خيليها به وسيله ايميل (اگه با اين سرعت اينترنت بشه ايميلي فرستاد!)، تلفن (اگه دكل تلفن محلشون با جسم سخت از بين نرفته باشد.) پيك موتوري (اگه پيك موتوري بتونه با توجه به موانع موجود اين روزها صحيح و سالم خودش رو به مقصد برسونه!)، دود سفيد سرخپوستي (اگه دود سفيد از بين اين همه دود زرد فلفل سوزناك و سفيد اشكآور معلوم باشه.)، اساماس (اين يه رقم راه تماس رو كه بذرش رو ملخ خورده!)، خلاصه از هر راهي شده با ما تماس گرفتند و گفتند چرا بعد از انتخابات فال قهوه كسي را نگرفتيم. اين احتمالات را هم برشمردند:
1- مملكت قحطالرجال است. (كه ما شديدا قحط بودن رجال را در مملكت تكذيب ميكنيم. نمونهاش همين آقاي دانشجو، كه از اهم مردان روزگار است.)
2- مملكت قحطالرجال نيست و چون فقط در مملكت مرد است در نتيجه نسل مردها درحال انقراض است.
3- احتمال سوم اين است كه ما از كشور خارج شدهايم و رفتهايم سانفرانسيسكو. (كه احتمال هم دارد رفته باشيم.)
4- رجال سياسي از كشور خارج شدهاند و كسي نمانده كه ما برايش فال بگيريم. (در حال حاضر در سانفرانسيسكو، واقع در تپههاي شمال شهر، تعطيلاتشان را سپري ميكنند.)
5- احتمال پنجم اين است كه ايران تحريم شده و قهوه به كشور وارد نميشود.
6- احتمال ششم اين است كه ما از قبل انتخابات منتفع شدهايم و مشاوري وزارت گرفتهايم. (كه اين را هم اساسا و اصولا تكذيب ميكنيم. به اطلاع ميرساند از اين انتخابات نه تنها چيزي به ما نرسيد، تا احتمالا يك راي هم از كيسهمان رفته است.)
خلاصه در يك كلام، خيالتان راحت كه مملكت تا اطلاع ثانوي نه تنها قحطالرجال نيست كه به شيوه وزارت كشورپسندي در وضعيت گل و بلبل به سر ميبرد.
با توجه به احتمالات فوق قضاوت كنيد چرا فال قهوه كسي را از اين ايام به اين طرف نگرفتهايم؟
*
روزنامه اعتماد ملی - ستون فال قهوه - 7 تیر 1388 - پوريا عالمي
(طنزها را همان طور که در روزنامه منتشر میشود- با حذف و تعدیل - منتشر میکنم اینجا.)
غلط های ویرایشی و جملهبندیهای نامیزان تلاش دوستان در لحظهی نهایی پیش از چاپ میباشد و ربطی به من یا گیرندههای شما ندارد