یک مشت سوژه و خبر را میریزم روی داریه تحریریه. هر چه خبرها را با حضور هیات کارشناسی روزنامه بالا و پایین میکنیم خبری بیضرر تشخیص داده نمیشود. تنها خبری که به نظر بیضرر است تعطیلی امروز و فردای مدارس تهران به خاطر آلودگی هواست. نتیجه میگیریم اگر چیزی برای مردم ضرر داشته باشد نوشتن دربارهاش ضرر ندارد. اما اگر برای مسوولان ضرر داشته باشد فکر کردن به آن هم سلامتی آدم را به خطر میاندازد و مضر است.
آلودگی بیضرر
درست است که این آلودگی هوا ممکن است جوانهای
ما را نصفهعمر کند و پیرهای ما را به سرفه بیندازد اما به نظر ما جزو خدمات برخی
مدیران محسوب میشود. چرا؟
چون آن موقع که ما بچه بودیم برف تا نافمان میآمد
مدارس تعطیل نمیشد. از آن بدتر برق روزی سه بار میرفت و ما مجبور بودیم در
تاریکی به علم و معلم چشم بدوزیم و چون حکایت مولوی هر کدام قسمتی از علم را لمس
میکردیم!
آب قطع بود و مشکل کلیه نوددرصد ما جوانان دهه شصت به خاطر این است که در
هنگام تحصیل آب مدرسهمان قطع بود. بدبختی اینجا بود که هیچکدام از این مصائب
باعث تعطیلی مدارس نبود.
اما امروزه میبینیم تا تقی به توقی میخورد مدارس تعطیل
میشوند، و این مهم هرگز اتفاق نمیافتد جز به توانایی و شایستگی مدیران در کنترل
و مهار آلودگی هوا. پس اگر در زمان ما امکانات نبود و ما سخت بزرگ شدیم امروزه به
همت دولت، کودکان در وفور امکانات، ماهی دو سه بار تعطیل میشوند.
آلودگی پولی بیضرر
آیا نمیتوان از استقرای عجیب پاراگراف قبلی به
این نتیجه رسید که وقتی آلودگی هوا منجر به شادکردن دانشآموزان میشود، حتما
آلودگی مالی و فساد اقتصادی هم بیضرر است؟ چطور؟ اینطور که منفعت ضرر آلودگی هوا
فقط نصیب عده معدودی یعنی خردسالان میشود. شاید منفعت آلودگی پولی و پولشویی و
فساد مالی هم نصیب عده معدودی از بزرگسالان شود که ما بیخبریم. در هر صورت ما
بخیل نیستیم. هم عده معدود خردسالان که امروز و فردا تعطیل هستند، هم عده معدود
بزرگسالان که دیروز و امروز بارشان را بستهاند و از پسفردا میروند هالیدی، نوش
جانشان.
منتشرشده در روزنامه شرق، 12 دی 1391، ستون از هر نظر بیضرر