(همراه با نظر کارشناس)
گفته شده ملانصرالدین با فرزندش سوار الاغ بود. ملت گفتند چه بد که حقوق حیوانات را ضایع میکنید و انجمن حمایت از حقوق حیوانات فورا از آنها شکایت کردند و نصرالدین به اتهام خرآزاری حبس شد.
وقتی نصرالدین از حبس بیرون آمد، سوار الاغ شد و پسرش پیاده دنبالش راه افتاد. فورا انجمن حمایت از کودکان از او به جرم تضییع حقوق کودکان شکایت کرد و نصرالدین به اتهام کودکآزاری دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس بیرون آمد، کودکش را سوار الاغ کرد و خودش پیاده دنبالش راه افتاد. فورا انجمن حمایت از سنتها و آداب پدر پسری تهران قدیم (شاخهژیژک) از او شکایت کرد که آفتابه را گرفته به سنت و بچه که قبلا جلو پدرش، پایش را هم دراز نمیکرد، الان به خاطر قصور در امر تربیت، خرسواری میکند و چهبسا فردا سوار پدر هم بشود. خلاصه نصرالدین نتوانست از خودش دفاع کند و به اتهام خودآزاری دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد خودش و پسرش سوار الاغ نشدند و دنبال الاغ راه افتادند. فورا انجمن تجددخواهان سنتطلب مقیم مرکز (شاخه فلاسفه افه) او را محکوم کردند که دنبال خر راه افتاده و معلوم نیست چه عاقبتی خواهد داشت. نصرالدین به اتهام خریت و خانوادهآزاری حبس شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد خر را قلمدوش کرد و پسرش را هم سوار خر کرد و راه افتاد. فورا انجمن قویترین دانشمندان ایران، از او تقدیر کرد. بنیاد نوبل نیز جایزه میکسشده فیزیک/صلح/بادیبیلدینگ نوبل را به خاطر نفی جذبه شخصی و جاذبه عمومی به نصرالدین اهدا کرد. وقتی نصرالدین برگشت توی فرودگاه کارش گیر کرد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد مو سفید کرده بود و سرد و گرم روزگار را چشیده بود. اما هرچه چشم انداخت و نگاه کرد خری ندید. خر زیر اینهمه فشار اجتماعی و اقتصادی و فلسفی سکته ناقص کرده بود و همچو قوی زیبا به گوشهای دنج و تنها رفته بود و رنج میکشید. نصرالدین خود را به خر رسانید. اسلحه را درآورد و خواست به او شلیک کند تا چهارپا خلاص شود، که به اتهام حمل سلاح گرم دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد نه خری داشت نه پسری. که خرش مرده بود و پسرش از مفهوم پدر و خر عبور کرده بود و با بیآرتی اینطرف و آنطرف میرفت و با این عمل به فرهنگ چندهزارساله خود و حکایت خر و پدر و پسر پشت کرده بود که بهخاطر این عمل فورا از نصرالدین شکایت کردند و او دوباره دستگیر...
نظر کارشناس
[...]
منتشرشده در روزنامه شرق
گفته شده ملانصرالدین با فرزندش سوار الاغ بود. ملت گفتند چه بد که حقوق حیوانات را ضایع میکنید و انجمن حمایت از حقوق حیوانات فورا از آنها شکایت کردند و نصرالدین به اتهام خرآزاری حبس شد.
وقتی نصرالدین از حبس بیرون آمد، سوار الاغ شد و پسرش پیاده دنبالش راه افتاد. فورا انجمن حمایت از کودکان از او به جرم تضییع حقوق کودکان شکایت کرد و نصرالدین به اتهام کودکآزاری دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس بیرون آمد، کودکش را سوار الاغ کرد و خودش پیاده دنبالش راه افتاد. فورا انجمن حمایت از سنتها و آداب پدر پسری تهران قدیم (شاخهژیژک) از او شکایت کرد که آفتابه را گرفته به سنت و بچه که قبلا جلو پدرش، پایش را هم دراز نمیکرد، الان به خاطر قصور در امر تربیت، خرسواری میکند و چهبسا فردا سوار پدر هم بشود. خلاصه نصرالدین نتوانست از خودش دفاع کند و به اتهام خودآزاری دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد خودش و پسرش سوار الاغ نشدند و دنبال الاغ راه افتادند. فورا انجمن تجددخواهان سنتطلب مقیم مرکز (شاخه فلاسفه افه) او را محکوم کردند که دنبال خر راه افتاده و معلوم نیست چه عاقبتی خواهد داشت. نصرالدین به اتهام خریت و خانوادهآزاری حبس شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد خر را قلمدوش کرد و پسرش را هم سوار خر کرد و راه افتاد. فورا انجمن قویترین دانشمندان ایران، از او تقدیر کرد. بنیاد نوبل نیز جایزه میکسشده فیزیک/صلح/بادیبیلدینگ نوبل را به خاطر نفی جذبه شخصی و جاذبه عمومی به نصرالدین اهدا کرد. وقتی نصرالدین برگشت توی فرودگاه کارش گیر کرد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد مو سفید کرده بود و سرد و گرم روزگار را چشیده بود. اما هرچه چشم انداخت و نگاه کرد خری ندید. خر زیر اینهمه فشار اجتماعی و اقتصادی و فلسفی سکته ناقص کرده بود و همچو قوی زیبا به گوشهای دنج و تنها رفته بود و رنج میکشید. نصرالدین خود را به خر رسانید. اسلحه را درآورد و خواست به او شلیک کند تا چهارپا خلاص شود، که به اتهام حمل سلاح گرم دستگیر شد.
وقتی نصرالدین از حبس درآمد نه خری داشت نه پسری. که خرش مرده بود و پسرش از مفهوم پدر و خر عبور کرده بود و با بیآرتی اینطرف و آنطرف میرفت و با این عمل به فرهنگ چندهزارساله خود و حکایت خر و پدر و پسر پشت کرده بود که بهخاطر این عمل فورا از نصرالدین شکایت کردند و او دوباره دستگیر...
نظر کارشناس
[...]
منتشرشده در روزنامه شرق