در میزگردی آسیبشناسانه با حضور اساتید زنده و کارشناسان ارشد، پوریا عالمی و نیما دهقانی بررسی شد؛
رسیدن به وضعیت گل و بلبلی
رسیدن به وضعیت گل و بلبلی
رسیدن به وضعیت وسط
مدتی است وضعیت خیلی چیزها به شکل تابلویی به وضعیت گل و بلبل نزدیک شده است. به همین مناسبت و برای شفافسازی ذهن خوانندگان و باقی مصرفکنندگان میزگردی تشکیل دادیم تا وضعیت گل و وضعیت بلبل را در اقصا نقاط جهان، جامعه و بلکه چلچراغ بررسی کنیم.
بنده، خودم چون متخصص و کارشناس مسائل گلی هستم، به عنوان کارشناس ارشد مسائل گلی در بحث حاضر شدم. از سوی دیگر استاد استادان، او که زلف بر باد داد و ما را بر باد داد و موهایش را چندی پیش کوتاه کرد و خاطر جمعی را آزرد، کارشناس ارشد دکتر نیما دهقانی، قبول زحمت کرده قدم رنجه نموده به عنوان کارشناس مسائل بلبلی در این بحث حاضر شدند. مجری این مناظره (که به صورت زنده زنده در مجلهی چلچراغ چاپ میشود) کسی نیست جز پرفسور بزرگمهر حسینپور که به صورت نمادین مجری شدند و در بحث ما دخالت نکردند. در پایان از آقای فریدون عموزاده خلیلی، مدیریت محترم سازمان چلچراغ، که از همین الان رواننویس سبزشان را برداشتهاند تا به جان مطلب بیفتند که نصف این مناظره را حذف کنند و به ما کارشناسان محترم اجازه رفتن روی آنتن را ندهند، کمال تشکر را داریم.
پوریا عالمی
مشخصات کارشناسان
نیما دهقانی پوریا عالمی
تحصیلات: خوب تحصیلات: بد
تیپ: اووووف. خوشتیپ تیپ: اووووف. خوشتیپ
قد: بلند قد: بلند
شغل: استاد! شغل: استاد!
تخصص: بلبل تخصص: گل
(همانطور که ملاحظه کردید این دو کارشناس سعی شده
همه چیزشان شبیه هم باشد جز تخصصشان.)
مجری: اهمیت مسائل گل و بلبلی در چیست؟ و شماها از کجا شروع کردید؟
استاد نیما دهقانی: شما میفرمایید استاد عالمی؟
استاد پوریا عالمی: شما بلبلزبانی. اول شما بفرما.
استاد نیما دهقانی: فکر بلبل همه آن بود که گل شد یارش. اهمیت گل بودن فی الواقع از همینجا شروع میشود. تا آنجا که بلبل تمام فکرش فقط این است است که گل یارش شده است. بنابراین اهمیت بلبل و گل را باید در اهمیت گل جست. چرا که در مقام یاری گل در مقام مراد حلول کرده و بلبل فنای فی طریق محبوب خود را اعلام میکند. پس آنچه اهمیت دارد شناخت گل است و ویژگیهای آن که گمان میکنم استاد عالمی بر آن مسلط ترند.
استاد پوریا عالمی: بنده با سلام و تحیت خدمت برادر و استاد خودم آقای دکتر نیما دهقانی باید عرض کنم که ایشان هر چند انسان اندیشمندی است و از کارشناسان و سرمایههای ما محسوب میشود اما سخنی بس سخیف و سست و چیپ و مسخره به زبان آورد. بنده بر خلاف این نظر متجددانهی ایشان از اساس قائل به نظریهی تفکیک هستم. پس اساسا بحث گل از بحث بلبل سوا است. یعنی گل اینور، بلبل آنور. که خیال همه راحت باشد.
استاد نیما دهقانی: خب، بحث جدایی گل از بلبل سالهاست که در شکست سکولاریسم سرنگونی خود را به چشم دیده است. بنابراین ما به اتحاد معتقدیم. پیشتر هم در مسئله شمع و پروانه مواضع خود را ذکر کردیم. گرچه یک سوزش جزئی هم اتفاق افتاد، اما از همین تریبون استفاده میکنم و تاکید میکنم نظر ما بر اتحاد است و آینده را بر نزدیکی و حشر گل و بلبل در کنار هم میبینیم.
استاد پوریا عالمی: عرض کنم که نظریهی شمع و پروانه، نظریهی مضمحل و منحطی است و خندهداره اصلا. برای اینکه دانشمندان جوان ما سالهاست خودشان و بدون کمک ادیسون بدبخت، برق را اختراع کردهاند و دیگر هیچ پروانهی خودفروختهای هم سراغ شمع نمیرود. (خود استاد دهقانی اشاره فرموند به این شکست و سوزش) اما در پاسخ باید بگویم که همین اول خود شما نگفتی فکر بلبل همه این است که گل شد یارش؟ گفتی یا نه؟ وجدانی گفتی یا نه!
استاد نیما دهقانی: خب؟ منظور؟
استاد پوریا عالمی: ضایع نیست به نظر شما؟ جان عزیزت راستش را بگو.
استاد نیما دهقانی: خیر، من حقیقت رو عرض کردم. ما مرام و رویه مان بر دوستی است. از ابتدا هم گفتیم، دستمان رو به همه ملتها دراز است. اگر دادید دست، میدهیم دست. اگر ندادید دستتان میسوزد، مثالش هم آن پروانهی معلومالحالی است که متاسفانه در آن حادثه ای که در جریانید در اثر آن شمع مذکور سوخت.
استاد پوریا عالمی: یعنی شما میگویی مشکل بلبلهای ما این است که گل بشود یارشان یا نه؟ واقعا مشکل بلبلهای ما این است؟ اصلا به من و شما چه که بلبلهای ما توی چه فکری هستند؟ من و شما باید برویم به مشکلات اساسی برسیم. (ها ها. کم آوردی استاد دهقانی! و به دوربین لبخند میزند.)
استاد نیما دهقانی: هاهاها (خندهی مصنوعی. رو به دوربین.)... گویا شما اصلا در جریان تحولات اخیر نیستید آريالای عالمی عزیز... من عرض کردم فکر بلبل همه این است که گل شد یارش... شد تمام شد رفت. شما کجای کارید آقا؟ الان اصلاً مشکلی نیست... در ضمن من متوجه نیستم آقای مجری، چقدر ایشان و همفکرهاشان اصرار دارند که ما و بلبلهای ما مشکل دارند؟ گویا عدهای خوش ندارند ما در یک فضای آرام و خوشایند و بیدغدغه زندگی کنیم.
استاد پوریا عالمی: بنده باید رسما شفافسازی کنم که بزرگترین افتخار صنعت بلبلی ما، تولید لوبیای چشم بلبلی است. که آن هم شنیدم وارداتی شده است و از چین وارد میکنند. من از استاد دهقانی، کارشناس مسائل بلبلی، تقاضا میکنم موفقیتهاشون رو در صنعت بلبل کشور اعلام کنند. (رو به دوربین: که مردم هم یک کمی بخندد!) بفرمایید استاد بلبلی.
استاد پوریا عالمی: همین؟ یک لوبیای چشم بلبلی، یک بلبرینگ؟
استاد نیما دهقانی: خیر... اجازه بدهید...
مجری: بفرماید. وقت برنامه را نگیرید.
استاد نیما دهقانی: آقا چیزی ندارم بگویم!
استاد پوریا عالمی: خب حالا که شما سرافکنده شدید و به شکست خود اعتراف کردید اجازه بدهید من هم یک اعترافی بکنم.
استاد نیما دهقانی: اعتراف بکنید.
استاد پوریا عالمی: ما در زمینهی گل همیشه مثل گل شکوفا بودیم. اما در سالهای اخیر در بخشهایی از این صنعت نیز مشکلاتی پیش آمده. مثلا ما قبلا خودمان دسته گل را تولید میکردیم. الان مشکلاتی پیش آمده نمیتوانیم دسته گل را - که در خیلی از مراسم ملی کاربرد دارد- تهیه کنیم. الان طوری شده که گلش را خودمان تولید میکنیم دستهاش را روسیه (و بعضی مواقع چین) وارد ایران میکند.
گفتن ندارد که حتا دیده شده دسته گل پلاستیکی چین تولید کرده و میفرستد به ما. آدم این درد را کجا فریاد کند؟ دسته گل چینی... که بعد هموطنان ما از همهجا بیخبر، آن را هم سر عزا میبرند هم سر عروسی. شورش را در آوردند به جان شما. آدم این درد را به که بگوید؟
استاد نیما دهقانی: به هر حال از ماست که بر ماست، ما پیش از این هم تذکر داده بودیم که: گل همین پنج روز و شش باشد باز دوستان متوجه نشدند.
استاد پوریا عالمی: حالا از این بحث بگذریم. شما میگویید توی بلبل به خودکفایی رسیدهایم. ولی من میگویم نهخیر. ما توی بلبلزبانی به خودکفایی رسیدیم و گوش فلک را کر کردیم. بفرمایید. این عکس بلبل را نگاه کنید که وسط شیرها و کرکسها دارد چهچه میزند. (عکس را به سمت دوربین میگیرد) بله. در این باره چه حرفی دارید بزنید؟ آیا الان بگیرند این بلبل را که بلبلزبانی میکند یک لقمهی چپش کنند خوب است؟ چه پاسخی دارید؟ واقعا ها.
استاد نیما دهقانی: اول باید بگویم ادب گل به غنچه ی اوست... شما عکس یک بلبل رو در مقابل میلیونها بیننده میگیرید بالا که چی رو ثابت کنید؟ که ما امنیت نداریم؟ که خودکفا نیتسیم؟ خیر آقا! همین که یک بلیل به این ظریفی، به تنهایی توانسته در بین این همه گرگ دووم بیاره، نشون از امنیت و خودکفایی ما در تامین آرامش بلبلها و چه بسا گلها داره. حالا این که این بلبل خاص اینطوری بین مردم گل کرده، کجای شمارو سوزونده؟
استاد پوریا عالمی: همین. همین. همین که گفتید. ای وای من. شما دم از اخلاق میزنید ولی وقتی یک بلبل بین مردم گل میکند خوشحالی میکنید. واقعا که. چرا باید از شهرت پیدا کردن و گل کردن یک بلبل بین مردم خوشحال شد؟ آیا ما میخواستیم به اینجا برسیم؟ که گل کنیم؟ در حالی که گل نه همین پنج و شش باشد. یادم نیست شاعر چی میگوید بعدش. واقعا قرار بود ما در دنیا گل کنیم یا فقط در محله خودمان افتخارآفرین باشیم؟ آیا وقتی یکی از ما در جهان گل میکند نباید شرمسار شویم؟ ولی شما میآوریدش توی تلویزیون و ازش تقدیر میکنید. ادب را خوردید، شرم را هم لابد خوردید، حیا را قی کردید. بیادبها.
استاد نیما دهقانی: جواب شما را با یک بیت شعر می دهم:
صبحدم مرغ سحر با گل نوخاسته گفت: ناز کم کن که بسی چون تو در این باغ شکفت!
از آنجا که میدانم از ادب و ادبیات بویی نبردهاید تذکر میدهم مراد از مرغ سحر همان بلبل است..
استاد پوریا عالمی: اگر ادب و ادبیات شما چیزی است که بو میدهد من با افتخار اعلام میکنم این بو نه تنها به مشام ما نرسیده که ما سالهاست از بوگیر استفاده میکنیم.
استاد نیما دهقانی: ... فلذا همچین گمان نکنید گل کردن همچین افتخاری هم هست برای ما که در بوئق و کرنا کنیم... بعد عرض کنم فعلا که با همین بو دم به دقیقه گل از گل شما میشکفد و ما مبهوتیم.
استاد پوریا عالمی: استاد گل بدهم خدمتتان بزنید روی سینهتان؟ عرض کنم که گل سینه از وسائل زینتی سنتی ماست که روی لباس نصب میکردند. شما هم این گل من را بگذارید روی سینهتان که قشنگ شوید. به به! چقدر هم به شما میآید.
استاد نیما دهقانی: شما در این سالها چه گلی به سر خودتان زدید که حالا دارید گل به سینه ما می زنید؟
استاد پوریا عالمی: اتفاقا از سفر گل سر هم آوردهام که زنانه است. اما قابل شما را ندارد. بدهم بزنید به سرتان؟
مجری: من خواهش میکنم از بحث خارج نشوید... (به اساتید چشم غره میرود) بهتر است به آسیبشناسی گل و بلبل بپردازید. بفرمایید!
استاد نیما دهقانی: ببینید، من آسیبی نمیبینیم. ما آزادیهایی داریم، و روابط آزادانه گل و بلبل را در جامعه شاهد هستیم. اما همانهایی که روزگاری دم از وجود محدودیتها میزدند حالا گلهمندند از شیوهی تعامل امروزی گل و بلبل. تعاملی که بستریسازی آن از سالها قبل پیریزی شد و به لطف تلاش مسئولین و پیگیریهای خادمین ملت در دوره اخیر به گل نشست. به ضم گاف.
استاد پوریا عالمی: ایشان قرار شد وضعیت بلبل را آسیبشناسی کند، آتش به دامن گل زد و آن را بالا زد و به خیال خودشان افشاگری کرد با این کار... اما بنده باید عرض کنم که بلبلجماعت بلندگوی بیگانه است و برای پر کردن گوش مردم و گیج و ویج کردن مردم است صوت مشکوکش. عجیب هم هست پارزیت روش نمیافتد... بله. اما گلهای ما چی؟ این گلهای جوان که دسته دسته پژمرده یا پر پر میشوند. آدم دلش میسوزد. گل ایرانی یک وقتی بوش تا هفت تا کوچه آن ورتر میرفت. الان چه؟ بلبلهای ما باید پاسخگو باشند که چرا بو از گلها رفته. چرا گذاشتند بوی گلهای ما را ببرند. چرا؟ واقعا چرا؟
استاد نیما دهقانی: من فکر میکنم شما به عنوان کارشناس گلشناس باید پاسخگوی این معضل گلها باشید اتفاقا. ما به عنوان بلبلشناس تمام تلاشمان را کردیم که بلبلهایمان سراغ گلهای هلندی و بعضا گلهایی که از دبی وارد میشوند و حتی همین گلهای تایلندی نروند. حالا شما می گویید چرا بوی گل های ما رفته؟ همین که ما بلبلها را نگه داشتهایم خدا را شکر کنید، شما باید به میلیونها بلبل پاسخگو باشید که برای بوی گلهایتان چه کردهاید؟
استاد پوریا عالمی: من نمیخواستم این موضوع را اینجا مطرح کنم. ولی مجبورم. مجبورم. میفهمی؟ وقتی شما کارخانه میزنید، رسما، گل بیچاره را میبرید گلابگیری و پر پر میکنید و اشکش را در میآورید و بعد آبش را میگیرید و میکنید توی شیشه (خوشبختانه گل خون ندارد که توی شیشه کنید) بعد شیشهها را صادر میکنید فرنگ... و میگویید در صنعت گلاب خوکفا شدید، در حالی که این گل پر پر که میبینید ... ... آن وقت چه دارید بگویید؟ واقعا آیا شما باعث و بانی فرار گلها نیستید؟ آیا این افتخار است که در گلابگیری خودکفا بشویم؟ گلاب به روتون من گل زدم به این خودکفایی.
استاد نیما دهقانی: من هر چی میگویم شما بحث خودتون رو میکنید، من گفتم ما در صنعت بلبرینگسازی خودکفا شدیم، اسنادش هم موجوده. بحث گلاب رو بروید از جریانات انحرافی خودتون پیگیر بشوید؛ از انواع گلآرایی و سازنده گل مصنوعیها که به اغفال بازار و مردم روی آوردند. از آنها تا گل چینیها.
استاد پوریا عالمی: بلبلها باز کم آوردند گل چینی وسط آوردند. طفلکی ها. (خنده رو به دوربین.)
استاد نیما دهقانی: من این بحث سراسر توهین رو ترک میکنم. آقای مجری...
مجری: باختی یعنی شما؟ تابلوئه که کم آوردید استاد دهقانی. این طوری میز را ترک میکنید؟ بازنده محسوب میشوید ها.
استاد نیما دهقانی: ما قصدمان صلح بود و عدالت (لطفا با فتح عین بخوانید) و شعارمان گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت بود. اما گویا دوستان وازه گفتمان برایشان جا نیفتاده است. (رو به دوربین دست تکان میدهد.)
استاد پوریا عالمی: استاد راضی به ترک شما نیستیم. ولی باید یادآوری کنم گل سینهتون افتاد. جا نمونه یه وقت. (خنده رو به دوربین.)
مجری: خب. گویا باید بحث، میز گرد و مناظره را تمام کنیم. در پایان از مهمانان عزیز خواهش میکنم بحث جمعبندی کنند.
استاد نیما دهقانی: من خسته نباشید میگویم و فقط یادآوری می کنم ما برای وصل کردن آمدیم. امیدوواریم مردم، ما را یاری بدهند تا تمام گلها به بلبلها برسند و وضعیت ما از گل و بلبل تر برود. شماره تلفن 123456 رو برای این کار اختصاص دادیم تا هر شهروند بلبل خودش باشد! (رو به دوربین با دست ادای تلفن زدن را در میآورد.) در ضمن شعار ما هم هست: هر شهروند یک بلبل!
بلبل خوش صدا میان گلها، نغمه دهد سر، الکی، بیهوا
خلاصه که چند روزی میشه حالا، سگ میزنه گربه میرقصه اینجا... یک شهر گل و بلبل بسازیم. تمام. (رو به دوربین دوباره دست تکان میدهد.)
استاد پوریا عالمی: جمعبندی اصولا چیز خوبی است. بنده امیدوارم دیگر بلبلها دسته گل به آب ندهند. و به جای گل زدن و حرکات نمایشی در میدان فوتبال، بروند گل بکارند. سیب زمینی بکارند. که به نفع همه است. به نفع من است، به نفع شما است، به نفع همه است. گل بکارند. گل. فکر نکنید با یک گل بهار نمیشود. این حرفها برای قدیم است. یادتان باشد الان با یک گل کلی میشود کار کرد. شما یک گل داشته باشید بتوانید زار هم بزنید و حس بگیرید جلوی دوربین میشوید گلزار و سلبریتی میشوید. فرمولش راحت است: گل + زار = گلزار. بله... هیچ وقت دیر نیست. یادتان باشد. فراموش نکنید که: هر ایرانی یک گل، هر گل یک ایرانی. هموطن گل باشی و عمرت مثل گل نباشد. باشه؟ (رو به دوربین چشمک میزند.)
استاد پوریا عالمی: جمعبندی اصولا چیز خوبی است. بنده امیدوارم دیگر بلبلها دسته گل به آب ندهند. و به جای گل زدن و حرکات نمایشی در میدان فوتبال، بروند گل بکارند. سیب زمینی بکارند. که به نفع همه است. به نفع من است، به نفع شما است، به نفع همه است. گل بکارند. گل. فکر نکنید با یک گل بهار نمیشود. این حرفها برای قدیم است. یادتان باشد الان با یک گل کلی میشود کار کرد. شما یک گل داشته باشید بتوانید زار هم بزنید و حس بگیرید جلوی دوربین میشوید گلزار و سلبریتی میشوید. فرمولش راحت است: گل + زار = گلزار. بله... هیچ وقت دیر نیست. یادتان باشد. فراموش نکنید که: هر ایرانی یک گل، هر گل یک ایرانی. هموطن گل باشی و عمرت مثل گل نباشد. باشه؟ (رو به دوربین چشمک میزند.)
مجری: خب در پایان به صورت سمبلیک و نمادین گل و بلبل هم را روبوسی کنند که همه چیز ختم به خیر شود. به به. بفرمایید.
(صدای ماچ و بوسهی اساتید. در این لحظه دوربین تصویر گل و بلبل نشان میدهد.)
مجری: حالا که روبوسی کردید پایان جلسه را اعلام میکنیم. بروید پی کارتان. خداحافظ.
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)
منتشرشده در هفتهنامهی چلچراغ، صفحهی "به من نگو چرا"، شمارهی 451.