چرا فکر میکنید همیشه روزنامههای ایران و جوان و اینا متفاوت ظاهر میشوند تا اسباب شادی عمومی را فراهم کنند؟ روزنامهی همشهری، که با وزش ملایم هر نسیمی، ورق خوردن صفحههایش از اینور به آنور تغییر موضع میدهد، در یک اقدام ساختارشکنانه تحولی بنیادین در روزنامهنگاری، مخصوصا در فن گفتوگو و مصاحبه به وجود آورد. باور نمیکنید؟ این روتیتر را بخوانید؛
تحزب ایرانی در گفتوگو با مرحوم م.ر. ف
همشهری، 8 اسفند 88
...
به گفتهی اساتید روزنامهنگاری این اولین بار است که در تاریخ روزنامهنگاری جهان، با یک مرحوم گفتوگو شده است! البته در مقدمهی گفتوگوی مورد نظر، متوجه میشویم این مصاحبه دو سال قبل انجام شده، منتها چهل روز بعد از درگذشت مرحوم نامبرده منتشر میشود.
یکی از روزنامهنگاران برجسته که از برجستهترین روزنامهنگاران عالم محسوب میشود، والبته خیلی میخواست اسمش فاش بشود، اما ما فاشش نمیکنیم، گفت: «همشهری در نظر دارد برای شب سال هر مرحومی نیز با آن مرحوم مصاحبهی اختصاصی کند.» وی ادامه داد: «ما سعی داریم با گفتوگو با مرحومانی که دستشان از دنیا کوتاه شده است ادای دینی به بچهها، بازماندگان و اهل محل آن مرحوم کرده باشیم.» وی باز هم ادامه داد: «ما قبول نداریم به علت نگاه سلیقهای مدیران دورهای و بیکاری روزنامهنگاران، روزنامهنگاری با بحران روبرو شده است. ما بالعکس معتقدیم الان فضای روزنامهنگاری خیلی خودمانی و باحال شده است و اینطوری همه دور هم خوشیم.» استاد برجسته که داشت ادامه میداد کماکان ادامه داد: «این نوآوری که هر کی هر حرکتی بلد است توی صفحههای روزنامه بزند فضای جامعه را خیلی شاد میکند.» وی که از ادامه دادن دست برنداشته بود و ولکن ماجرا نبود در ادامه گفت: «مثلا آقا لاریجانی، البته جوادشون، گفته توی ایران هیچ روزنامهنگاری در زندان نیست. خب راست گفته. وقتی توی تحریریهی مطبوعات نیستند حتما توی زندان هم نیستند.» وی در پاسخ به سوال خبرنگار ما که پرسیده بود «چرا؟» گفت: «چون اگر توی زندان نیستند توی مطبوعات هم نیستند.» با این حال وی در پایان نگفت کلا معنی حرفش یعنی چی؟ و نگفت پس کجان؟!
...
برنامهی آموزشی
برای روزنامهنگاران جوان و پیری که هنوز به فوت و فن کار خوب وارد نشدهاند، چند روش ویژهی احضار روح را به اختصار آموزش میدهیم؛
احضار با نعلبکی
در دفتر تحریریه یک کاغذ آ 3 را برداشته و روی آن حروف فارسی را با فونت تیتر 16 یا تاهومای 18 مینویسید. بعد یک نعلبکی را، (توجه کنید که باید نعلبکی شسته شده باشد) برداشته و به صورت سر و ته روی کاغذ قرار میدهید. چراغهای تحریریه را خاموش میکنید و این ورد را میخوانید: جینگولا ژورنالا، ژورنالا جینگولا، مرحوم فلانی (اسم آن مرحوم را نام میبرید) برای گفتوگونا زپرتنا
بعد وقتی احساس کردید مرحوم احضار شده است (شیوهی احساس احضار روح برای هر روزنامهنگاری فرق دارد. برای بعضیها مثل ویبره است یعنی میلرزند، برای بعضیها مثل سکته است یعنی زبانشان بند میآید، برای بعضیها هم مثل آبرنگ است یعنی به نقاشی آبستره با آبرنگ روی صندلی رو میآورند!) از آن مرحوم سوال میپرسید. اونوقت انگشت مبارکتان را روی نعلبکی گذاشته، و حروفی را که آن مرحوم به آن اشاره میکند یادداشت میکنید.
ُ
احضار دستهجمعی
ممکن است شما نیاز به یک گفتوگوی طولانیتر، جدیتر و تخصصیتر داشته باشید. یعنی ممکن است مرحومی را که برای روتیتر و مصاحبه انتخاب میکنید از زمان به رحمت خدا رفتنش خیلی گذشته باشد و به همینسادگیها حاضر نباشد برای مصاحبه راضی شود. (مثل همین رجلی که برای یک گفتوگوی سیصد کلمهای باید شش تا آشنا بتراشی تا ناز رجل محترم را بخرند که دوکلام حرف بزند.) برای انجام احضار روح این چنین مرحومی ابتدا چراغهای تحریریه را خاموش میکنید. سپس پنجرهها را میبندید. اونوقت لای در را باز میگذارید که هوا بیاید. اونوقت اعضای تحریریه همدیگر را دست به دست میکنند. (یعنی دست هم را به صورت حلقهای میگیرند.) البته توجه کنید برادرها اینور، خواهرها اونور، که چون چراغها هم خاموش است حرفی پیش نیاید. ممنون که ملاحظه میکنید.
بعد از انجام اعمال فوق، سردبیر مربوطه به وسط حلقه آمده و چهارزانو نشسته و با انجام یک سری حرکات موزون این ورد را میخواند:
ژورنالیستا ژانگولرو، ژانر جدیدو همشهریو
و اعضای تحریریه که گرد نشستهاند جواب میدهند: همشهریو... کیهانو... همشهریو... ایرانو...
کم کم روح میآید. روح که آمد باهاش هر کاری خواستید بکنید و هر چیزی که خواستید بپرسید. مصاحبهتان را هم دو سه سال بعدش چاپ کنید.
احضار در خواب
روزنامهنگار جوان ما باید بداند که شیوههای بالا، شیوههایی زمانبر و هزینهبر است. همچنین نیازمند سالها تجربه است. برای همین یکی از شیوههای راحت گفتوگو با مرده، شیوهی خوابکی است.
در شیوهی خوابکی، روزنامهنگار قبل از خواب اول مسواک میزند تا میکروبهاش بمیرد. سپس لباس خواب یا لباس رسمی میپوشد و در رختخواب مستقر میشود. سپس میکروفون یا ضبط صوت را زیر بالشت یا زیر پتویش قرار میدهد. اونوقت میگوید: «جغوربغورا ژورنالا، چقرچوقورا ژورنالا، من خبرنگار یکی از روزنامهی سراسری هستم... مرحوم فلانی بیا توی خوابم که با هم یه گپی بزنیم... ژونگول بونگولا...»
سپس میخوابد. صبح که از خواب بیدار شد، نوار یا فایل ضبط شده را (با فرمت ام.وی.آی یا تیف یا جی.پی.جی!) با دقت گوش میکند و هر چی صدا در آن ضبط شده را مینویسد و آن را به عنوان گفتوگو شش سال بعد چاپ میکند.
احضار خوابیدنکی
همهی ما میدانیم که خبرنگارها و روزنامهنگارها خیلی شیطون هستند. برای همین یکی از شیوههای گولزنندگکی مصاحبه را به شما آموزش از راه دور میدهیم؛
خبرنگار مربوطه به صورت خوابیدنکی دراز میکشد و چشمهایش را میبندد و میگوید: «من خبرنگار یکی از رونامههای سراسریام... الان هم خوابم... جناب مرحوم! من مزاحم شما نمیشم... بیا راحت باش... دوست داری برو سر یخچال نوشابه بخور... من هم که خوابم...»
اونوقت همانطور در حالت خوابیدنکی از زیر چشم عبور و مرور روح جناب مرحوم را مورد رصد قرار میدهد و همان را مبنای سرمقالهی فردا یا تلفن خوانندگان میکند.
خبرنگار و روزنامهنگار مربوطه باید با اعتماد به نفس زیادی بگوید برای همهی حرفهایم سند دارم. اونوقت اگر کسی پرسید «سندت کو؟» بگوید: «چون من اطلاعاتم را توی خواب گردآوری میکنم، اسنادم را هم در یک کشو توی خوابم میگذارم... اگر کسی میخواهد اسناد من را ببیند باید چشمهاش را ببندد!»
انجمن روزنامهنگاران روحی
با توجه به اینکه اساس انجمن صنفی روزنامهنگاران روی هواست و دبیرهای آن هم بین زمین و هوا معلق هستند و اعضای آن هم تقریبا در هوا پراکنده شدهاند و سرپناهی ندارند، پیشنهاد میشود متولیان امر هرچه زودتر نسبت به راهاندازی انجمن روزنامهنگاران روحی مقیم مرکز (زیر نظر انجمن احضارکنندگان روح) اقدام کنند.
توضیح: این آموزش جنبهی تئوری دارد. کلاسهای آموزش احضار روح روزهای زوج در ساعات فرد در روزنامههای سراسری برگزار میشود.
منابع: در این مطلب آموزشی از روزنامههای همشهری، کیهان و ایران و اینا خیلی الهام گرفته شده است.
گفتنی است میخواستیم از اعتماد ملی، کلمهی سبز و اینا هم الهام بگیریم ولی چون روزنامههای مذکور توقیف بودند نتوانستیم.
توضیح 2: هر گونه شباهت بین اسامی آدمها و جاها، یا شباهت به سرمقالهها و گزارشها و ستون تلفن روزنامهها، حقیقی است و هر چیز غیرحقیقی در این آموزش، کاملا باید حقیقی و عامدانه تصور شود!
.
این یادداشت طنز نوشتهی خانم گیسو کمندی است که چون خودشان وبلاگ و رسانه اینترنتی ندارند از من خواستند تا آن را اینجا منتشر کنم.
این یادداشت در ویژهنامهی نوروز 1389 در مجلهی چلچراغ منتشر شده است.