یکشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۸

يه توپولف دارم كه روسي يه

امروز جوانگرايي، غني‌سازي و نخبه‌گرايي در مملكت، هيات دولت و باقي جاها را به شما ثابت مي‌كنيم؛ ‌خواهر رجب، 6 ساله، از يكي از شهرهاي داخلي ايران، شعري گفته و براي ما فرستاده است كه آن را براي شما عينا چاپ مي‌كنيم. البته چند توضيح داخل پرانتز را كارشناسان ارشد ما اضافه كرده‌اند.

*
سرود بين‌المللي
يه توپولف دارم كه روسي يه
سرخ و سفيد و آبي يه
[در اينجا مي‌بينيد كه در تاريخ ادبيات عاميانه، رد پاي روس‌ها كاملا مشهود است و در اين شعر به رنگ پرچم روسيه كه سرخ و آبي و سفيد است، اشاره مستقيم شده است.]
هر دفعه مي‌خوره زمين
40، 50 تا ايراني فدا مي‌شن
نمي‌دوني تا كجا مي‌رن
تا سياست‌خارجي بالا مي‌رن

الف- در اينجا شاعر يا همان خواهر رجب، اشاره ظريفي به سقوط هواپيما و عروج ناخواسته ايراني‌ها توسط تلاش شبانه‌روزي برادران دلسوز و زحمتكش روسي مي‌كند. در كل روس‌ها هميشه در فكر رهايي ما از بند ماديات و پيوستن به آرامش ابدي هستند!
ب- شاعر در اين بيت به صورت تخميني به آمار 40، 50 نفره سقوط هواپيما اشاره مي‌كند، كه البته بين دانشمندان و هيات دولت در اين‌باره اختلاف است.
پ- همچنين شاعر اشاره بسيار نازكي كرده است به نزديكي بيش از حد و خارج از عرف روابط ايران و روسيه كه هر دفعه منجر به زمين گرم نشستن ايرانيان و باقي چيزها شده است.
ت- شاعر همچنين اوج موفقيت سياست خارجي مملكت را تا خيلي خيلي بالا در نظر مي‌گيرد. يعني تا جايي كه روح شما، بعد از مرگ، در آنجا به پرواز در مي‌آيد، احتمالا در حريم هوايي روسيه!]
من اين هواپيما رو نداشتم
نفتام رو مفت فروختم

[خواهر رجب، كه 6 سال بيشترش نيست، در اين بيت به صورت رمز و اشاره مي‌گويد: من اين هواپيما رو نداشتم / نفتام رو مفت فروختم! در معناي اين بيت بين شعرشناسان و آقا لاريجاني و آقا ولايتي و آقا متكي و اينا اختلاف شديدي مي‌باشد.]
پوتين بهم عيدي داد
شمارشگر روسي داد
از خزر يه‌عباسي داد

[الف- شاعر در نهايت نتيجه‌گيري مي‌كند كه ما تحريم هستيم و آمريكا و اتحاديه اروپا بد هستند اما روسيه خيلي هم مهربان است كه به ما تبريك مي‌گويد و به ما دست مي‌دهد. براي همين عمو پوتين و آقا مدودف و اينا در كل خيلي قشنگ مي‌زنند.
ب- خواهر رجب در اين بيت، به مسائل اخير ايران، انتخابات، روسيه و شمارش آرا اشاره كرده است.
پ- خواهر رجب همچنين سهم يك‌عباسي ايران از درياي خزر را همين‌طوري الكي پيش كشيده است، كه اين موضوع به ما وباقي ايراني‌ها مربوط نيست!]
*
اين شعر را خواهر رجب براي ما فرستاده بود. آفرين دخترم. شعر خيلي خوب مي‌گويي اما هنوز به وزن‌هاي هجايي زياد آشنايي نداري. بيشتر شعر بگو و كمتر روزنامه بخوان تا بعدا بتواني سخنگوي دولت شوي. اگر دوست داري شعر زياد بخوان و كتاب كم بخوان تا بعدا بتواني وزير كشوري چيزي شوي. در كل خيلي استعداد داري، باز هم شعر بفرست. آفرين.
*

روزنامه اعتماد ملی - ستون فال قهوه - 4 مرداد 1388 - پوريا عالمي
(طنزها را همان طور که در روزنامه منتشر می‌شود- با حذف و تعدیل - منتشر می‌کنم اینجا.)