خدایا من سیاسی نیستم
ولی در خاورمیانه حتا رویاهای ما سیاسی است
شبها وقتی خواب میبینیم
خواب را به پایان نبرده، با وحشت، بیدار میشویم
چرا که میترسیم در بیداری از خواب خود نتوانیم تبری جوییم
وقتی به دختر همسایه سلام میکنیم
نگرانیم این سلام
به ضرر منافع ملی باشد
برای همین سالهاست زبان به دندان گرفتهایم
و بیصداترین عاشقانههای دنیا را سرودهایم
و بیصداترین عشقورزیهای دنیا را ساختهایم
ما در خاورمیانه
وقتی داریم بزرگ میشویم
به روزهایی میاندیشیم
که دست در جیب، در آفتاب سوزان این سرزمین، ترانههای عاشقانه را در خیابانها فریاد بزنیم
و وقتی بزرگ شدیم
فرزندانمان را از خواندن بیپروای ترانهها بر حذر میکنیم
شاعرانمان را
در این سرزمین
تا مرگ بدرقه میکنیم
نویسندگانمان را
تا مرزهای مهاجرت
دنبال میکنیم
روزنامهنگارانمان را
در شهر دور میچرخانیم
هنرمندانمان را
احضار میکنیم
و زندان خانهی دوم همهی ماست
در سرزمینی که کسی دوست ندارد سیاسی باشد
در سرزمینی که همه سیاسیاند
اینجا خاورمیانه است
خاورمیانه اینجاست
میانهی خاور
و میانهی باختر
آنجا که آب لولهکشی دولتیاش با خاوران و باختران هرگز در یک جو نمیرود
جایی که خورشید قرار بوده غروب نکند
اما غروب کرد
و آسمان بیستاره را بر سر شهر گستراند
خدایا اینجا خاورمیانه است
مشتمان را فقط برای تو باز میکنیم
و این مشتهای خالی را با خیال نان پر میکنیم
و با خیال عطر گندم و نان در مشتهایمان، قلوه سنگ پنهان میکنیم
اینجا قلوههای سنگ
بعد از همهی این سالها
قلوهی مردمی است که در قلب گورهای دستهجمعی خفتهاند
خدایا
اینجا خاورمیانه است
بین زمین و زمان
بین زمین و آسمان
صندوق صدقات غرب و ستارگان هالیوود
ویاچاسهای اجارهای بالیوود
جایی که زمینهای بایر را باید بیل زد
تا چاه نفت سبز شود
تا شرکتهای نفتی
برای ما خانههای شرکتی بسازند
و بشکههای خالی نفت را
برای استحمام بچههایمان
در میدان اصلی شهر قرار دهند
خدایا
اینجا خاورمیانه است
جایی که حتا وقتی به تو فکر میکنیم
مشغول فعالیت سیاسی هستیم
چرا که در این سرزمین خالی، در این سرزمین خیالی، عبادت تو نیز سیاسی محسوب می شود
ولی در خاورمیانه حتا رویاهای ما سیاسی است
شبها وقتی خواب میبینیم
خواب را به پایان نبرده، با وحشت، بیدار میشویم
چرا که میترسیم در بیداری از خواب خود نتوانیم تبری جوییم
وقتی به دختر همسایه سلام میکنیم
نگرانیم این سلام
به ضرر منافع ملی باشد
برای همین سالهاست زبان به دندان گرفتهایم
و بیصداترین عاشقانههای دنیا را سرودهایم
و بیصداترین عشقورزیهای دنیا را ساختهایم
ما در خاورمیانه
وقتی داریم بزرگ میشویم
به روزهایی میاندیشیم
که دست در جیب، در آفتاب سوزان این سرزمین، ترانههای عاشقانه را در خیابانها فریاد بزنیم
و وقتی بزرگ شدیم
فرزندانمان را از خواندن بیپروای ترانهها بر حذر میکنیم
شاعرانمان را
در این سرزمین
تا مرگ بدرقه میکنیم
نویسندگانمان را
تا مرزهای مهاجرت
دنبال میکنیم
روزنامهنگارانمان را
در شهر دور میچرخانیم
هنرمندانمان را
احضار میکنیم
و زندان خانهی دوم همهی ماست
در سرزمینی که کسی دوست ندارد سیاسی باشد
در سرزمینی که همه سیاسیاند
اینجا خاورمیانه است
خاورمیانه اینجاست
میانهی خاور
و میانهی باختر
آنجا که آب لولهکشی دولتیاش با خاوران و باختران هرگز در یک جو نمیرود
جایی که خورشید قرار بوده غروب نکند
اما غروب کرد
و آسمان بیستاره را بر سر شهر گستراند
خدایا اینجا خاورمیانه است
مشتمان را فقط برای تو باز میکنیم
و این مشتهای خالی را با خیال نان پر میکنیم
و با خیال عطر گندم و نان در مشتهایمان، قلوه سنگ پنهان میکنیم
اینجا قلوههای سنگ
بعد از همهی این سالها
قلوهی مردمی است که در قلب گورهای دستهجمعی خفتهاند
خدایا
اینجا خاورمیانه است
بین زمین و زمان
بین زمین و آسمان
صندوق صدقات غرب و ستارگان هالیوود
ویاچاسهای اجارهای بالیوود
جایی که زمینهای بایر را باید بیل زد
تا چاه نفت سبز شود
تا شرکتهای نفتی
برای ما خانههای شرکتی بسازند
و بشکههای خالی نفت را
برای استحمام بچههایمان
در میدان اصلی شهر قرار دهند
خدایا
اینجا خاورمیانه است
جایی که حتا وقتی به تو فکر میکنیم
مشغول فعالیت سیاسی هستیم
چرا که در این سرزمین خالی، در این سرزمین خیالی، عبادت تو نیز سیاسی محسوب می شود