و باز هم لاریجانیها آمدند روی کاناپه. ممکن است این شائبه پیش بیاید که لاریجانیها، مخصوصا علی و جوادشان، سهامدار این ستون هستند که بنده رسما این موضوع را تکذیب میکنم. اتفاقا بر خلاف جاهای دیگر که عمومی هستند اما برداشت خصوصی دارند، این ستون تنها نهاد کاملا خصوصی است که انتفاع عمومی دارد. بله. خلاصه لاریجانی، جوادشون، آمد روی کاناپه و به صورت کامل لم داد به راست، طوری که از دور که نگاه میکردی فکر میکردی کاناپه اصلا سمت چپ ندارد و راست شده است.
گفتم: «نظریه جدید دارید؟»
گفت: «بله.» و نظریه ایجاد کرد: «دشمن قصد دارد در چند شهر کوچک درگیری ایجاد کرده و چند نفر را به قتل رسانده و ضمن فیلم گرفتن از آن تصاویر آن را در جهان منتشر کند و نهایتا انتخابات مجلس را زیر سوال ببرد.»
گفتم: «میفهمم. میفهمم.»
گفت: «جدی؟»
گفتم: «شما دشمن هنوز "قصد" نکرده متوجه میشوی، چطوری من اقرار میکنم و میگویم میفهمم میفهمم قضیه را نمیگیرید؟»
لاریجانی، جوادشون، گفت: «مرحوم گلآقا میگفت پیشبینیهای جواد لاریجانی به جز مواردی که غلط است بقیهاش درست است.»
ما گفتیم: «جواد جان گلآقا هم طنزنویس بود هم زبان فارسیاش خیلی خوب بود. به نظر ما آرایهی ادبی به کار برده. شما نباید حرفش را بگذاری پای تعریف.»
کارکشته؛ واکاری یک اصطلاح
کارکشته؛ واکاری یک اصطلاح
لاریجانی، جوادشون، رفت توی فکر. تا حالا از این زاویه، که من ایجاد کرده بودم، به دنیا نگاه نکرده نبود. بعد پرسید: «گلآقا میگفت مثلا فلانی و فلانی خیلی کارکشته هستند هم آرایهی ادبی به کار میبرد؟»
ما گفتیم: «بله. بله. این که منتها الیه آرایهی ادبی است. مثل شعر حافظ رندانه ومثل پیاز، لایه لایه است. اگر به کسی بگویند کارکشته و او بخواهد معناکاوی کند لایه لایه که به عمق این حرف برود، مثل ورود به بحث پیاز، اشکش سرازیر میشود. و بعد مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.»
لاریجانی گفت: «جدی؟»
گفتم: «بله. بله. اصلا یک زمانی سوال این بود که چه کسانی کارکشته هستند.»
تاسیسات
لاریجانی، کماکان جوادشون، گفت: «من و صادق و علی با هم داداشیم.» و اضافه کرد: «ما همه یک مسیر را طی میکنیم. تاسیس یک نظام بر اساس عقلانیت اسلامی خط مشترک ماست که در تئوری و ایده است.»
ما یادآوری کردیم: «به نکته ظریفی اشاره کردید. اما باید عرض کنم که زبان فارسی زبان ظریفی است. آدم باید مراقب ظرافتهاش باشد.»
گفت:
گفتم: «[...]»
5 دقیقه 3 برابر
5 دقیقه 3 برابر
لاریجانی، همچنان جوادشان، روی کاناپه اظهار نظر کرد: «[...]»
ما پرسیدیم: «[...]»
این طنز در روزنامهی اعتماد، 18 بهمن 90، منتشر شده است.
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)