پاپانوئل
در نامهای محرمانه لیست زیر را در اختیار من قرار داده که من هم آن را به
صورت یواشکی در اختیار شما قرار میدهم. در این لیست پاپانوئل صراحتا
اعلام کرده که با مسوولیت محدود، در جوراب چهکسی چهچیزی میگذارد. در ضمن
اگر اسم شما در لیست نیست ناراحت نشوید، خبر بدهید تا از پاپانوئل بپرسیم:
هاشمی رفسنجانی: یک دفتر 100 برگ. برای ادامه خاطرهنویسی.
[..]: [...]
محمود احمدینژاد: پاپانوئل
ساعتها دنبال خانه احمدینژاد میگردد تا از بین آپارتمانهای معمولی شهر
پیدایش کند. اما پیدا نمیکند. یک جا میبیند مردم تجمع کردهاند و دارند
گوجه ارزان میخرند. میفهمد به محله آقای احمدینژاد رسیده است! وقتی
میخواهد داخل خانه شود میبیند وی ده دوازده روز است که نشسته در خانه و
دارد دورکاری میکند، برای همین مزاحمش نمیشود و هدیهاش را – که
غیریارانهای و غیرهستهای است - میبرد در شهرستانهای دورافتاده بین مردم
توزیع میکند. از فردا مردم که با یارانه زندگی میکردند با امید بیشتری
زندگی میکنند.
[..]: [...]
[..]: [...]
وزیر ارشاد: برگه تقاضای مجوز کتابش را میگذارد در جوراب وزیر ارشاد. بیچاره فکر میکند این طوری توفیری میکند.
معاون کتاب: یک نسخه کتاب کلنل محمود دولتآبادی را میگذارد.
وزیر کشور: یک صندوق میگذارد.
وزیر مخابرات: یک دکل تقویت کننده موبایل را میگذارد در جوراب وزیر مخابرات.
وزیر نفت: پاپانوئل از ترس این که پس فردا بگویند مافیای نفتی است هرگونه ارتباط با تشکیلات نفتی را تکذیب میکند و از جوراب فاصله میگیرد.
وزیر اطلاعات: جوراب وزیر اطلاعات فیلتر است. نمیتواند وارد شود.
[..]: [...]
وزیر راه: پاپانوئل
تا چهار سال دیگر منتظر اتوبانهای در دست احداث میماند تا به وزیر برسد.
در این فاصله سی و سه بار وزیر عوض میشود و هدیه را پاپانوئل میگذارد سر
کوچه و میرود پی کارش.
الهام: هدیه را اشتباه آورده و به درد غلامحسین نمیخورد، پس میرود تا سال دیگر.
هاشمی ثمره: هدیهای
به ذهنش نمیرسد تا برای هاشمی ثمره بیاورد. با خودش فکر میکند چرا اصلا
خبری از ثمره نیست؟ قبلا در صدر اخبار بود الان در پس پشت اخبار چه میکند؟
[..]: [...]
قالیباف:
نمیداند برای یک دکتر خلبان شهردار سردار قالیباف چه چیزی خوب است. اما
چون میداند قالیباف عکس دوست دارد از خواب بیدارش میکند و میگوید بیا با
این سورتمه هم عکس بگیر. برای تبلیغات انتخاباتیت خوب است.
محمدعلی ابطحی: یک کامنت میگذارد.
محسن رضایی: خبرهای خانوادگی.
علی لاریجانی و جوادشان: توی جوراب لاریجانی یک در میگذارد. این در به هر جایی باز میشود. از این قوه به آن قوه. از اینجا به آنجا. هر جا به هر جا.
حداد عادل: یک جزوه آموزش زبان فارسی به زبان ساده میگذارد.
باهنر: پاپانوئل
تذکر آییننامهایاش را میگذارد در جوراب باهنر. باهنر هم به ایراداتی
که پاپانوئل گرفته، تذکراتی میدهد و به تذکراتی که داده، ایراداتی را وارد
میداند. باهنر زنگ میزند بازار ببیند الان جوراب قیمتش چند است و چقدر
رفته بالا.
کوچکزاده: پاپانوئل از خیر جوراب کوچکزاده میگذرد و میرود پی کارش.
علی مطهری: مطهری را بیدار میکند و میگوید پا شو پدر جان جورابت را پات کن.
[..]: [...]
[..]: [...]
نسوان: پاپانوئل به من گفت به ایشان سلام برسانم و بگویم پاپانوئل نطقها را مطالعه کرده صلاح دیده فقط سلام برساند.
نمایندگان مجلس ششم: از راه دور نگاهشان میکند.
نمایندگان مجلس هفتم: برایشان دست تکان میدهد و میگوید: بای بای...
نمایندگان مجلس هشتم: با
دیدن این عزیزان حواس پاپانوئل پرت میشود و سورتمهاش میرود توی دیوار.
هماینک به علت این برخورد ترافیک عجیبی در شهر ایجاد شده و همه دارند به
هم تنه میزنند.
مفسدان اقتصادی: اسامیشان را میگذارد در جورابهایشان که یادشان نرود اسمشان چه بوده.
دانشجویان ...: هدیهاش را بر میگرداند. چون میفهمد در ایران دانشجوی نداریم.
[..]: [...]
داور: تا صبح میخندد چون اصلا فکرش را هم نمیکرد نبوی شبها با جوراب بخوابد.
...: توی جوراب او چیزی نمیتواند بگذارد، چون پستچی روزنامههای صبح و نشریات را قبلا گذاشته آنجا و دیگر جا ندارد.
شمس لنگرودی: در
راه "ملاح خیابانها" و "باغبان جهنم" را میبیند که دارند "نتهایی برای
بلبل چوبی" مینویسند. پاپانوئل میرود شمس را بیدار میکند و از فردایش با
او سخن میگوید.
حافظ موسوی: "خرده
ریز خاطراتی از خاورمیانه" را میگذارد در جوراب او. پاپانوئل یک یادداشت
میگذارد توی جوراب حافظ که: راست میگویی. اینجا خاورمیانه است / و این
لکنته که از میان خون ما میگذرد / تاریخ است.
محمدعلی سپانلو: ترجمه فارسی اشعار فارسی و اشعار فرانسوی سپانلو را میگذارد.
عمران صلاحی: یک یادداشت میگذارد: حالا حکایت ماست!
محمود دولتآبادی: توی جوراب دولتآبادی یاد "جای خالی سلوچ" میافتد و سریع برمیگردد و کتابش را میآورد تا دولتآبادی برایش امضا کند.
علی خدایی: جوراب خدایی را میکشد روی خودش و میگوید "تمام زمستان مرا گرم کن" و بعد "از میان شیشه از میان مه" به بیرون نگاه میکند.
حسین سناپور: میخواهد
توی جوراب سناپور "نیمهی غایب" را بگذارد که "سمت تاریک کلمات" را
میبیند. پاپانوئل "لب بر تیغ" میگذارد و چاقو میخورد. وی هماینک در
بیمارستان بستری است.
بزرگمهر حسینپور: حسینپور یکدفعه از جورابش میپرد بیرون و کاریکاتور پاپانوئل را میدهد دستش.
توکا نیستانی: یک مداد. یک دفتر طراحی. یک مداد. یک دفتر طراحی. بعد چراغها را خاموش میکند.
اردشیر رستمی: اردشیر از خواب بیدار میشود و با پاپانوئل تا صبح شعر میخوانند و به سلامتی انسانها فکر و اقدام میکنند.
حسین شریعتمداری: برای ستون پیامهای تلفنی کیهانش پیغام میگذارد.
خبرگزاری فارس: یک عکس میگذارد، اما یک ساعت بعد، از رو سایت برش میدارند و به جایش تصحیح خبر و عکس میروند.
عباس کیارستمی: هدیه کیارستمی را باد با خودش میبرد زیر درختان زیتون.
[..]: [...]
مسعود کیمیایی: یک قمه می گذارد توی جوراب کیمیایی.
ابراهیم حاتمیکیا: اول
میخواهد یک کیسه فریزر پر از بخشهای سانسور شدهی فیلمهای حاتمیکیا
بگذارد که بیخیال میشود و یک نسخهی با کیفیت از فیلم جدایی نادر از
سیمین را میگذارد توی جوراب حاتمیکیا.
فراستی و سلحشور و شورجه و کلهر و جوانفکر و ...: یک ماشین لباس شویی با دو گالن وایتکس میبرد تا جورابشان را بیندازند آن تو.
[..]: [...]
دهنمکی: اول
فکر میکند جوراب دهنمکی بو میدهد اما بعد میبیند این بوی فقر و فحشاست
که از همه جا بلند شده، دماغش را میگیرد و آرام میرود. در همین لحظه
دهنمکی جورابش پا میکند تا برود اخراجیها را بسازد اما میبیند جورابش
سوراخ است پس جورابش را میدوزد. بعد فکر میکند حالا که دارد جورابش را
میدوزد یک کیسه هم بدوزد. وقتی کیسه دوخت میرود اخراجیها را میسازد.
چندتا جوراب هم بود که پاپانوئل
خواست تویشان هدیه بگذارد، هدیههایی مثل کبوتر سفید، سبزهی سفرهی هفت
سین و... اما آن جورابها در دسترس نبودند. و احتمالا در کمدی جایی بودند
که هر چه پاپانوئل گشت پیداشان نکرد.
مادر رجب: توی جوراب مادر رجب یک آگهی از رجب میگذارد که نوشته حالش خوب است.
پوریا عالمی: یک فاتحه می خواند و بعد تا صبح برای هم جوک تعریف می کنیم.
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)