جمعه، دی ۰۷، ۱۳۸۶
سهشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۶
وارونهها
به ورطه درافکندن انسان و اسب و این دو را گاهی با هم گلاویز کردن و گاه برابر پنداشتنشان، نخستین گمان من از دیدن تابلوها بود. ورطهای که نوعی بیاطمینانی و ناایستایی را تداعی میکند. من بیننده با مرور مسیر پر فراز و فرودی که پدرانم طی کردهاند تا به امروز برسم و حوادث و تاریخی را که از سر گذراندهام و گذراندهاند تا تاریخ امروز من و این مرز و بوم شود، وقتی در برابر طرحهای وارونهی توکا نیستانی میایستم، احساس تماشا کردن خود را در آینه دارم.
وارونگی جز حاصل روزمرگی نیست. چهرههایی را میبینی در این طرحها که بیتفاوتند. که لبخندی ندارند که بدانی شادند از این چرخیدن. که گرهای به ابرویشان نیست که بدانی دلخورند از این تغییر. وارونگی روزمرگی انسانهاییست که ذاتا این طور به دنیا میآیند و همان طور ادامه میدهند؛ حالا هم که وارونه آمدهاند وارونه میزیند.
(یک قل کوچک میخوری. وارونه میشوی. وارونه میمانی. وارونهتر از هر وارونهای. همین. و تمام)
دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶
دعوتنامه
بدین وسیله از شما دعوت میشود به صرف یک فنجان چای یا قهوه به یکی از کافهها، یا نیمکت کهنه و سادهی یک پارک، مرا مهمان کنید
.
این دعوتنامه جنبه رسمی دارد
رونوشت برای وزیر ارشاد، اداره ممیزی اداره کتاب، برادران نهاجا، نزاجا، منکرات خیابان وزرا، و دیگر برادران و عزیزانی که به صورت شبانهروزی و با تمام نیرو برای جلوگیری از ترویج بیناموسی، بیحجابی، بیبند و باری و بیادبی در سطح و عمق کشور زحمت میکشند ارسال شود، تا به صورت گسترده نیروهای خود را به تمام کافهها و پیرامون تمام نیمکتهای پارکهای ایران، اعزام کنند، تا بحمدالله اقدام لازم و شایسته به عمل آید که فعل و عمل قبیح دوستداشتن به انجام نرسد
جمعه، آذر ۱۶، ۱۳۸۶
سروشخوون نیستم!؟ یا یکی برای من قنداب، سفیداب بیاره
save as ... = ***
چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶
داستان کوتاهی که نخواندنش تا ابد طول میکشد
یکشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۶
سهشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶
ما نمیگوییم دیکتاتوری بد است، میگوییم چرا دست شما باشد!؟
شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶
کشف المعانی
جمعه، مهر ۲۰، ۱۳۸۶
احمدینژاد یا کسی که به احمدینژاد رای داده است؟
دوشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۶
اين شعر در دست احداث است
دوشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۶
دعاي رفتن به خانهي خدا يا آمدن خدا به خانهي ما
پنجشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۶
بررسي بيناموسي در ترانهها
در همين راستا البته اين راستا را با راستاهاي ديگر اشتباه نكنيد ما تصميم گرفتيم 2 موضوع مهم را بشكافيم. اين شكافيدن را هم با معني تحتاللفظي آن به معناي جر دادن اشتباه نگيريد لطفا.
***
حالا اصل مطلب:
موضوع اول محمود فرجامي است. اين محمود براي خودش كلا يك پروژه محسوب ميشود كه حسابي ميشود رويش كار كرد. ايميلش را هم براي كساني كه ميخواهند رويش كار كنند اينجا ميگذاريم. محمود با نصفي از كساني كه مسائل خصوصي زنان را عمومي ميكنند مشكل دارد. با آن نصف ديگر مشكل ندارد چون آنها چيز خصوصياي ندارند كه در وبلاگشان به محمود و ديگر مردان و مشهديها نشان بدهند.
چرا فرجامي با زنان مشكلدار مشكل دارد؟
اول ببينيد اسم سايتش را چه گذاشته؛ باران در دهان نيمه باز. اين اسم ما را با خيلي چيزهاي فرجامي آشنا ميكند و البته چندتا سوال هم پيش ميآورد. اولا اگر مردي چرا باران؟ محمود نه؟ پس يك جاييت در اعماق درونت ميخواهد اسمش باران باشد. يعني به درونيترين چيزت، شايد قلبت شايد دلت شايد چيز ديگر، رجوع كني ميبيني از كودكي يك گرايشي در تو بوده. كه چون در كودكي به آن پاسخ ندادهاي وقتي بزرگ شدهاي آن گرايش شده است گرايش سياسي كه بهش پاسخ دادهاي. براي همين است كه بخش سياسيات اينقدر رشد كرده ولي ديگر بخشهايت نه. اين از اولا.
ثانيا چرا در دهان؟ چرا جاي ديگر نه؟ اين مساله دهاني مساله به خصوصي است كه من علم پرداختن به آن را ندارم و بايد از جماعتي كه با مسائل دهاني و گقتمان از بالا و فشار از پايين آشنا هستند، در اين مورد استفتا كرد
ثالثا حالا كه در دهان و آن هم باران چرا نيمه باز؟ چرا چارطاق باز نه؟ يعني در تو چيزي هست كه ميخواهد باز كند اما چيز ديگري هست كه نيمهباز ميكند.
در كل به كسي كه در ملا عام دهانش را آن طور كه داني باز كرده و سرش را هم احتمالا بالا گرفته نميشود حرجي گرفت
اين از پرونده محمود.
(البته واقفيم كه اين دوسيهاي كه براي محمود باز كرديم دشمن شاد كن است و از اين به بعد ميتواند مورد استناد خورشیدخانوم و اينا قرار بگيرد!)
***
حالا آن يكي مطلب:
در ترانهها و شعرهاي ما كه محمود خان فرجامي در يادداشتي نوعي خوانش جديد و ززززززز از آنها به دست داده چيزهاي غلط اندازي وجود دارد. ما سعي
ميكنيم به چندتا از آنها اشاره كنيم:
***
چشامو ميبندم و تو رو به يادم ميارمو ... هيشكي مثل تو نميتونه...
بنيامين
در اين ترانه متوجه ميشويم خواننده چشمهاش رو بسته و صورت و جاهاي ديگر معشوقش را به يادش ميآورد و به كار دستي ميپردازد
***
كسي نيست شب رو با من سر بكنه .... من ميخوام يه دسته گل به آب بدم ....
سيمين غانم
در اين ترانه كه به سفارش دار و دسته نازلي اينا خوانده شده است ميفهميم كه كسي نيست شب را با خواننده سر بكند و به او سرويس بدهد. پس او خودش يك جوري دست به كار ميشود و يك دسته گل را به آب ميدهد يا شايد هم آب را به دسته گل ميدهد. اين چيزها را كه ما نبايد بدانيم!
***
ناگهان پرده برانداختهاي يعني چه... مست از خانه برون تاختهاي يعني چه....
حافظ
در اين غزل - ترانه ميبينيم كه پيشگيري نكردهاند و شاعر كه نقش فاعل را بازي ميكند به دردسر افتاده است. آنها نبايد پرده را ميانداختهاند چون خوب نيست آدم و يا چيزهايي كه براي آدم است از پرده بيرون بيفتد. یا از نگاه دیگر اصلا نباید پرده را کشید. در نظر داشته باشید پرده برانداختن با آن پردهبرداری که مسوولان در افتتاح تونل میکنند کاملا متفاوت است هر چند جفتش راه به جایی نمیبرد. در مصرع بعد هم ميبينيم مفعول كه به عنوان معشوق در ترانه فرض شده است همان طور مست و به صورت بيناموسي و احتمالا وسط عمليات حفاري تونل از خانه بيرون زده است
***
مرغ سحر ناله سر كن... داغ مرا تازهتر كن ...
بيشتر كن... بيشتر كن.... بيشتر كن
در اين ترانه كه همه جا به صورت دسته جمعي خوانده ميشود و به نوعي سرود ملي ايرانيان محسوب ميشود ميفهميم كه يك غم ملي با رويكرد خطه قزوين هم در آن وجود دارد. در وسط ترانه شاعر ديگر نميتواند جلوي خودش را نگه دارد و سه بار فرياد ميزند: بيشتر كن! بيشتر كن! كه ما چون كتاب شاهد بازي در ادبيات ايران را جمع كردهاند دوست نداريم ما را هم جمع كنند پس به جزئيات اين شاهد بازي در ترانه فوق اشاره نميكنيم. دوستان كه نياز به توضيحات بيشتر دارند ايميل بزنند!
***
موضوع را درز ميگيريم.
دوشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۶
سير تكاملي احمدينژاد
یکشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۶
حواست باشد يكطرفه نيايي
شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۶
بزي كارتون
كسي سر در مياره
جمعه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۶
اذان ماه رمضان
چهارشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۶
گوگوش آدمخوار بوده
سهشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۶
دعاي عمل زيبايي بيني
یکشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۶
تصحيح تاريخي ما بر يك مصرع از مولوي
شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۶
جمعه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۶
فلسفه در فنجان - حكم صحنه آهسته در فوتبال
سهشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۶
دوشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۶
فلسفه در فنجان - چهارمين
شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۶
دوشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۶
یکشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۶
سهميهبندي دعا
شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۶
سهشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۶
فلسفه در فنجان - دومين
دوشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۶
فلسفه در فنجان - يكمين
یکشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۶
ادبیات تطبیقی ما و حافظ
به روایت ما
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند؟
به روایت حافظ
+ ادبیات تطبیقی
دوشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۶
طرح محرمانه انواع سهميهبندي منتشر شد
یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۶
اين شكلي و اون شكلي
شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۶
روزهاي گند
روزهای گند
روزهای گند
روزهای گند
روزهای گند، گند زدهاند به تمام روزهای خوب
.
.
ناسلامتی به سلامتی همهی قهرمانهای پوشالی
و البته همهی سگهای پوشالی
سهشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۶
شعر بندتنبانی برای پوریا عالمی
توکا نیستانی عزیز از اینکه شعری برای من سروده ای و عکسی از من برداشته ای و گذاشته ای بسیار سپاسگزارم
یک راز را محرمانه به تان بگویم؟ به این که می توانم با غول دوران جوانیام، همان که با طرحهایش در کتاب کوچهی شاملو زندگی میکردم، همان که هاشورهایش، تلخی طنزهایش، مفاهیم عمیق طراحیاش مرا به وجد میآورد و شور میبخشد... با غول دوستداشتنی آنروزها و انسان بسیار مهربان و سادهگیر اینروزها، گپ گرم و دوستی بیتکلف داشتهباشم، سخت مینازم و افتخار میکنم
"پوریا عالمی" دوست دوست داشتنی من است، طنز نویس با ذوقی است که برای باقی ماندن سر به تنش از صمیم قلب دعا می کنم. او چندی پیش طی "ای میلی" رسماً از من خواست تا به دو بیت شعر بند تنبانی میهمانش کنم و شرط گذاشت که حتماً اسمش در شعر آورده شود؛ علی رغم این که بنا به برخی ملاحظات از سرودن اشعار بند تنبانی پشیمان شده ام- این روزها فرق بین بند تنبان و بند های دیگر به شدت مخدوش شده است- نمی توانستم به دوست خوبی مثل او جواب منفی بدهم.
.
ابیات
از عالم ما و این جهان دوری ها
شیرینی ولی مثل نمک شوری ها
تو طنز نویس من در دو عالمی
با حسن و کمالاتی ولی، پوری ها
شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۶
مراقب چس فیل و فیل تر باش
در پاسخ به ناتور در باب مبارزه اساسی با فیلتر این راهها را برای آحاد ملت در نظر گرفتیم
...
...
میتوانیم پیش از آنکه آنها سایتمان را فیلتر کنند، خودمان خودمان را فیلتر کنیم
میتوانیم چند عکس معنوی یا چند عکس حزبالهی را با اسمهای سکسی در سایتمان بگذاریم
میتوانیم یک صفحه کامل از کلمهی سکس استفاده کنیم و در آخر مطلب بنویسیم سکسکسه داشتم
میتوانیم یک صفحه کامل برای رجل سیاسی بد و بیراه بنویسیم و خواهر و مادرشان را مدنظر قرار دهیم. اما در آخر مطلب ذکر کنیم که این مطالب را از یادداشت های فاطمه خانم، خانم الهام آقا، نقل کردهایم
میتوانیم راجع به اکبر گنجی نظر بدهیم، وقتی فیلتریها سایت ما را بررسی میکنند میفهمند که نویسنده سایت اوسکل یا چیزی در همان حوالی است که در سال 86 در حال نوشتن از اکبر گنجی است. در نتیجه دیگر دور و بر سایت شما نمیآیند
میتوانیم بنویسیم "دانلود فیلم خصوصی اکبر یا محمد یا محمود" اما لینک بدهیم به سایت روزنامه کیهان
میتوانیم بنویسیم در انتخابات شرکت نکنید اما توضیح بدهیم منظورمان این بوده که در انتخابات شرکت نکنید شعار ضدانقلاب است که از دم ملحدن
میتوانیم بنویسیم عکسهای هدیه تهرانی اما لینک بدهیم به نوشتههای فاطمه رجبی
...
در تمام این حالتها، فیلتریها را بدجوری سرکار گذاشتهایم
...
و در هر صورت وقتی فیلتریهای وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات ببینند شما این قدر شیرین میزنید که یک همچین سایت و وبلاگی برای خودتان راه انداختهاید به حتم دیگر سراغ آدرس اینترنتی شما در موتورهای جستوجوی حساس به کلمات خاص و بسیار هوشمندشان نمیآیند. در نتیجه از آن به بعد میتوانید خیالتان راحت باشد که فیلتر نمیشوید
...
نتیجه
چس فیل از ما، فیل تر از شما
معنی
ما مینویسیم چس فیل، چون ترویج فساد کردیم در نتیجه فیل سانسورچیها و ممیزچیها، تر میزند به سایتمان
دوشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۶
دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۶
سخنرانی
چهارشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۶
بلاگريدن
یکشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۶
اين وسط طفلك بچههاي اين مرز و بوم و واقعا آمريكا هيچ "غلطي" نميتونه بكنه
جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶
زندگي به روايت بزرگمهر
زندگی ما آدمها مثل قصه میمونه
بعضی ها رمان میشن و بعضی دیگه داستان کوتاه
بعضی ها تلخ تموم میشن و بعضی دیگه شیرین و قشنگ
اما هر چی باشن یه روز بسته میشن ومیرن توی کتابخونه
یعنی از همون جایی که ورداشته شدن
جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶
طنزنويس و قاطرهای امامزاده داوود
اين چطور نبايد نوشت
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۶
معرفی برگزیدگان بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب
طبق اخبار رسیده از وزارتخانه ارشادینا برگزیدگان بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب به شرح زیر، انتخاب و معرفی شدند.
بهترین ناشر داخلی (با رویکرد اجتماعی و احترام به حقوق شهروندی):
متروی تهران و حومه
به خاطر چاپ انبوه نقشه مترو و انتشار و تکثیر پیامهای اخلاقی کوتاه و جملات قصار در قطارهای مترو.
بهترین ناشر داخلی (در حوزه فرهنگ و ادب):
اتوبوسرانی تهران
به خاطر اشاعه فرهنگ قطع دست جاعلین بلیط های مترو.
بهترین ناشر متفاوت (ربطی به "واو" ندارد!):
شرکت برق
به خاطر چاپ کتابهای لولهای و گسترش آن به صورت رایگان در تمام سطح نمایشگاه و تفاوت در عرضه زیرپا زدن به قشر کتابخوان برای به خود آمدن و بار دیگر پژوهیدن و جستجو کردن خویشتن خویش در طول راه با هدف نگاه کردن به راه پیموده و راه پیش رو در عرصه فرهنگ. (چی شد!)
بهترین ناشر صدادار:
گوینده و مخبر مصلای تهران
به خاطر قرائت ملکوتی و روحانی نام و محل غرفههای کتاب از بلندگو!
بهترین ناشر همینطوری:
وزارت ارشاد
به خاطر همینطوری آوارگی و دربدری دوستداران کتاب.
بهترین ناشر صنایع دستی (با رویکرد حفظ و احیای صنایع دستی و نشر کتاب):
ناشرین عربی
به خاطر استفاده از کاسه و سطل در ایام نمایشگاه برای جلوگیری از پیشروی چکه کردن آب از سقف مصلا.
بهترین ناشر نمیدونم چی:
باز هم وزارت ارشاد
به خاطر اشاعه فرهنگ صرفه جویی و چلهنشینی برای اهل قلم و فرهنگ (با عنایت بر اینکه اهل کتاب، در زمان بازدید از نمایشگاه از هرگونه خوردن و آشامیدن و قضای حاجت کردن معذور بودند!)
بهترین ناشر عبید پسند:
ناشرین کودک
به خاطر تجمع بینظیر کودکان در غرفه و ممانعت از ورود آقایان به آنجا!
بهترین ناشر خارجی:
ناشرین فرش قرمز!
به خاطر پهن کردن فرش قرمز در حیاط نمایشگاه با رویکرد بازآفرینی جشنواره کن و نوبل (البته بیعنایت به استفاده ابزاری بازدیدکنندگان از فرش قرمز برای خستگی در کردن و خوردن چیپس!)
بهترین ناشر حوادث غیرمترقبه (و حال بده!):
باران بهاری
به خاطر آب بستن به سیاستهای وزارت ارشاد ... ببخشید کتابهای ناشرین بیچاره!
گفتنیست از ناشرین کتاب در این نمایشگاه نیز توسط سازمان آب و فاضلاب تجلیل به عمل آمد. سازمان آب و فاضلاب متعهد شد پس از اتمام نمایشگاه بینالمللی کتاب ناشرین و اهل قلم میتوانند برای راست و ریس شدن اوضاع مزاجی و کلیوی (به علت عدم استفاده از امور آب و فاضلابی در طول نمایشگاه) به مدت یک ماه به طور رایگان از خدمات این سازمان استفاده کنند!
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶
پنجشنبه ساعت 14 گلآقا جلسه دارد
سهشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۶
دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶
آرزو
جمعه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۶
چهارشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۶
سد سيصد؟ فيلم سيوند؟
شباهت فيلم سيصد با سد سيوند چيست؟
....
هر دو آب بستهاند به تاريخ و فرهنگمان.
......
فرموليزاسيون:
فيلم سيصد = سد سيوند = سيفون
در نتيجه ميتوان نوشت:
سد سيصد مساويست با فيلم سيوند .
سهشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۶
دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۶
یک بار دیگر ابراهیم نبوی
جمعه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۶
خدا را شکر فقط دهانمان آسفالت است!
چون همان طور که میدانید دهان ایران در سازمان ملل، شورای امنیت، اتحادیه اروپا و ... و همچنین دهان معلمان و کارگران و روزنامهنگاران و کاریکاتوریستها و فعالان حقوق زنان و آنان که منتظر نفت سر سفرهشان هستند و ... به طور مرتب آسفالت شده است و این البته رشتهی تخصصی اوشان است.
حالا تصور بفرمایید مهندس مکانیک بود. فکمان سرویس بود
یا مهندس ساختمان بود. فکمان پیاده بود
یا اگر مجسمهساز بود. همهمان تا الان به (گل) کشیده شده بودیم
یا تصور بفرمایید فارغالتحصیل دانشگاه هنرهای زیبا بود. همهمان رنگ شده بودیم
یا اگر مهندسی کشاورزی داشت چه بیلی که باغچهی ملت نخورده بود
یا فرض کنید دانش ریختهگیری داشت. چه داغی که بر دل ملت نمیگذاشت
یا اگر مثلا گلخانه داشت. چه گلی که به سر ملت نزده بود تا الان
فرض کنید تخصص (باز)یافت داشت. الان همهمان بازنشسته بودیم
یا اگر گرایش گریم و آرایشگری داشت الان زده بود چشم همهمان کور بود جای اینکه ابرویمان را برداشته باشد
حتی اگر پزشکی خوانده بود تا حالا تکه بزرگمان گوشمان بود
...
حالا بروید خدا را شکر کنید مهندسی آسفالت دارد و فقط دهانمان مورد عنایت قرار گرفته و آسفالت شده است
سهشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۶
انواع و اقسام دانشجو در ایران
دانشجو در ایران دو نوع است:
نوع اول آنکه اگر تحصن و راهپیمایی و اعتراض و حتی چه میدانم نفس بکشد، ستارهدار میشود و به کمیتهی انضباطی احضار میشود و ثبتنام نمیشود و به صرف آب خنک به اوین دعوت میشود؛
در حالیکه تمام تریبونهای رسمی آن را تکذیب میکنند و از برخی عناصر خودفروخته نام میبرند که به دانشگاه نفوذ کردهاند و البته تلویزیون هم به آن اشارهای نمیکند.
...
بخش دوم آنکه تحصن و راهپیمایی و اعتراض میکند و گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیده پرتاب میکند و از دیوار سفارت بالا میرود و پرچم آن را پایین میآورد؛
در حالیکه تریبونهای رسمی آن را تایید میکنند و آن را نشانهی حضور موثر و شایستهی دانشجویان در عرصه سیاست اعلام میکنند و البته تلویزیون هم گزارش زندهی آن را در تمام برنامههای خبری پخش میکند.
.
با توجه به متن فوق به سوالات چهارگزینهای زیر پاسخ دهید:
.
1- دانشجو را در چه حالی هرگز ندیدهاند:
الف- از دیوار بالا برود
ب- گوجه پرتاب کند
ج - تخم مرغ گندیده پرتاب کند
د- درس بخواند
.
2- دانشجویانی که راهپیمایی میکنند در چه حالتی ستاره میگیرند؟
الف- تلویزیون راهپیمایی آنها را به صورت زنده پخش نکند
ب- لااقل پرچم سه کشور مختلف را آتش نزنند
ج- کفن نپوشیده باشند
د- در فیلمهایی که دوربینهای مخفی از راهپیماییها گرفته اما تلویزیون آن را پخش نکرده است، دیده شوند
.
3- یک دانشجو در چه حالتی خودفروخته میشود؟
الف- خودفروشی کند
ب- به خاطر دفن شهدا در صحن دانشگاه اعتراض کند
ج- به خاطر مشکل خوابگاه و عدم کیفیت غذا، تحصن کند
د- گوجه پرتاب نکند
.
4- یک دانشجوی خوب چه دانشجویی است؟
الف- دانشجوی خوب دانشجوی مرده است
ب- دانشجوی خوب دانشجویی است که برای اشتغالزایی و گردش سرمایه به جای مصرف کالای خارجی، گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیدهی ایرانی پرتاب کند
ج- دانشجوی خوب دانشجویی است که در حرکتهای دانشجویی پیش از انقلاب دستگیر شده باشد و یا دستیگر هم نشده باشد
د- دانشجوی خوب دانشجویی است که بتواند از دیوار یک سفارتخانه سه سوت بالا برود
سهشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۵
عید آمد و ما لختیم
پدربزرگ مکتبی بود. سواد خواندن قرآن هم داشت. شعرهای بسیار هم از بر بود. شعرهای حکیمانه و پندآموز و مطایبه در ذهنش فراون داشت. یکی از آن شعرها را که نمیدانم اصلش به کجا برمیگردد (و البته نباید بسیار هم قدیمی باشد) عیدانهای بود پر از فقر و درد که طنز تلخی لابلایش موج میزد:
عید آمد و ما لختیم
رفتیم به بابام گفتیم
بابام گفت به چسم به نیمچسم
برای عیدت میچسم
روح پدربزرگ شاد... پدرخواندهی خاندان عالمی بود برای خودش.
دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵
کهنهی سال را عوض کنید (دستورالعمل چندش 1)
یک سال دیگر هم کهنه شد. کهنهی سال را باید عوض کنیم. در اینجا آموزش عوض کردن کهنهی سال را برای شما میآوریم:
مواد لازم:
عمر........... به اندازهی یک سال
کهنه........... یک عدد
ترکمون....... به اندازهی دلخواه (که به زندگیتان زده شده باشد)
طریقه عوض کردن کهنه:
ابتدا پاهای سال را از هم باز میکنیم. توجه داشته باشید این باز کردن با باز شدن، بازنشستگی و هر نوع بازی دیگر تفاوت دارد. سپس لاستیکی سال را باز میکنیم و بعد از آن کهنهی سال را برداشته به ترکمونی که به زندگیمان زده شده است و یا خودمان به آن زدهایم، دقت میکنیم.
(در نظر داشته باشید که میتوانید با صبر و حوصلهی فراوان به گندی که در یک سال گذشته به زندگی خود زدهاید نگاه کنید بلکه درس عبرت بگیرید.)
سپس با گرفتن سوراخ دماغهای محترممان، کهنه را که به حتم غیرقابل استفاده است در سطل زباله در دار میاندازیم. بعد از انجام مراحل فوق، منتهاعلیه تحتانی سال مبارک را، زیر آب سرد شسته و آن منطقه را با حوله خوب خشک میکنیم.
آن گاه با پاشیدن پودر بچه به مواضع جانبی و جوانب موضعی به کار خود پایان میدهیم.
برای «کهنه کردن» سال جدید، یک سال فرصت دارید اما میتوانید برای جلوگیری از کثافتکاری و جنگ جهانی سوم، عجالتا از یک کهنه یا مای بیبی در مهر و موم کردن نیروگاههای هستهای سال جدید استفاده کنید.
.........
دستورالعملهای چندش دیگری را برای طول عید شما عزیزان در نظر داریم که به تدریج منتشر میشود.
جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵
اين بچهي ننر عقبافتاده دوزار به آدم نميرود كه نميرود
سهشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۵
سيگارت هستهاي
در پي اعلام اين خبر امريكا ناوهاي خود را از خليج فارس خارج كرد
گفتنيست فشفشههاي هستهاي ايران دوربرد محسوب ميشود كه اين موضوع واكنش اسراييل را در پي داشته است
پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵
با فیلم سیصد چه کار کنیم؟
سهشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۵
كلمات
دوشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۵
نوشتن
نوشتن چيزي بيشتر از نوشتن است. تكثير خويش است در كلمه. انحلال خود است در متن. پيوستگي با طنين آواهاست و دور شدن از خود... و نزديك شدن به خود. گشتن است در جيبهاي روح. و گم كردن است دلواپسيها را. و پيدا كردن دلواپسيهاي تازه است
نوشتن نوشتن است. نه چيزي كم. نه چيزي بيش
جمعه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۵
نامهی بیمهر و امضا کوچهی صفار و اینا
پاکت بیتمبر و تاریخ. نامهی بیمهر و امضا. کوچهی صفار و اینا. برسه به دست آقا.
بازتاب برای بار هزارم فیلتر شد.
یک راه مثلا اعتراض به چنین روندی این است که بروید پای این صفحه را امضا کنید. بازتاب را که تاب نیاورند صدای تو را هم تاب نمیآورند. بازتاب سایت عجیبیست. هم منتقد این وری دارد هم منتقد آن وری. فعلا هم که یک وریاش کردند. پیشنهاد میشود دوستان دست به عصا هم سینه خیز بروند که خدایی نکرده به تیر غیب دچار نشوند.
دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵
تست کاریکاتوری
انتقادها به روند غیردموکرات انتخاب دبیر بینال کاریکاتور آغاز شد. کسانی که به نحوی با جریان طرح و کاریکاتور ایران آشنا باشند، میدانند پس از هفت برگزاری این بینال که در هر دورهاش با اما و اگرهای بسیار مواجه بود، بهترین و آبرومندانهترین برگزاری آن دورهی گذشته بود. دورهای که با برگزاری یک انتخابات آزاد (هرچند باز هم حرفهایی بود که اکثریت شرکتکنندگان در آن، شاگردان جوان خانهی کاریکاتور بودند پس رییس خانه، شانس بیشتری برای انتخاب داشت- فعلا به درست و غلط این موضوع توجه نمیکنیم) شور و دمی نو به جریان این شاخهی هنری دمید، چنان که با بیشترین استقبال پیشکسوتان داخلی و خارجی مواجه شد. انتخاباتی که این احساس را در هنرمندان و کاریکاتوریستها به وجود آورد که برای نخستین بار به شعور جمعی ایشان احترام گذاشته شده است و در نتیجه از طرف ایشان - که هر دوره مهمترین منتقدین به دوسالانه بودند - کمترین انتقادها را نسبت به دوسالانهی هفتم پیش آورد.
این بار اما گویی آن لباس متمدنانهی انتخابات آزاد، عاریتی بود که باید زود به صاحبش (که احتمالا استکبار جهانی است!) بازگردانده میشد. و شاید چون در این میان کسی نبود که رسما به ردصلاحیت کاندیداها، که کسی هم برای کاندیداتوری دعوت نشده بود!، بپردازد، شخص ریاست مجلس ردصلاحیتکنندگان موزهی هنرهای معاصر خود دست به کار شد و بیآنکه در آشکار کسی را ردصلاحیت کند، یک نفر را صلاحیت بخشید!
و متاسفانه این صلاحیت بخشیدن انحصاری، نه تنها مشروعیت آن را زیر سوال برد، بلکه آغازگر موج سردی میان کاریکاتوریستها گشت.
.....
بزرگمهر حسینپور نخستین کسیست که رسما از حضور در این دوره انصراف میدهد.
.....
در اینجا چند سوال چهارگزینهای برای علاقهمندان و کاریکاتوریستها مطرح میکنیم.
1- خانهی کاریکاتور ایران کجاست؟
الف - خانهی پدر پسر شجاع ب - خانهی پسر شجاع
ج - خانهی پدر پسر شجاعی د - خانهی شجاع
2- رییس خانهی کاریکاتور چه کسی است و از طرف چه کسی منصوب میشود؟
الف - پدر پسر شجاع و از طرف شیپورچی ب - پسر شجاع و از طرف پدر پسر شجاع
ج - آقا شجاع و از طرف شیپورچی د - خانوم کوچولو
3 - پدرخواندهی کاریکاتور ایران چه کسی است؟
الف - کورلئونه ب - کاسترو
ج - هوگو چاوز د - پدر پسر شجاع
4- برای یک انتخابات هنری در موزهی هنرهای معاصر کدام گزینه مناسبتر است.
الف - یک صلوات میفرستیم و چراغها را خاموش میکنیم.
ب - چراغها را خاموش میکنیم و یک صلوات میفرستیم.
ج - هنرمندان را دعوت میکنیم تا با هم صلوات بفرستیم.
د - دقیقهی نود همه را دعوت میکنیم و چون وقت رو به پایان است، داور را برندهی بازی میکنیم و بعد یک صلوات میفرستیم.
5 - در برگزاری مسابقات بینالمللی کاریکاتور چطور اسراف نکیم؟
الف - یک مسابقهی هولوکاست برگزار میکنیم و دوسالانهی کاریکاتور را ماستمالی میکنیم تا اسراف نکنیم.
ب - در دبیر مسابقهی هولوکاست اسراف میکنیم و او را دبیر دوسالانه کاریکاتور میکنیم.
ج - در جایزهی مسابقهی هولوکاست اسراف میکنیم.
د – خیرالامور اوسطها. یک کمی اسراف در جایزه و دبیر و این قبیل چیزها، به جایی بر نمیخورد.
(به احترام شخصیت انسانها یک نام در متن فوق حذف شد.)
شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۵
دوخط راجعبه طرحهاي امير سقراطي
یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵
جمعه، دی ۲۲، ۱۳۸۵
بالارفتن ازخورشيد
۱عصرپاييزى يكى دوسال پيش، اگر اشتباه نكنم، طبقه همكف دفتر مجله گل آقا، پاييزى تر ازهمه عصرهاى اين چندسال بود. از سالن كتابخانه كه مى گذشتى در تاشويى بود كه هميشه بازبود و درآستانه پنجره تمام قد آن دوميز قرارداشت. ميزى كه من پشت آن مى نشستم و كارى نمى كردم و ميزى كه كسى كه پشتش مى نشست هركارى مى كرد.ميز من كه بين دركشويى و پنجره ها قرار داشت خوب به خاطر دارد كه كدام روز را مى گويم. هرچند حالا تمام قصه عوض شده و ميزها از آنجا رفته اند ـ نمى دانم كجا ـ و ازتمام آن سالن بزرگ، با اين كه حتى كتاب ها خانه شان را به طبقه اى ديگر برده اند، پنجره ها هنوز كه هنوز اگر به چشمشان خوب خيره شوى، تصوير دوكس را نشانت مى دهند كه پشت دو ميز ـ كه از آنجا رفته اند ـ نشسته اند و گرم صحبتند.گاهى خنده اى و گاهى غصه اى. گاهى نوشتن و يادداشت كردن نكته اى يا ريختن و استواركردن طرحى. ميزها ـ كه از آنجا رفته اند ـ خوب به خاطر دارند، بپرسيد حتماً از آنها. اگر جايى به چشمتان خوردند، سلام دوكس را حتماً به آنها برسانيد، دوكس را كه از آنجارفته اند، اما هنوز در فضاى پنجره، تصويرشان مانده است.يكى از آن نكته ها كه پشت ميز من نوشته شد و پشت ميزكس ديگر خلق شد طرحى است كه درسفيدى اين كاغذ نقش بسته است.به رسم ادب و حق كپى رايت(!) اسم بزرگمهر حسين پور را ذكرمى كنم و تمام حقوق مادى و معنوى اثر را به او دايورت مى كنم!