خیالت برم داشته و برم نمیگرداند
من مردی خیالاتیام
در شهر شما کسی را نمیشناسم
روی این صندلی چمباتمه میزنم
چمدانم را باز میکنم
ریشتراشم را توی کشو، کنار سشوار تو میگذارم
پیراهنم را روی لباس خواب تو میاندازم
دستانم را روی دستان تو میگذارم
چراغهای خیابان چشمک میزنند
ماه میخندد
کتابهایم به چاپ هزارم میرسند
مردم هم را نمیکشند
لیلا دوباره حیاط خانه میدان منیریه را آبپاشی میکند
توی گلکوچیک توی کوچه گل میکارم
رادیوی قدیمی را با یک پیچگوشتی درست میکنم
نفت در ایران پیدا نمیشود
و پدرم روی پای خودش میایستد
جمعه خون جای بارون نمیچکد
رادیو آژیر قرمز پخش نمیکند
کسی توی کوچه نمیمیرد
من دیگر نمیترسم
دختری در پنجره روبهرو موهاش را شانه میزند
به من نگاه میکند لبخند میزند
من دستانم را از روی دستان تو که نیست برنمیدارم از تو دست نمیکشم آه میکشم پنجره را میبندم
من خیالاتیام
آب به پی این ساختمان افتاده
دارم از تو خودم را میخورم
من مردی خیالاتیام
در شهر شما کسی را نمیشناسم
روی این صندلی چمباتمه میزنم
چمدانم را باز میکنم
ریشتراشم را توی کشو، کنار سشوار تو میگذارم
پیراهنم را روی لباس خواب تو میاندازم
دستانم را روی دستان تو میگذارم
چراغهای خیابان چشمک میزنند
ماه میخندد
کتابهایم به چاپ هزارم میرسند
مردم هم را نمیکشند
لیلا دوباره حیاط خانه میدان منیریه را آبپاشی میکند
توی گلکوچیک توی کوچه گل میکارم
رادیوی قدیمی را با یک پیچگوشتی درست میکنم
نفت در ایران پیدا نمیشود
و پدرم روی پای خودش میایستد
جمعه خون جای بارون نمیچکد
رادیو آژیر قرمز پخش نمیکند
کسی توی کوچه نمیمیرد
من دیگر نمیترسم
دختری در پنجره روبهرو موهاش را شانه میزند
به من نگاه میکند لبخند میزند
من دستانم را از روی دستان تو که نیست برنمیدارم از تو دست نمیکشم آه میکشم پنجره را میبندم
من خیالاتیام
آب به پی این ساختمان افتاده
دارم از تو خودم را میخورم