فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر... همه و همه شبیه یک فروشگاه بسیار بزرگ هستند. تو در طبقهی شلوغ و کوچکی خودت را جا میدهی و تصور میکنی داری از تمام فروشگاه بهره میبری. سپس با دستان خالی یا با جیبهای خالی و بسیار تنهاتر از قبل از این فروشگاه بزرگ بیرون میروی و به سمت خانهات قدم برمیداری.
وبلاگها اما شبیه دکانهای پراکنده در شهر بودند. ممکن بود چند وبلاگ همسو را کنار هم سر بزنی، چنانکه به راسته پرندهفروشها در مولوی، راسته ابزارفروشها در حسنآباد، راسته تاناکورا در گمرک و... سر بزنی. اما از این موضوع مطمئن بودی که تو داری از تمام شهر بهره میبری و هنگامی که به سمت خانه باز میگشتی میدانستی شهر بدون تو چیزی را کم خواهد داشت.