قطارها بازگشتهاند به ایستگاهها
هواپیماها بازگشتهاند به آشیانهها
در همه ترمینالها بسته شده است
و تو
داری از همه قطارها پیاده نمیشوی
داری از همه هواپیماها پیاده نمیشوی
کشتیها به بندرگاه بازگشتهاند
بارانداز رونق گرفته
و تو از کشتیها پیاده نمیشوی
لشگرها به شهرها بازگشتهاند
پرچم سفید بر فراز خانهها بالاست
سربازها در شهر چشم میگردانند
و تو در قاب پنجره پیدا نمیشوی
جنگ اگر رحم داشته باشد
یکی از ما را در خودش میکشد
ترس از بیمرگی جنگ است
زنده زنده به خانه بازگردیم
و زبان بین ما مرده باشد
و زبان بین تن ما از بین رفته باشد
با لباسهای خواب تو
و پردههای اتاق
و آن دامن گلبهیات که روی دسته صندلی جا گذاشتهای
بالن درست کردهام
به هوای تو آن را باد میکنم
بالا میروم
از بالای قطارها
هواپیماها
کشتیها
میگذرم
جایی میان ابرها فرود میآیم
جایی میان ابروهای تو
و جهان طعم سیب میگیرد
و تو از دستان خدا پیاده نمیشوی
هواپیماها بازگشتهاند به آشیانهها
در همه ترمینالها بسته شده است
و تو
داری از همه قطارها پیاده نمیشوی
داری از همه هواپیماها پیاده نمیشوی
کشتیها به بندرگاه بازگشتهاند
بارانداز رونق گرفته
و تو از کشتیها پیاده نمیشوی
لشگرها به شهرها بازگشتهاند
پرچم سفید بر فراز خانهها بالاست
سربازها در شهر چشم میگردانند
و تو در قاب پنجره پیدا نمیشوی
جنگ اگر رحم داشته باشد
یکی از ما را در خودش میکشد
ترس از بیمرگی جنگ است
زنده زنده به خانه بازگردیم
و زبان بین ما مرده باشد
و زبان بین تن ما از بین رفته باشد
با لباسهای خواب تو
و پردههای اتاق
و آن دامن گلبهیات که روی دسته صندلی جا گذاشتهای
بالن درست کردهام
به هوای تو آن را باد میکنم
بالا میروم
از بالای قطارها
هواپیماها
کشتیها
میگذرم
جایی میان ابرها فرود میآیم
جایی میان ابروهای تو
و جهان طعم سیب میگیرد
و تو از دستان خدا پیاده نمیشوی