شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۷

بازی مرگ و بازی ما یا ناتور ناتو نیست

مجموعه داستان ناتور را هنوز از تنور و حمام در نیامده خواندم. داغ داغ. دو سه داستان از کتاب را که پیش‌تر در کتابخانه‌ی خوابگرد یا مجله‌ی زنان دیده بودیم و چشم‌مان به جمال چند داستان بکر و خوانده نشده‌ی دیگر هم که در کتاب مرگ‌بازی روشن شد.
داستان مرگ‌بازی که از همان الف ابتدا تا الف انتها هم تو را به بازی می‌گیرد هم احساسات تو را، که هر دو در این بازی با مرگ بازی کرده باشید یا گمان کرده باشید که با مرگ بازی می‌کنید در حالی که از همان الف ابتدا تا الف انتها این مرگ است که سطر به سطر و فعل به فعل با شخصیت‌های داستان – و شما – بازی می‌کند.
نمی‌دانم خواننده‌ی این چند خط برای کدام نسل است اما اگر هم‌نسل من باشد بعید می‌دانم پس از خواندن داستان "مرگ‌بازی" و "فانفار" هم‌ذات‌پنداری نکرده باشد و نسبت به داستان یک احساس روشن – خواه موافق خواه مخالف – به دست نیاورده باشد. بر خلاف داستان‌های دیگری که ممکن است شما پس از خواندنش به راحتی از کنارش گذشته باشید. مثلا یکی "خورشیدگرفتگی" که موضوع خوبی دارد اما در نوع روایت یا زبان به خوبی از کار درنیامده است.
داستان "در خیابان برف می‌بارد یا ..." داستان مهم دیگر این مجموعه است که با نوعی فاصله‌گذاری برشتی که در تئاتر اتفاق می‌افتد مخاطب را در طول داستان دخیل می‌کند، چه در نوع روایت و چه بازی‌هایی که با زمان روایت شده است و چه شوخی کردن با قضیه‌ی جدی‌ای که در داستان اتفاق می‌افتد.
"آخرین بار کی آرزوی مرگش را داشته‌ای؟" و "سیگار نیم‌سوخته‌ی روی دیوار" هم دیگر داستان‌هایی‌ست که خواندنش را دوست داشتم.

...
روی یک طناب باریک راه می‌روی انگار. هر کس هم از دور ببیندت، همین فکر را می‌کند. نگاهم می‌کنی، پیشانی‌ات چین می‌خورد.
«از متن کتاب»
...

داشتم فکر می‌کردم نکند با چاپ کتاب، ناتور ناتو از آب دربیاید! نه این‌طور نشده است. چاپ کتابت را تبریک می‌گویم.

ادبی کردن یک بی‌ادبی

در باب بی‌ادبی در ادبیات فارسی و عاقبت آن
در زبان فارسی ضرب‌المثل شیرین و "فروید"پسندی وجود دارد که می‌گوید: "مثل نان از تنور درآمده از زن تازه از حمام درآمده نمی‌توان گذشت!".
مانند مولوی که پس از ذکر داستان "کدو و خر" (که تنها و تنها برای طولانی نشدن مطلب از ذکر مو به موی آن خودداری می‌کنیم!) و اتفاقاتی که برای آن کنیزبخت‌برگشته می‌افتد (البته مولوی ماوقع را با جزییات کامل! و با دست‌ودل‌بازی خاصی تعریف کرده است) مطلب سخیفی چون آن حکایت را به مفاهیم عمیقی سوق داده است، ما هم می‌توانیم با افزودن یک جمله به ضرب‌المثل فوق، جمله‌ای دیگر بسازیم و مفهومی دیگر بنیان نهیم. و صد البته نیت دیگری نداریم جز این‌که مفهوم بی‌ادبی ِ ضرب‌المثل فوق را کمی ادبی کنیم.

در باب ختم به خیر کردن ضرب‌المثلی که در آن بی‌ناموسی به وقوع پیوسته بود
با تغییر یک "از" به "واو عطف" و کمی تغییرات در ساختار ضرب‌المثل، قضیه‌ی بی‌ناموسی فوق کاملا ادبی – ناموسی شده و حتا می‌توان نتیجه‌گیری عرفانی و ادبی از آن استخراج کرد. بدین صورت که:

مثل نان از تنور درآمده و زن تازه از حمام درآمده نمی‌توان از کتاب تازه از زیر چاپ درآمده گذشت!

دوشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۷

سلوک یک‌طرفه

رابطه‌ی آدم‌ها یک‌طرفه است. موبایلم یک‌طرفه است. قضاوت تو از من یک‌طرفه است. رابطه‌ی عاشق و معشوق یک‌طرفه است. رابطه‌ی عابد و معبود یک‌طرفه است. طواف خانه‌ی خدا یک‌طرفه است. راه راست یک‌طرفه است. مسیر خانه تا کافه یک‌طرفه است. خیابان ولیعصر که می‌رسد به خانه‌ی شما یک‌طرفه است. کوچه‌ی دایی که در جنگ شهید شد یک‌طرفه است. خیابان یک‌طرفه را هم که خلاف بیایی "خلاف" یک‌طرفه است. لعنت به این حقوق شهروندی. چقدر دلم می‌خواهد همه‌ی راه‌ها را ورود ممنوع بروم. چقدر دلم می‌خواهد راه خودم را بروم.

سه‌شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۷

آگهی استخدام "شعرکده‌ی بره‌ی طلایی"

شرکت سهامی "شعرکده‌ی بره‌ی طلایی" استخدام می‌کند؛

شاعر مدیحه‌سرا 2 فقره
مسلط به مدح اراذل و تشبیه مادر فولادزره به ماه شب چهارده

شاعر مرثیه‌سرا 5 فقره
مسلط به کباب‌کردن دل (دو طرفه؛ جوجه‌کبابی)، مسلط به تشکر از دوستان، آشنایان و عزیزانی که از راه دور قدم‌رنجه کرده با مینی‌بوس به مراسم تشریف می‌آورند در مطلع مرثیه

شاعر غزل‌سرای نوین 15 فقره
مسلط به استفاده از واو عطف در ابتدای هر مصرع، مسلط به تایپ و فتوشاپ

شاعر نوسرا 2 فقره
مسلط به کرل و ویندوز ویستا

شاعر شعر حجم 6 فقره
مسلط به کار با باسکول

شاعر شعر گفتار 3 فقره
مسلط به خیابان‌های تهران، ترجیحا با موتور

شاعر ترانه‌سرا 4 فقره
مسلط به مریم حیدرزاده، مسلط به کار با سوزان روشن یا کامران و هومن (البته به صورت چت)

شاعر اهل حال یکی‌دو فقره
مسلط به چاق کردن قلیان، انبر و حقه

....

متقاضیان استخدام با در دست داشتن اصل و فتوکپی شناسنامه، خودشان و مدارک و سابقه‌ی کاری‌شان را به اینجا فکس، کامنت یا ایمیل کنند.

پوریا عالمی
مدیرعامل "شعرکرده‌ی بره‌ی طلایی" با مسوولیت محدود