روزنامهنگاری شده است مثل دستفروشی. یعنی هی مامورهای شهرداری میریزند سر این چهارراه و میگویند «به این دلیل و به اون دلیل اینجا نباهاس کار کنید.» بعد شما باید بدو بدو بروید سر چهارراه بعدی و دوباره بساط کنید.
منتها باز مامورهای شهرداری میآیند و به جرم سد معبر یا به جرم اینکه از تیپ شما خوششان نیامده یا به جرم اینکه از تیپ شما دیگران خوششان میآید، شما را میریزند پشت وانت شهرداری، میبرند دربند هواخوری. اونوقت خانواده باید بیفتد دنبال سند و وثیقه که شما را از دربند برگرداند خانه. خلاصه مصیبتی است. فرق روزنامهنگاری و دستفروشی هم این است که اگر دستفروش را شهرداری بگیرد میفرستد گرمخانه؛ اما اگر روزنامهنگار را ببرند دربند، دربند هم در زمستان میدانید که خیلی سوز دارد.
حالا با این اوصاف، باید چهارراهمان را عوض کنیم برای کار کردن. یعنی چهارراه هفتهنامه ایراندخت را که با غلتک صاف کردند باید برویم سر چهارراههای دیگر. منتها این چهارراه (یعنی این ستون بهار) سرقفلیاش به نام کسان دیگری است. من همین امروز، به صورت مهمان آمدم اینجا، سر این چهارراه که دوزار دهشاهی کار کنم و بروم.
...
فرق دستفروشی و روزنامه نگاری - روزنامهی بهار، 15 اسفند 88
منتها باز مامورهای شهرداری میآیند و به جرم سد معبر یا به جرم اینکه از تیپ شما خوششان نیامده یا به جرم اینکه از تیپ شما دیگران خوششان میآید، شما را میریزند پشت وانت شهرداری، میبرند دربند هواخوری. اونوقت خانواده باید بیفتد دنبال سند و وثیقه که شما را از دربند برگرداند خانه. خلاصه مصیبتی است. فرق روزنامهنگاری و دستفروشی هم این است که اگر دستفروش را شهرداری بگیرد میفرستد گرمخانه؛ اما اگر روزنامهنگار را ببرند دربند، دربند هم در زمستان میدانید که خیلی سوز دارد.
حالا با این اوصاف، باید چهارراهمان را عوض کنیم برای کار کردن. یعنی چهارراه هفتهنامه ایراندخت را که با غلتک صاف کردند باید برویم سر چهارراههای دیگر. منتها این چهارراه (یعنی این ستون بهار) سرقفلیاش به نام کسان دیگری است. من همین امروز، به صورت مهمان آمدم اینجا، سر این چهارراه که دوزار دهشاهی کار کنم و بروم.
...
فرق دستفروشی و روزنامه نگاری - روزنامهی بهار، 15 اسفند 88