یکشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۴

انگار نه انگار 15

تفاوت
فرق احمدی نژاد با ساز در چیست؟
فرقشان در این است که تلویزیون، صدای ساز را بی تصویر پخش می کند در حالی که تصویر احمدی نژاد را بی صدا نشان می دهد.


شباهت
شباهت خاتمی با فیلم های کیارستمی در چیست؟
- جفتشان فقط دیالوگ دارند و در خارج حلوا حلوا می شوند.



سخنگو سخن بگو!
جانمان درآمد. چهار ماه گیر سخنگو بودیم تا معرفی شود، حالا گیر اینیم که سخن بگوید. رییس جمهوری داریم که چون آخر «به روز» است پاسخ دادن به انسرینگ و میل باکسش، برایش راحت تر است تا برگزاری نشست خبری. اما بنده خدا گناهی هم ندارد از اول گفته بود «دولتش دولت پاسخگوست» نه سخنگو!

1. بد نیست همه خبرنگاران بروند یک چت روم به اسم مهرورزی درست کنند، بعد منتظر بمانند رییس جمهور آن لاین شود آن وقت پرسش و پاسخ را همان جا انجام دهند.

2. پاسخگویی که از سر گذشت چه چهار ماه، چه چهار سال! از پایه بی خیال شویم و اصلا مزاحم دولت نشویم. تا دو ماه دیگر همه عادت می کنیم و برای هم آف لاین می گذاریم.

www.haditoons.com اين مطلب نوشته شده است براي

یکشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۴

انگار نه انگار

مهدی احمدی نژاد
سمت مهدی احمدی نژاد که تا کنون دبیر تشکیلات جامعه اسلامی دانشجویان بود به دلایل درون تشکیلاتی تغییر یافت.
دبیر سیاسی این تشکل، تصریح کرده است: همانطور که محمود احمدی نژاد –پدر مهدی احمدی نژاد- گفته است، انقلاب در افراد متوقف نمی شود. مهدی احمدی نژاد برای حضور خود در مجموعه مشکلاتی داشت که اعضا به این نتیجه رسیدند بهتر است فرد دیگری در این سمت فعالیت کند.
مهدی احمدی نژاد مرداد امسال، ابتدا به عضویت این تشکل درآمد و پس از مدتی دبیر تشکیلات جامعه اسلامی دانشجویان شده بود.


بلر پسر
به گزارش روزنامه "دیلی میل" حضور پسر ارشد تونی بلر، رییس جمهور انگلیس، در یک باشگاه شبانه، بار دیگر این سیاستمدار انگلیسی را با جنجال مواجه کرد.
یوان بلر 21ساله اخیرا همراه دو محافظ خود در باشگاه رقص شبانه دیده شده است. گفتنی ست در سال 2000 نیز بلر جوان به علت نشستن پشت فرمان اتومبیل بعد از صرف نوشیدنی الکلی و در حالتی مست توسط پلیس لندن دستگیر شده بود .


کشفیات الاشارات فی بیانات ارشد المشاوران فی دوران الانتخابات
مهدی کلهر، مشاور ارشد احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، تصریح کرد: «بزرگترین آفت آزادی بیان، دروغ است.» وی به این نتیجه رسید که: «ما امروز واقعا نیاز داریم که یک کار کارشناسی در مورد آزادی بیان انجام شود.»
وی در یک حرکت ادبیات را آنالیز کرد و داستان نویسی را شست و کنار گذاشت و گفت: «عرصه ای مثل رمان، عرصه بی در و پیکری است.»
عضو هیات نظارت بر صدا و سیما ابراز امیدواری کرد: «ما نباید جوان 18 ساله را به غرب بفرستیم، باید دانشمند 50 ساله را به غرب بفرستیم.»
وی گفت: «اخیرا در بلژیک کنفرانسی محرمانه گذاشته اند و نظام حکومتی ایران را بررسی کرده اند و به نتیجه رسیده اند که بهترین نظام حکومتی جهان است؛ هم حدود و اختیارات حکومت مشخص است و هم کمترین امکان سوءاستفاده از قدرت در این نظام وجود دارد و از طرف دیگر مرزهای قوانین سیال است و خود را با شرایط زمان و مکان تطبیق می دهد.»
کلهر کشف کرد: «احمدی نژاد در 24 ساعت تصمیماتی را می گیرد که در دوره های قبل 5 سال طول می کشید، خطای 5 ساله در 24ساعت فشرده می شود.»
سپس در حالی که ایران را با امریکا مقایسه نمی کرد، عنوان ساخت: «وقتی ما در کشوری هستیم که از مدیرانش ، بانک اطلاعات و شناسنامه مدیریتی نداریم، استفاده از افراد مورد وثوق، منطقی است. در امریکا، یک مدیر از زمان دانشجویی اش، شناسنامه و پرونده دارد، حتی شوخی های دوران دانشجویی اش هم ثبت می شود.» وی به اینکه چطور یک مدیر از زمان دانشجویی اش به عنوان یک مدیر شناخته می شود تا تک تک شوخی هایش ثبت شود اشاره ای نکرد. وی همچنین نگفت کدام شوخی های دوران دانشجویی در امریکا ثبت می شود.
وی در ارتباط با تعداد باجناق های احمدی نژاد که پست های مدیریتی را از آن خود کرده اند پاسخ داد: از خودشان بپرسید.
وی ادامه داد: کره زمین امروز تحت تاثیر انقلاب اسلامی است، حادثه ای نیست که در کره زمین، به نوعی به انقلاب ربط پیدا نکند.


امید به زندگی
به نظراتی که عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از خود منتشر ساخته اند توجه بفرمایید: «مردم هشدار تغذیه نامناسب را جدی بگیرند. تغذیه نامناسب عامل مرگ و میرها و بیماری های خطرناکی چون بیماری های قلبی عروقی است.»
از طرفی 7میلیون نفر که عمدتا تحت نظر حمایت سازمان های مددرسانی چون کمیته امام خمینی و یا سازمان بهزیستی هستند، به عنوان مشمولین سهام عدالت شناسایی شده اند. پس با احتساب این با آن و رابطه مستقیم فقر و سبد غذایی خانواده، به این نتیجه می رسیم که اگر دندان بر جگر بگذاریم و دنیا هم بر وفق مراد بگردد و سهام عدالت هم نتیجه بدهد و منابع مالی سود قطعی که برای این سهام در نظر گرفته اند (بدون در نظر گرفتن تعریف سهام که سودش در بورس مشخص می شود نه در هیات دولت) مشخص شود و سودها به سهامداران عزیز برسد، عضو کمیسیون بهداشت و درمان سال دیگر می تواند بگوید: مردم به هشدارها توجه نکنند. نامناسب ترین تغذیه ایرانیان، در حد استاندارد جهانی ست!


امید به زندگی 2
منبع خبر پیش خبری را اعلام ساخته اند که توجه شما را به آن جلب می کنیم: وضعیت شاخص امید به زندگی در کشور طی سال های گذشته به میزان چشمگیری افزایش یافته است که با کشورهای پیشرفته در این زمینه فاصله چشمگیری داریم.
خبر بد را همیشه همین طور آرام آرام به آدم بدهید.

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۴

شعر شهریور

جز ماتم و درد
که قسمت من کردند
لحظه لحظه های شادی را
دزدیدم

با شاخه های خشک و برگ های کهنه
آشیانه ای ساختم
بر بلندای دور انداخته ی درختی از یاد رفته
دور از دسترس دست های حریص کودکان
برای کشف های ویرانگر
دور از گزند باد و باران
دور از چشم دد و درد
و یار و مردمان
آنجا که به عقل جن هم قد نمی دهد
که دست مغول و تتاران نیز به آن نمی رسد



عمر
این بی کس بیچاره
با چه وقاحتی
پا به پای من دزدانه و ناجوانمردانه
آمده است
تا مرا پیر کند

دشمن نرنج من
قسمت ناتمام طالع ام
چه لجوجانه
پاپی ام شده است
که مرا پیر کند



غربت، پیراهن آدمی ست

دکمه های ماتم و
دکمه سردست های خستگی
تار ناکوک و
پود خیس بغض

این است که لباس هر کس را بچلانی
اشک غربتش سرازیر می شود
که از زندگی سیر می شود


در جیب هایم
چونان کودکان
چه حریصانه
سیب های سرخ شادی را
می دزدم و پنهان می کنم

نچینم
بر شاخه می پلاسد
بچینم
بر صورتم

سرنوشت، بیرحمانه ویرانگر است

یکشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۴

انزوای کلمه

معصومیت
جز در تعریف فرهنگ لغات خصائل اصیل تو
در هیچ کجای این دنیای متمدن دون
جایی ندارد

خوبی و خدا حتا
ابزاری بیش نیستند
آنجا که من زیسته ام

واژه ها
اینجا
دروغی بیش نیستند

کلمه اینجا آغاز نبوده است
در آغاز نبوده است
کلمه اینجا ابزار است

دروغ اینجا حقیقتی ست
حقیقت اینجا این حقیقت تلخ است
که در فرهنگ لغات خصائل اصیل تو
دروغ جایی ندارد
انسان کنونی جایی ندارد

من
جایی ندارم

دوشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۴

شعر 30 خرداد 1384

براي اين جماعت
اين توده‌ي عظيم يأس
ظلمت
ووووووويكسر چراغاني‌ست


خورشيد عقوبتي‌ست
كه چشم‌ها را مي‌زند و مي‌آزرد

من از شب‌نشيني كابوس‌ها خبر دارم

چهارشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۴

به خاطر بهاي گزافي كه داده‌ايم راي مي‌دهم

به هزار و يك دليل راي مي‌دهم براي اينكه آينده از عمل امروز من و تو آب مي‌خورد. قطعا دلسردي و موج بدي كه دل‌ها را خالي كرده پاي رفتن را سست مي‌كند اما پاي نرفتن را قلم مي‌كنم و مي‌روم تا فردا دستم قلم نشود. تا فردا قلمم خشك نشود. قلمم نشكند. راي مي‌دهم تا نگويم همه چيز از پيش نعيين شده تا نگويم همه مثل همند تا نگويم رييس‌جمهور هر كسي باشد وضع زندگي همين است.
راي مي‌دهم تا يك راي سنگين تر كنم. يك راي بيشتر كنم. كفه‌ي ترازو را يك راي به نفع انديشه و آزادي انديشه پايين‌تر بياورم. راي مي‌دهم كه بگويم آيه‌ي ياسي كه به گوش مردم خوانده شده تا راي ندهند باد هواست.
راي مي‌دهم تا بگويم رانت‌خوار نيستم.
شهروندم.
و راي‌ام را به يك شام و كارت اينترنت و شعارهاي بچه‌گولزنك نمي‌فروشم.
ايراني‌ام و سرنوشت ايران را به دست هر كسي نمي‌سپارم.
هشت سال زحمت توسعه سياسي را آزادي انديشه را و بهايي كه بابت انسانيت و آزادي و آزادي انديشه و آزادي قلم پرداخت شده با يك راي ندادن عبث بر باد فنا نمي‌دهم.
راي مي‌دهم به آزادي. به آزادي انديشه.
خاتمي با راي من فضا را براي ما گشود. براي اين آزادي -هرچند دل‌خوشكنك و كم- بهاي زيادي كشور داده است. حادثه‌ها را فراموش نمي‌كنم و راي مي‌دهم.
داعيه‌داران آزادي اگر امروز شعار مي‌دهند و ديروز را -روزهاي سياه خفققان آزادي را- فراموش كرده‌اند من ديروز را فراموش نمي‌كنم و راي مي‌دهم.
دوستداران نسل جوان اگر نادوستي‌ها را با نسل جوان فراموش كرده‌اند من فراموش نكرده‌ام و راي مي‌دهم.

راي مي‌دهم تا يك راي بيشتر بشود راي ما.
راي مي‌دهم تا بگويم كه به هر كس راي نمي‌دهم.
به هر كس راي نمي‌دهم را با راي‌يي كه در صندوق مي‌اندازم نشان مي‌دهم. با راي خود فرياد مي‌زنم كه راي به هر كس نمي‌دهم. سرنوشت خاك آبا و اجدادي را، مام وطن را به هر كس نمي‌دهم.
به روند خوش يمن اصلاحات سياسي راي مي‌دهم. به معجزات اقتصادي راي نمي‌دهم.
به كوره‌راه ناتمام دلخوشم. به كوره‌راه اصلاحات راي مي‌دهم. به شاه‌راه بيراه راي نمي‌دهم.

اعتراض و فرياد و دفاع از آزادي انديشه و فكر و قلم را با راي خود فرياد مي‌كنم.

به اصلاحات دلخوشم. به ادامه‌ي اصلاحات راي مي‌دهم.‌

جمعه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۴

زمان رويايي انتخابات

خدا را صدهزار مرتبه شكر. خدا در اين مرز و بوم بركت به چيزي ندهد جز انتخابات كه در اين ايام انتخابات همه چيز بر وفق مراد است. شهر در امن و امان است و آزادي از در و ديوار مي‌بارد. جشن شادي ورود به جام‌جهاني تا نيمه‌شب -در اسكورت كامل نيروانتظامي- بدون تنش بين مردم و نيروي انتظامي برقرار مي‌شود. اين فعل بعيد جز در سايه فضاي انتخابات در چه موقعيت ديگري مي‌توانست برقرار شود؟
همه از بزرگ و كوچك مردم‌دوست شده‌اند و پيروزي را تبريك مي‌گويند و آينده‌ي فضاي دل‌انگيز و دلپذير ايران را ترسيم مي‌كنند. خدا اين زمان را طولاني‌تر كند.

مردم به عنوان مردم خطاب قرار مي‌گيرند و همه با همين مردم به شدت همدردي مي‌كنند. اين همه دايه مهربان‌تر از مادر و ما بي‌خبر؟

خدا اين زمان را طولاني‌تر كند. بن‌هاي فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي از يك‌طرف، كانديداها آپ‌توديت شده‌اند و كارت اينترنت رايگان و نامحدود و الي‌نهايه بين خلق‌الله پخش مي‌كنند. چه شود! اين همه كانديداي خوب و مردم‌دوست و مردم‌دار، آدم مي‌ماند به كدامشان راي بدهد.

خدا اين زمان رويايي انتخابات را طولاني‌تر كند خلق خدا نفسي بكشند ان‌شاالله.

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۴

قفس

پرنده پرنده است
پرنده اما در قفس هم، زندگی می کند و نغمه سر می دهد

شیر شیر است
شیر اما در قفس هم، زندگی می کند و نعره سر می دهد

انسان انسان است
انسان اما در قفس، پرنده نیست تا نغمه سر دهد، مرثیه می خواند و مویه می کند.
انسان اما در قفس، شیر نیست تا نعره سر دهد، در خود فرو می رود و فرو می ریزد.

انسان انسان است.
گناهی ش نیست.

انسان در قفس است.
گناه این است.

8 اردیبهشت 1384
تقدیم می شود به عمران صلاحی

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۴

اگر نمی یابی ام

از دار دنیا
برای من
یک آسمان
بس است

در سیاهچال اگر بیندازی ام
ملالی نیست
نور
از نرده و دیوار
از کنار پای نگهبان و گزمه و سیاه جامگان
از هزارتوی دهشتناک
دالان سرد
می گذرد
و از روزن کوچک در
می سُرَد
بی آنکه اگر ببینی اش حتا -
دستبند بتوانی اش زد
و با اشارتی
مرا با خود می برد
از دالان سرد
هزارتوی دهشتناک
از برابر چشم سیاه جامگان و گزمه و نگهبان
از نرده و دیوار



در سیاهچال اگر نیافتی ام
همه ملال است تو را
که از دار دنیا
برای من
یک آسمان
بس است

سیاهچال و سیاه جامه و سیاهی تن
برای تو
اگر نمی یابی ام-
ملالی نیست
به روزن کوچک در خیره شو
آن قدر
تا بتوانی بسُری
از روزن کوچک در
پا به پای نور
تا رهایی
و آسمان

اگر
نمی یابی ام

بهمن 82

یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۴

شعر 27 فروردین 1384

این دلیل خوبی نبود
تا ما به دنیا بیاییم



دنیا
خراب تر از آن بود
تا بتوان
آبادش کرد

خرابی بر خرابی
افزوده شد
جنگ های زمینی
جهانی پنداشته شد
و مرگ
همگانی گشت

سلاخ ها
- هر چند به قناری کوچکی دل می بازند
سیمرغ آزادی و
ققنوس انسانیت را
پشت میزهای گرد سلاخی
در کشتارگاه های رسمی
سر بریدند
و قانون آزادی را
و دفاع از آزادی را
مدون کردند



در بسته بندی های مناسب
در فروشگاه های زنجیره ای
آزادی توزیع شد
و این دلیل خوبی نبود تا ما به دنیا بیاییم
و در صف توزیع همگانی دروغ بایستیم

آری
ما این دروغ بزرگیم
آزادی
این دروغ بزرگ است

و تو
آن حقیقتی
که کاش
بر زبان بیایی

سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۳

ترس براي فردا

آنچه مرا بر آن داشت تا با رويكردي اجتماعي پيرامون اقتصاد بيمار كشور كه مثل خوره به جان مردم افتاده، قلمي بزنم و چيزي بنويسم نه شناسايي ريشه‌ي اين بيماري و نه نشان دادن راهكار براي بهبود يا مبارزه با آن است، بلكه آنچه مرا مجاب به نوشتن نمود؛ درباره‌ي علم اقتصاد كه هيچ تسلطي به آن ندارم- هرچند در ايران تخصص ملاك معتبري براي نقد كردن شناخته نمي‌شود! – ترسي است كه چون خوره به جان مردم اين ديار افتاده است؛ ترس براي فردا.


1.
دوران خاتمي هر چند دوران طلايي اقتصاد ايران نبوده است اما دوراني است كه بيمار در حال احتضار اقتصاد را به زور دوا و درمان – حتي كوتاه مدت- زنده نگه‌داشت. آنچه مشخص است اين كه حتي اگر اين بيمار جان دوباره نگرفت اما كورسوي اميدي در چشم آنان كه گردتاگرد بالين اين بيمار ايستاده‌اند- مردم- روشن كرد. اقتصاد نفس دوباره‌اي نگرفت اما مردم نفس دوباره‌اي كشيدند.
گراني با آن كه به كار خويش مشغول بود و پيشرفت خود را مي‌كرد اما در اين حيص و بيص ميانگين درآمد صعود قابل ملاحظه‌اي كرد. معدل درآمد قشر متوسط با اين كه پابه‌پاي تورم و گراني و صدمات به تبع آن پيش نيامد اما دست‌كم به گرد پاي آن رسيد.
گله از درآمد و درآمدزايي به حداقل رسيد، گيرم گله از گراني‌ها به قوت خود باقي ماند. اين نتيجه‌گيري‌ها بر پايه ميانگين درآمد و كارنامه خريدي است كه رسما و غير رسما منتشر مي‌شود. به زباني ساده‌تر پول درآوردن راحت‌تر شد و به قول خيلي‌ها (بعضي‌ها) –با دو شغل و جايگاه اجتماعي- مثل آب خوردن پول درآوردند.
اين همان به زور دوا و درمان سر پا نگه داشتن اقتصاد است كه پيشتر عرض كردم. هر چند بيماري به نوبه خود پابرجاست اما اين آرام‌بخش‌ها و آسپرين‌ها براي مردم بي‌فايده نبوده است. در كنار توسعه آزادي‌هاي اجتماعي و سياست‌هاي بين‌المللي براي پررنگ‌تر كردن نام ايران در نقشه جغرافياي زمين سعي و تلاش رييس جمهور خاتمي در رابطه با موضوعات و چالش‌هاي اقتصادي قابل تحسين و تقدير است.


2.
اما آنچه ترس مردم براي فردا ناميدم آشي‌ است كه همين اقتصاد در كاسه مردم ريخته است. آينده‌نگري و يا سرمايه‌گذاري غالب ايرانيان بر پايه قيمت ملك و ماشين استوار است. ملك كه در اين يكي دو ساله اخير صدمات قابل ملاحظه‌اي براي آنان كه به سودهاي كوچك و بزرگ با خريد آپارتمان‌هاي چهل متري گرفته تا زمين‌هاي چند صد هكتاري چشم‌دوخته بودند، وارد ساخت. صعود عجيب قيمت زمين و خانه در برهه‌اي از زمان راه صد ساله را براي خيلي‌ها يك شبه كرد و ركود غير منتظره‌ نهمين صعود بود كه خيلي‌ها را به زمين گرم زد. بازار راكدي كه تكليفش همچنان مشخص نيست و سرنوشت آنان كه در اين قرعه شركت داشته‌اند كماكان در پرده ابهام است.
از طرفي شايعه بر سر ارزان شدن ماشين- كه گاها تنها سرمايه مردم تلقي مي‌شود- و وارد كردن خودرو و همچنين گران شدن بنزين، مخصوصا براي آنان كه با كار بر روي ماشين و مسافركشي امرار معاش مي‌كنند، تبديل به معضلي اساسي گشته است. در اين آشفته‌ بازار، كارت هوشمند، معمايي است كه ذهن‌ها را پر كرده است و قابل تامل است كه تعداد قابل توجهي از هموطنان و همشهريان تهراني مسافركشي را به عنوان شغل انتخاب كرده‌اند و يك تصميم درست يا نادرست، زندگي بسياري را فلج خواهد كرد. قشري كه هر روز با قانون تازه‌اي، خواه سر به آسمان كشيدن جريمه‌ها، خواه زوج و فرد كردن پلاك، خواه خارج كردن خودروي فرسوده از چرخه (به ناكجا؟)، خواه گران كردن بنزين و... برخورد مي‌كند و تاثير مستقيم اين اضطراب و ناراحتي رواني بر اولين كسي كه بازتاب پيدا مي‌كند بر من و شماي شهروند است.


3.
در نتيجه تكليف مردم مشخص نيست. نمي‌دانند چه بخرند، چه نخرند، جايي براي سرمايه‌گذاري كه ندارند هيچ، در اين استرس دايما غوطه مي‌خورند كه اندك سرمايه‌شان را نيز از دست ندهند. كسي نمي‌داند فردا چه مي‌شود. كسي جرات نمي‌كند به فردا فكر كند. فردايي پيدا نيست. همه چيز در پرده‌اي از مه است. شعار اقتصادي همه مردم از سال‌هاي دور هميشه اين بوده است: «شب مي‌خوابي صبح بيدار مي‌شوي همه چيز گران شده.»
ترس براي فردا، ترسي است كه به جان مردم افتاده. ترس از اينكه شب بخواند، صبح بيدار بشوند، همه چيز باز گران‌تر شده باشد.
در اين كشور كه سر سيم برقش در خانه اين همسايه و شير آبش در خانه آن همسايه باز مي‌شود و گازش گرماده و انرژي‌بخش همسايه اين‌وري و آن‌وري است، هميشه بحران آب و بحران برق و بحران نفت و گاز و انرژي بوده است. بحراني كه به وجود رييس‌جمهور كاري ندارد. فرقي نمي‌كند الان رييس جمهور كيست و قبلا كه بوده و سال ديگر چه كسي مي‌شود. اين كشور اغلب با يك بحران روبه‌روست و اين ترس مردم است، ترس براي فردا.

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۳

مینویسم که از یاد ببرم و از یاد نروم

اگر برای نوشتن پشت اين دريچه را، که کليک کرده‌ای، انتخاب کرده‌ام از آن روست که جزيره‌ی تنهايی من در ميان اقيانوس انسان‌هاست.
همين است که می‌نويسم و در شيشه‌ی دربسته می‌گذارم و به آب ها می‌اندازم... همين است که از تو می‌خواهم در اين شيشه‌ی از آب گرفته را (تو بخوان وبلاگ) باز کنی (تو بخوان بر رويش کليک کنی) و به متنی خيره شوی که بر کاغذی کهنه (تو بخوان صفحه ی مانيتورت) با حروف زبان زيبای من فارسی (تو بخوان فونت فارسی) نوشته شده است (تو بخوان تايپ شده است).

در اين صفحه قرار است که بعضی از دست نوشته‌هايم را قرار دهم و گاهی حرف‌هايی را بنويسم
که نمی‌شود به کسی گفت
و حرف‌هايی را که نمی‌شود به کسی نگفت!
و نظراتی پيرامون آن چه که پيرامون ماست
و شايد گاهی نوشتم
نقدی يا ديدگاهی راجع به ترانه‌ها و فيلم‌ها و ...
و راجع به فرهنگ و جامعه و ... اين سياست لعنتی
و شايد آدم‌های سياسی غيرلعنتی!



از يادداشت که بگذرم شايد گاهی داستانی
شعری حتا

و حتما حتما لطيفه‌ای که تازه ساخته‌ام
يا شنيده‌ام

سپاسگذارم (تو بخوان مرسی!) و شيشه را به اقيانوس‌ها پرت كن (تو بخوان ديس‌كانكت شو!)


پوريا عالمي
(تو بخوان Pouria Alami!)