سرزمین نفت و خون
خونهای در شیشه
سرزمین دار و درخت
و درخت یعنی دار بالقوه
حتا اگر همچون غزاله حوصله نکنی
در متن زندگی باشی،
در متن جنگل میوهی نچیدهی درختی خواهی شد
که پیش از آنکه شکوفه کند
از شاخهاش دختری میپژمرد روی گرهی آخر طناب
پیش از آنکه مردم شهر
با مشت مشت سنگ بخواهند از شاخه جدایش کنند
سرزمین شوخیهای خرکی
سیل در فصل بیآبی
یعنی برآورده شدن حاجت تشنگان به صورت ضربتی
سرزمین نقل قصههای سینه به سینه زیر کرسی
برای پنهان کردن شرم سایهی سینهبند شهرزاد لابهلای هزار و یک سطر
سرزمینی که زلزله در آن هدر دادن انرژی محسوب میشود
وقتی که خانه از پایبست ویران است
سرزمین نان و نمک روی زخم
اینجا خاورمیانه
صدای ما را از زیر زیر میشنوید
+ اینجا خاورمیانه است (روایت اول تا هفدهم)