پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۴

قفس

پرنده پرنده است
پرنده اما در قفس هم، زندگی می کند و نغمه سر می دهد

شیر شیر است
شیر اما در قفس هم، زندگی می کند و نعره سر می دهد

انسان انسان است
انسان اما در قفس، پرنده نیست تا نغمه سر دهد، مرثیه می خواند و مویه می کند.
انسان اما در قفس، شیر نیست تا نعره سر دهد، در خود فرو می رود و فرو می ریزد.

انسان انسان است.
گناهی ش نیست.

انسان در قفس است.
گناه این است.

8 اردیبهشت 1384
تقدیم می شود به عمران صلاحی

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۴

اگر نمی یابی ام

از دار دنیا
برای من
یک آسمان
بس است

در سیاهچال اگر بیندازی ام
ملالی نیست
نور
از نرده و دیوار
از کنار پای نگهبان و گزمه و سیاه جامگان
از هزارتوی دهشتناک
دالان سرد
می گذرد
و از روزن کوچک در
می سُرَد
بی آنکه اگر ببینی اش حتا -
دستبند بتوانی اش زد
و با اشارتی
مرا با خود می برد
از دالان سرد
هزارتوی دهشتناک
از برابر چشم سیاه جامگان و گزمه و نگهبان
از نرده و دیوار



در سیاهچال اگر نیافتی ام
همه ملال است تو را
که از دار دنیا
برای من
یک آسمان
بس است

سیاهچال و سیاه جامه و سیاهی تن
برای تو
اگر نمی یابی ام-
ملالی نیست
به روزن کوچک در خیره شو
آن قدر
تا بتوانی بسُری
از روزن کوچک در
پا به پای نور
تا رهایی
و آسمان

اگر
نمی یابی ام

بهمن 82

یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۴

شعر 27 فروردین 1384

این دلیل خوبی نبود
تا ما به دنیا بیاییم



دنیا
خراب تر از آن بود
تا بتوان
آبادش کرد

خرابی بر خرابی
افزوده شد
جنگ های زمینی
جهانی پنداشته شد
و مرگ
همگانی گشت

سلاخ ها
- هر چند به قناری کوچکی دل می بازند
سیمرغ آزادی و
ققنوس انسانیت را
پشت میزهای گرد سلاخی
در کشتارگاه های رسمی
سر بریدند
و قانون آزادی را
و دفاع از آزادی را
مدون کردند



در بسته بندی های مناسب
در فروشگاه های زنجیره ای
آزادی توزیع شد
و این دلیل خوبی نبود تا ما به دنیا بیاییم
و در صف توزیع همگانی دروغ بایستیم

آری
ما این دروغ بزرگیم
آزادی
این دروغ بزرگ است

و تو
آن حقیقتی
که کاش
بر زبان بیایی