دوشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۰

چرا به من دل نمی‌دی همه‌ش تو استخاره‌ای

قرار بوده صفار هرندی و صادق محصولی جای این‌که بیایند روی کاناپه، از ما مرخصی ساعتی بگیرند و بلند شوند و بروند صدا و سیما تا در برنامه‌ی ورزشی دیروز امروزصبح امروزعصر امروزبعدازظهر فردا پس‌فردا پس‌اون‌فردا، با هم مناظره کنند. اما نشده. چرا؟ چون صادق محصولی استخاره کرده و دیده خوب نیامده با صفار هرندی برود آنجا.
ما تحقیق و تقحص کردیم و مقداری فال گرفتیم و سر کتاب باز کردیم تا ببینیم نظر شعرا کارشناسان و فلاسفه درباره‌ی عملکرد صادق محصولی چیست.
 
به من آزار تو فرمان عقبگرد می‌ده...
یکی از کارشناسان ترانه‌محور ماوقع اتفاق اخیر را این‌طور آنالیز کرد: «... استخاره کردم / خوب اومده مبارکه دور سرت می‌گردم»
آقای م. اضافه کرد: «آقای محصولی گفت خوب اومده و مبارکه و من می‌خوام دور سرش بگردم اما نه دور سر صفار هرندی.»
وی نظر صادق محصولی درباره‌ی صفار هرندی را این‌گونه تحلیل کرد: «وقتی با شوق فراوون به خونه رو می‌کنم / به من آزار تو فرمان عقبگرد می‌ده.»
 
چرا به من دل نمی‌دی...
از طرفی ج. هـ ، تحلیلگر مسائل صادق و صفار، اعتقاد دارد: «من که طلوع عشق رو تو چشم تو می‌بینم / سخن بگو تو با من، مغرور نازنینم / مغرور نازنینم / به من می‌گی عاشقتم پس چرا فکر چاره‌ای / چرا به من دل نمی‌دی همه‌ش تو استخاره‌ای / همه‌ش تو استخاره‌ای»
ج. هـ که معتقد است در سیاست باید به سمت مهربانی و شعرهای عاشقانه برویم، ابراز امیدواری کرد که روزی در سیاست این حرف‌ها را بشنویم: «خاتون مهربونم عزیز هم‌زبونم / شعرای عاشقونه می‌خوام واست بخونم / شعرای عاشقونه می‌خوام برات بخونم»
 
نمی‌دونم شاید دست تو هم نیست...
یکی از آگاهان که خواست نامش فاش شود ولی ما نامش را یادمان نیامد تا فاش کنیم، عملکرد صادق محصولی را این‌طور تشریح کرد: «تا کی واسه رسیدن استخاره؟ / شاید صدسال دیگه‌م بد بیاره / نمی‌دونم شاید دست تو هم نیست / خدا شاید برات دلشوره داره»
وی گفت صفار هرندی وقتی متوجه شد برای صادق محصولی خوب نیامده و مناظره به هم خورده در پیامی به او گفت: «فقط بگو کدوم هفته کدوم روز؟ / کجا منتظر رسیدنت شم؟ می‌خوام کاری بدم دست خودم که / خودم بهونه‌ی اومدنت شم»
وی پیش‌بینی کرد: «ممکن است محصولی تحت تاثیر این پیام صفار قرار بگیرد و نظرش عوض شود و زودی بیاید.»
 
بشینم کنارت بچینم ستاره...
شنیده شد صفار هرندی وقتی متوجه شد صادق محصولی برایش خوب نیامده یاس او را فرا گرفت و خواند: «بشینم کنارت / بچینم ستاره / من می‌دم ادامه / و این‌هم صدامه / که می‌رقصه با تو / قلم می‌لغزه تا صبح / آره این درس ما شد / پس تو این لحظه پا شو / واسه جنگ به دنبال حسّ و حال نگَرد / چون‌که اون که برد هیچ‌وقت استخاره نکرد»
 
 
 
 این طنز در روزنامه‌ی اعتماد، 8 اسفند 90، منتشر شده است.
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)