پنجشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۹

حافظ شناسی یا حافظ هم آدم بوده به خدا

 شب تنهایی‌ام در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد! (جدی!؟)

شعر: آقا حافظ شیرازی
.
1
ما از این شعر متوجه می‌شویم حافظ هم مثل هر آدم طبیعی دیگر، وقت‌هایی می‌شده که تنها بوده و این تنهایی کار دستش می‌داده و به فکر و خیال می‌افتاده و با "تصویرسازی ذهنی" (خب آن موقع‌ها دی.وی.دی و اینترنت و اینا نبوده خب!) خودش را مشغول می‌کرده.

2
برای روشن شدن موضوع شعر مذکور را با هم تجزیه و معنایابی می‌کنیم:
شب تنهایی‌ام= شبی که حافظ تنها توی خانه بوده، آن‌هم در زمانی که هنوز ماهواره و وایمکس و اینا هنوز اختراع نشده بوده است.
در قصد جان بود= زده بود بالا! (معنی دیگری نمی‌دهد!)
خیال‌اش= تصویرسازی ذهنی قد و بالای معشوق با جزییات. یعنی حافظ چشم‌ها را بسته و خیالات ورش داشته است و باقی قضایا.
لطف‌های بیکران= خب لطف‌های بیکران در شب‌های تنهایی همان لطف‌های بیکران است دیگر!

3
معنی بیت:
اون‌شبی که تنهای تنها بودم و زده بود بالا، رفتم توی فکر و خیال تو و تو را پیش چشمم آوردم و اینا... بعدش یک‌هویی آرام شدم و بعدش گرفتم راحت خوابیدم. این شعر رو هم فردا صبح گفتم.

مفهوم رایج بیت در کتاب‌ها و بین حافظ شناس‌ها !:
آقا حافظ شیرازی در این بیت به رابطه‌ی ظریف و پنهان انسان خاکی و معشوق آسمانی پرداخته است! (فکرش رو بکن)

4
نتیجه‌گیری:
حافظ هم آدم بوده به خدا.