرد. برای این سرگرم‌سازی جوانان هم دولت دو نوع وام می‌دهد؛ یکی برای راه‌اندازی بساط و بنگاه زودبازده. یکی برای راه‌اندازی بساط زن گرفتن. در نتیجه به ما حق بدهید که خیال کنیم به زن نگاه ابزاری (و در اینجا بساطی) شده است.
این مقدمه را گفتم که بگویم خیلی از جوانان - یکی‌ش خود من – نه وامی برای بساط راه انداختن و دکان باز کردن گرفتند، نه برای بساط راه انداختن و زن گرفتن. پس جوان به صورت خودجوش باید سر خودش را گرم کند (تا پای بساط دیگران ننشیند.). من چطوری سرم را گرم کردم؟ من تصمیم دارم طوری سرم را گرم کنم که سر شما هم گرم شود. برای همین از امروز – در قد و قامت یک کارشناس ارشد - مشاوره می‌دهم. مراجعان را هم می‌نشانم روی کاناپه و داستان‌شان را برای شما تعریف می‌کنم. این از داستان اول؛
*
علی‌آبادی روی کاناپه
علی‌آبادی روی کاناپه دراز کشید و یک آه بلند کشید و گفت: «من علی‌آبادی نیستم، من وزیر نفتم.»
گفتم: «چیزی نیست. خوب می‌شی. خوب می‌شی. تعریف کن.»
علی‌آبادی گفت: «انگلیسی تعریف کنم یا فارسی؟»
گفتم: «آفرین به شما. اول انگلیسی تعریف کن.» 
گفت: «هلو. آی ام موحم‌مد عالی‌آباددی. آی ام ئه بیوتیفول. اند آی ام فرام آراک. آراک ایز این ایران. ایران ایز این ورلد. اند ورلد ایز بست کمپیوتر پروگرام.»
گفتم: «شما عید امسال برنامه‌ی کلاه قرمزی را دیدی؟»
گفت: «بله.» 
گفتم: «ببین ببعی کجا کلاس رفته بود شما هم فشرده برو.»
علی‌آبادی نیم ساعتی حرف زد (که چون سرپرست وزارت نفت در جلساتی شرکت می‌کند که مترجم هم اجازه ندارد در آنجا حضور داشته باشد ما هم که مشاور ارشد هستیم نمی‌توانیم آن حرف‌ها را منتشر کنیم) وقتی حرف‌هاش تمام شد روی کاناپه جا به جا شد و پلک‌هاش را باز کرد و گفت: «در کل خیلی حالم خوب نیست. آقای مشاور، راهکاری بهم نشون می‌دید؟»

راهکارها 
ببین آقا علی‌آبادی، شما چند راه داری.
  • راه اول این است همان کاری را که در ورزش کردی در وزارت نفت هم بکنی. البته بهتر است آن کاری را که در ورزش کردی هیچ جای دیگر نکنی. هم از لحاظ اجتماعی، هم از لحاظ ورزشی، هم از لحاظ مدال‌آوری، هم از لحاظ مدیریتی و هم از لحاظ بهداشت محیط زیست بهتر است.
  • راه دیگر این است که همان کاری را که در شیلات کردی در وزارت نفت کنی. یعنی از آب گل‌آلود ماهی بگیری.
  • راه سوم، اگر واقعا قرار شد وزیر نفت شوی، روی سیستم اتوماتیک تنظیم کنی وزارتخانه را و خودت (با توجه به سابقه‌ی مدیریتی در ورزش) بروی گل کوچیک. یا (با توجه به سابقه‌ی مدیریتی در سازمان شیلات) بروی ماهیگیری. 
  •  یک راهکار خوب این است که دولت فقط شما را به عنوان وزیر نیرو پیشنهاد کند. البته نه به این خاطر که ز نیرو بود مرد را راستی. بلکه چون مطمئنیم حداقل توی این زمینه مجلس به شما رای اعتماد نداده. 
  • راه بعدی این است که یکی از همان وام‌های خوداشتغالی بگیری و یک کسب آبرومند راه بیندازی. 
  • راستی از بلیت‌های جام جهانی هنوز چیزی باقی مانده؟ (این سوال چند سال است در ذهنم مانده بود) 
  • راهکار دیگر این که با توجه به این‌که آقای احمدی‌نژاد هم چند روزی دورکاری کرد و آب از آب تکان نخورد، شما هم بروی خانه و دورکاری کنی. البته خیالت راحت باشد که آب که هیچی، نفت هم از نفت تکان نمی‌خورد. 
  • راهکار اصلی من این است که اصولا چرا "وزارت نفت"؟ یک فروش نفت بیشتر نیست دیگر. وزارت می‌خواهد چه کار؟ وزارت نفت را با وزرات نیرو ادغام کنیم. بعد بخش فروش نفت را هم بدهیم به تورهای مسافرتی. 
نسخه 
این اواخر خبری خواندیم با این مضمون که شش هفت ماه است هند پول گاز وارداتی‌اش از ایران را پرداخت نکرده. پیشنهاد می‌شود یک مترجم (در حد زبان سوم دبیرستان) به هندوستان اعزام شود تا متن قرارداد ایران و هند را بخواند ببیند با توجه به سطح زبان مقامات نفتی ایرانی، دقیقا ما زیر چه چیزی را امضا کرده‌ایم. 
 
 
منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، 28 خرداد 90، شماره‌ی 2189