چهارشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۰

پوتین زیر کاناپه

پوتین زیر کاناپه بود. سرش را در آورد و گفت: «من ولادیمیر پوتین، مادام‌ترین رییس دنیا هستم.»
گفتم: «راضی به زیر نبودیم. چرا زیر کاناپه هستی؟»
گفت: «من کلا زیر هستم. مثلا یا سرم زیر برف ... است. یا دارم زیرآبی می‌روم در ... یا نیم‌کاسه‌ای زیر کاسه دارم و همه چیز را وتو می‌کنم. الان هم زیر کاناپه هستم و زیر آب رقبای انتخاباتی‌ام را می‌زنم.»
 
ما نشسته بودیم و داشتیم فکر می‌کردیم رابطه‌اش با ماشین و اتومبیل چیست. یعنی چذا سوار ماشین می‌شود و نمی‌رود زیر ماشین؟ که در همین لحظه خانم "ندای ندرونی" از درون‌مان با گرز زد در سرمان و گفت: «هان! حتا واسه دشمنت هم آرزوی مرگ نکن. پوتین که دشمن تو نیست پوتین دوست تو است. منتها طبیعی است که خودش و کشورش را بیشتر از تو و کشورت دوست داشته باشد.»
سخنرانی پندآموز خدانم ندای درونی از درون‌مان که تمام شد نگاه کردیم و دیدیدم پوتین استایل‌اش را عوض کرده و از زیر کاناپه آمده بیرون و رفته روی کاناپه.
 
گفتیم: «پوتین جان، چرا پوزیشن را عوض کردی؟ زیر بودی، رو آمدی. جریان چیست؟»
گفت: «من همیشه رو بودم، منتها مدت‌ها در سایه بودم. الان هم مادام‌المادام‌ترین رییس دنیا شدم. خدا قسمت شما هم بکند.»
ما گفتیم: «از شما به ما زیاد رسیده. و صد البته خدا به دور. همان شما مادام باشی برای روسیه بس است. ما اینجا مادام‌الرییس نداریم، پوتین هم نداریم. اما الهام داریم، هلو لنکرانی داریم، رحیم مشایی داریم، چکمه داریم، کامران نجف‌زاده داریم و غیره. همین‌ها بس‌مان است.»
 
در این لحظه پوتین یک دفعه شروع کرد به اشک ریختن.
من روی تصویر اشک پوتین نریشن گفتم: «این موجود در نواحی سردسیر زمین زندگی می‌کند. او در سیاست خیلی مارمولک است و دمش همه جا افتاده. این موجود خون‌سرد است و با خون‌سردی تمام کارش را می‌کند حتا اگر این خون‌سردی به قیمت ریختن خون گرم سوری‌ها تمام شود. دیده شده این موجود در سیاست مارمولک‌بازی در می‌آورد اما تا به حال دیده نشده که یک مارمولک مار بخورد اما دیده شده که هر کسی مار زیاد بخورد افعی می‌شود... اشک تمساح... این موجود در انتهای فصل زمستان و ابتدای فصل بهار که موجودات دیگر مشغول جفتگیری هستند مشغول خوشحالی از اعلام نتایج انتخابات روسیه می‌بینیم... اشک تمساح.. این رویداد هر سیصد سال یک بار اتفاق می‌افتد و هم‌اینک دیرینه‌شناسان و دانشمندان جهان به روسیه سفر کرده‌اند تا روی اشک ریختن او تحقیق به عمل بیاورند.»
نریشن من که تمام شد پوتین اشکش را پاک کرد و گفت: «فیلمبرداری تمام شد؟»
من گفتم: «راحت باش. حالا چنددرصد رای آوردی؟»
پوتین گفت: «شصت و چهار درصد.»
من گفتم: «ای شیطون. شصت و چهار درصدت کو؟»
پوتین گفت: «ایناهاش.»
به خاطر همین شفافیت آقای پوتین تا به حال نزدیک به ششصد نفر همراه رهبر این معترضان در روسیه دستگیر شده‌اند.
 
پیام به پوتین
پوتین، پسرم، عزیز دلم، این کلاه برای سر تو بزرگ است. این کفش پایت را می‌زند. حالا ببین ما کی گفتیم. قربان تو. پوریا از کاناپه.




این طنز در روزنامه‌ی اعتماد، 16 اسفند 90، منتشر شده است.
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)