شکلی از غم
درون من ریشه دوانده
که وقتی به چشم من میآیید غمگین میشوید
دستان شاد شما در دستان غمگین من میپژمرد
به شکلی که شاخه ترد نسترنی نورسته را نادانسته در لیوانی سراسر اسید سپرده باشند
شکلی از غم درون من است
که من به شکلی دیگر راه میروم
و پا که از خانه بیرون بگذارم شهر من را پس میزند
و شکل من شکل گوزنی است که در بزرگراه قلنج کمرش را کامیونی شکسته باشد
شکل گربهای سفید که به قیمت شاد کردن دو کودک
سوخته باشد
و حالا آنان به آونگ سیاه او بر درخت چشم دوختهاند
این شکل
شکل جدید من
شکلی عاریتی نیست
تشکل کوچکی است از خیابان و جیغ و سکوت
تشکل کوچکی است از خیابان و جنون
تشکل کوچکی است از خیابان و سطلهای زباله و دستهای تو
ها کن
ها کن
و این بخار
بخار های دهان کوچک تو
تمام یخهای جهان را آب میکند
تشکیلات سری ما
پشت سطل زباله سر چهارراه
آتش و دودی که داشت به چشم تو میرفت
ها کن
یخ این خیابان را آب کن
و ببین در اعجاز قرن من
سر هر چهارراه
زباله به جای آتش به گلستان مبدل میشود
و ما ابراهیموار تکههای خویش و تکههای شهر را از بلندای چهار نقطهی شهر با مشتی گرهکرده و چشمانی گریان فراخواندهایم
ما نام هم را صدا زدهایم
و تشکل ما اجتماع محترم دود پراکنده بود
دودی که به چشم تو رفت
و اشک من را درآورد
شکل جدید من
حاصل نان است و صفهای راکد و طولانی سفارتخانه
که عصای موسا به حیرت به آن مینگرد
تز کوچک خنده است در عکسهای اینستاگرام
و تفاوت فاحش رنجی که پشت لنز دوربین مقعر محقر شده است
شکل جدید من
شکل عاریتی نیست
تاثیر مستقیم نوشتن روزنامه است
بر تاثر غیرمستقیم آوارهای که روی روزنامه شبها میخوابد
شکل جدید من
عکس سر و ته برعکسی است بالای ستون معلقی در روزنامه
که طرح لبغم بر صورتش
سر و ته
طرح ناشیانهای از لبخند شده است
شکل جدید من دست در جیب راه میرود
و خط فقر را با هر دستی که هر کجا نوشته شود
زود تشخیص میدهد
شکل جدید من
شعر نمیخواند
با شاعران دشمن است
و کلمه را با نان تاخت زده است
شکل جدید من
حالش از همین کلمات پیدرپی بههم میخورد
بالا میآورد
شکل جدید من مردی است که قرض و خون بالا میآورد
شکل جدید من
جنس بنجلی است
جوکهای کهنه را رفو میکند
خاطرات ریخته را بتونه میکند
و شب به شب
بین قرص نان و برنج پچ میاندازد
شکل جدید من شکل وثیقه است
شکل انشای خوشخط دبستان
و انشای بدخط رای دادگاه
شکل جدید من شکل خط ناخوانای یادداشتهای نیمهشب است
شکل جدید من
شعرهای عاشقانه را
با تغییری جزئی تبدیل به آگهی تبلیغاتی میکند
شکل جدید من
عشق را
عشق شما را
میتواند در همه نظرسنجیها جاودانه کند
و سیمرغ بلورین جشنوارهی فجر را
میتواند کاری کند که تخم طلا بگذارد
شکل جدید من
مردی منطقی است
و شکل شما
- هرقدر هم اساطیری و دستنایافتنی باشی -
در شکل جدید من غیرمنطقی است
شکل شما
اگر بخواهم شکل شما شوم
خندهدار است
انگار ژنرالی در رژهی سالانه رو به دوربین شکلک درآورده باشد
+ شبانه بی شاملو
درون من ریشه دوانده
که وقتی به چشم من میآیید غمگین میشوید
دستان شاد شما در دستان غمگین من میپژمرد
به شکلی که شاخه ترد نسترنی نورسته را نادانسته در لیوانی سراسر اسید سپرده باشند
شکلی از غم درون من است
که من به شکلی دیگر راه میروم
و پا که از خانه بیرون بگذارم شهر من را پس میزند
و شکل من شکل گوزنی است که در بزرگراه قلنج کمرش را کامیونی شکسته باشد
شکل گربهای سفید که به قیمت شاد کردن دو کودک
سوخته باشد
و حالا آنان به آونگ سیاه او بر درخت چشم دوختهاند
این شکل
شکل جدید من
شکلی عاریتی نیست
تشکل کوچکی است از خیابان و جیغ و سکوت
تشکل کوچکی است از خیابان و جنون
تشکل کوچکی است از خیابان و سطلهای زباله و دستهای تو
ها کن
ها کن
و این بخار
بخار های دهان کوچک تو
تمام یخهای جهان را آب میکند
تشکیلات سری ما
پشت سطل زباله سر چهارراه
آتش و دودی که داشت به چشم تو میرفت
ها کن
یخ این خیابان را آب کن
و ببین در اعجاز قرن من
سر هر چهارراه
زباله به جای آتش به گلستان مبدل میشود
و ما ابراهیموار تکههای خویش و تکههای شهر را از بلندای چهار نقطهی شهر با مشتی گرهکرده و چشمانی گریان فراخواندهایم
ما نام هم را صدا زدهایم
و تشکل ما اجتماع محترم دود پراکنده بود
دودی که به چشم تو رفت
و اشک من را درآورد
شکل جدید من
حاصل نان است و صفهای راکد و طولانی سفارتخانه
که عصای موسا به حیرت به آن مینگرد
تز کوچک خنده است در عکسهای اینستاگرام
و تفاوت فاحش رنجی که پشت لنز دوربین مقعر محقر شده است
شکل جدید من
شکل عاریتی نیست
تاثیر مستقیم نوشتن روزنامه است
بر تاثر غیرمستقیم آوارهای که روی روزنامه شبها میخوابد
شکل جدید من
عکس سر و ته برعکسی است بالای ستون معلقی در روزنامه
که طرح لبغم بر صورتش
سر و ته
طرح ناشیانهای از لبخند شده است
شکل جدید من دست در جیب راه میرود
و خط فقر را با هر دستی که هر کجا نوشته شود
زود تشخیص میدهد
شکل جدید من
شعر نمیخواند
با شاعران دشمن است
و کلمه را با نان تاخت زده است
شکل جدید من
حالش از همین کلمات پیدرپی بههم میخورد
بالا میآورد
شکل جدید من مردی است که قرض و خون بالا میآورد
شکل جدید من
جنس بنجلی است
جوکهای کهنه را رفو میکند
خاطرات ریخته را بتونه میکند
و شب به شب
بین قرص نان و برنج پچ میاندازد
شکل جدید من شکل وثیقه است
شکل انشای خوشخط دبستان
و انشای بدخط رای دادگاه
شکل جدید من شکل خط ناخوانای یادداشتهای نیمهشب است
شکل جدید من
شعرهای عاشقانه را
با تغییری جزئی تبدیل به آگهی تبلیغاتی میکند
شکل جدید من
عشق را
عشق شما را
میتواند در همه نظرسنجیها جاودانه کند
و سیمرغ بلورین جشنوارهی فجر را
میتواند کاری کند که تخم طلا بگذارد
شکل جدید من
مردی منطقی است
و شکل شما
- هرقدر هم اساطیری و دستنایافتنی باشی -
در شکل جدید من غیرمنطقی است
شکل شما
اگر بخواهم شکل شما شوم
خندهدار است
انگار ژنرالی در رژهی سالانه رو به دوربین شکلک درآورده باشد
+ شبانه بی شاملو