یکزمانی بود اوین رفتن یک فضیلت محسوب میشد.
یعنی یک آپشن بود. مثلا میگفتی فلان فعال مطبوعاتی یا فعال سیاسی اوین هم رفته.
مثل اینکه میگفتی ویلا با کولر گازی، یا ماشین با سیستم صوتی ردیف. اما وقتی توی
این چندسال همه ویلاها کولر گازی گذاشتند و همه ماشینها سیستم صوتیشان ردیف شد،
دیگر کولر و سیستم صوتی آپشن محسوب نمیشود. یعنی اینطوری است که اگر کولر نداشته
باشی ردیف نیستی و با یک تلفن میبرند ردیفت میکنند. دقیقا مثل اوین.
اوینولوژی
یکزمانی قرار بود گر حکم دهند که در شهر مست
گیرند در شهر هر آنکه هستند گیرند، اما الان گر حکم دهند که در شهر مست گیرند،
اول باید صبر کنند ملت حکمشان تمام شود و حبسشان را بکشند، بعد تازه بیایند، اگر
حوصلهای برایشان مانده بود دست به کار شوند و برای سلامتی هم اقدام کنند. آنوقت
تازه میشود به جرم مستی گرفت یا نگرفت. قدیم یکسری بودند نخورده مست بودند، الان
نخورده حبسند. البته میدانید که منظور ما از مستی حال خوشی است که بعد از خوردن
آش به آدم دست میدهد (و با نفخ فرق دارد) پس وقتی ما از مستی حرف میزنیم از آشخوری
حرف میزنیم، وگرنه بیمار که نیستیم. چون از قدیم گفتند آش نخورده و دهن سوخته؟
البته با حکم قضایی
حالا اینکه آقای احمدینژاد میخواهد برود اوین
خیلی خوب است؛ البته با حکم قضایی و با بررسی کیفری در دادگاه و در حضور هیات
منصفه. وگرنه ما راضی نیستیم پای هیچ دیار البشری به بازداشتگاه کلانتری خیابان
وزرا باز شود، اوین که جای خود دارد.
حبست رو بکشم قناری
بعد هم شنیدید و خواندید که آقای احمدینژاد
نامه نوشته به آقای لاریجانی، جوادشون نه، صادقشون، که: میخوام برم اوین.
آقای لاریجانی قضا هم نامه آقای احمدینژاد
مجریه را اینطوری جواب داده که: اگه واقعا میخواهی جوانفکر را ببینی و دلت برایش
تنگ شده، خب روز ملاقاتی یک تکپا برو اوین، ملاقات. سیگار هم بخر ببر براش، نه
اینکه سیگاری باشد یا سیگاری شود توی حبس ها، نه. برای اینکه سیگار توی زندان
حکم دلار را دارد در بازار ارز. همه چیز با او بالا و پایین میرود.
آقای احمدینژاد هم گفته: طبق بند فلان و فلان
قانون اساسی رییسجمهور هر کاری دلش بخواهد میتواند بکند و هر جایی دلش بخواهد میتواند
برود.
آقای لاریجانی هم جواب داده: ببخشید تاریک بود
ندیدم رییسجمهور هستید.
دیالوگ
: ببخشید شما چرا میخواهید بروید اوین؟
- همینطوری. سازمان ملل هم همینطوری میرویم.
سفرهای استانی هم همینطوری میرویم. اصلا کسی تا حالا نپرسیده بود چرا.
منتشرشده در روزنامهی قانون، شماره 1 - 6 آبان 91