این کلمهها و ترکیبهای تازه به چه کار میآید اگر نتواند از تو اسطورهای بسازد؟
این کلمهها و ترکیبهای ساده به چه کار میآید اگر نتواند از تو خاطرهای بسازد؟
این کلمهها و ترکیبهای عامیانه به چه کار میآید اگر نتواند از تو ترانهای بسازد؟
این کلمهها و ترکیبهای ساده...
من به چه کار میآیم با این همه کلمه و ترکیب که نمیتوانم از کلمه برای سفرهی خالی نانی بسازم و رژی که به لبهایت بمالی و شانهای برای موهایت.
همیشه به اینجای کار به اینجای متن که میرسم تصمیم میگیرم تو را با این همه کلمه و ترکیب تاخت بزنم. و تاخت هم میزنم. و در متن دست تو را میگیرم. در متن تو را میبوسم. در متن با تو میخوابم. در متن با تو بیدار میشوم. در متن برای من میخندی. در متن صدات میپیچد در همه پاراگرافها. در متن میچرخی. در متن میرقصی. در متن دامن پایت میکنی. در متن باد میپیچد زیر دامنت وقتی که میرقصی. در متن موهات را باد میبرد تا صفحات بعد. در متن رد رژت میماند روی لباس من تا آخرین فصل. در متن ویار میکنی. در متن به کودکمان شیر میدهی. در متن هر جا که اسم من میآید گوش تو تیز میشود. در متن هر جای روایت که باشی من از راه میرسم. در متن دانای کلی هستم که به پر و پای تو میپیچد. در متن مادام بوواری هستی و من خاطره همه دلبرکان غمگینم را در چشمان تو پیدا میکنم. در متن بوی چای میآید. در متن برای من چای میریزی. در متن تو را سطر به سطر میبوسم. در متن زندگی جریان دارد. در متن در متن زندگی توام. در متن قرصهای افسردگی اسمارتیزند.
این متن که نوشتم برای تو حاشیه است. این متن برای تو چیزی نیست. برای همین من تو را فراموش کردهام بیرون از این متن. تا خودم در حاشیه بمانم.
+ چیزی نیست
این کلمهها و ترکیبهای ساده به چه کار میآید اگر نتواند از تو خاطرهای بسازد؟
این کلمهها و ترکیبهای عامیانه به چه کار میآید اگر نتواند از تو ترانهای بسازد؟
این کلمهها و ترکیبهای ساده...
من به چه کار میآیم با این همه کلمه و ترکیب که نمیتوانم از کلمه برای سفرهی خالی نانی بسازم و رژی که به لبهایت بمالی و شانهای برای موهایت.
همیشه به اینجای کار به اینجای متن که میرسم تصمیم میگیرم تو را با این همه کلمه و ترکیب تاخت بزنم. و تاخت هم میزنم. و در متن دست تو را میگیرم. در متن تو را میبوسم. در متن با تو میخوابم. در متن با تو بیدار میشوم. در متن برای من میخندی. در متن صدات میپیچد در همه پاراگرافها. در متن میچرخی. در متن میرقصی. در متن دامن پایت میکنی. در متن باد میپیچد زیر دامنت وقتی که میرقصی. در متن موهات را باد میبرد تا صفحات بعد. در متن رد رژت میماند روی لباس من تا آخرین فصل. در متن ویار میکنی. در متن به کودکمان شیر میدهی. در متن هر جا که اسم من میآید گوش تو تیز میشود. در متن هر جای روایت که باشی من از راه میرسم. در متن دانای کلی هستم که به پر و پای تو میپیچد. در متن مادام بوواری هستی و من خاطره همه دلبرکان غمگینم را در چشمان تو پیدا میکنم. در متن بوی چای میآید. در متن برای من چای میریزی. در متن تو را سطر به سطر میبوسم. در متن زندگی جریان دارد. در متن در متن زندگی توام. در متن قرصهای افسردگی اسمارتیزند.
این متن که نوشتم برای تو حاشیه است. این متن برای تو چیزی نیست. برای همین من تو را فراموش کردهام بیرون از این متن. تا خودم در حاشیه بمانم.
+ چیزی نیست