آگهی دعوت به همکاری برای ترجمهی داستانهای فارسی به فینگلیشی یک شوخی بود. خیلی ایمیلها و واکنشهای عجیب و جالب و بامزهای داشت این آگهی.
اول قصد داشتم آنها را منتشر کنم، که فعلا از صرافتش افتادهام. شاید بعدتر این کار را کنم. اما یک سوال؛
واقعا به نظر شما فینگلیش نوشتن دارد دردی از دردهای ما را درمان میکند؟
فکر نمیکنید اگر حرفهایی را که میتوانیم به فارسی بزنیم و منظورمان را به مخاطب بفهمانیم، بهتر است با همین شیوهی نوشتاری و شکل و شمایل خط جاری بنویسیم؟ بعد هم اگر حرفی داشتیم که کلمهها و ترکیبها و جملههای فارسی به ما کمک نمیکرد که آن را به دیگران منتقل کنیم، به زبان دیگر و به خط دیگر آن را به روی کاغذ بیاوریم.
اینها پیشنهاد من است. میدانم مدت زیادی است که دارم روی این فینگلیش ننوشتن تاکید میکنم و ممکن است به نظر عدهای بیدلیل بیاید.
اما، خب، کمی به من حق بدهید اگر خندهام بگیرد برای دوستانی که برای نامیدن خلیج فارس سر و دست میشکنند و برای بازگرداندن مالکیت معنوی و مادی مولوی و خیام به داخل مرزهای رسمی ایران شعارها سر میدهند، اما هرگز برای قطره قطره سم ریختن پای درخت استوار خط رسمی کشور که بستر رشد و بالندگی زبان فارسی است، کوچکترین نگرانی به دلشان راه پیدا نمیکند.
خطرناکی از بین رفتن خط، نمیدانم چرا جدی گرفته نمیشود. به ویژه برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی که مهمترین آسیبشناسی که کرده و به درمانش نشسته است، وسوسهی بیفایدهای است که سعی میکند تا مثلا واژههای خندهدار پیامک و بالگرد را جای اساماس و هلکوپتر به زبان فارسی بنشاند.
از طرف دیگر، با این فراگیری فینگلیش نوشتن در اینترنت و موبایل، زمان زیادی نخواهد گذشت که قطره قطرههای سم فینگلیش نوشتن جان این درخت را بیرون بکشد و شیرهاش را بمکد و پوستهاش را فقط محض تماشای تاریخ به موزه بسپارد و کنار قاب این خط از بین رفته بنویسند:
آری، در روزگاری نه چندان دور زبانی بود که مردم سالیان سال با آن زیستند و فرهنگ و علم و هنرشان را با خطش به یادگار گذاشتند، اما در چند دهه تنها با از بین بردن خط تنها لاشهای از آن زبان بر جای ماند.
آری، در روزگاری نه چندان دور زبانی بود که مردم سالیان سال با آن زیستند و فرهنگ و علم و هنرشان را با خطش به یادگار گذاشتند، اما در چند دهه تنها با از بین بردن خط تنها لاشهای از آن زبان بر جای ماند.
...
این توضیحات را هم بیشتر به یک دلیل خاص نوشتم. همان دلیل تلخی که در پاسخ به این آگهی طنز دیده میشد؛
بیشتر کسانی که پاسخ دادند، درست و حسابی باورشان شده بود که مثلا کلیدر را به فینگلیش میتوان نوشت و من الان آخرهای جلد سومش هستم! و انگار حتا یک لحظه هم از خودشان نپرسیده بودند فایدهی این کار چیست.
قبلا نوشته بودم؛
حالا باید با حساسیت بیشتری اضافه کنم؛
من فینگلیش نمینویسم، پس هستم.