مدیرمسوول دنبال بهانه میگردد کاناپه را هوا کند اما سردبیر از کاناپه هواداری میکند به شرطی که هوای تحریریه پس نشود. برای همین هر چند روز یکبار من بیهوا میروم هواخوری و کاناپه میرود هوا. مدیرمسوول گفته بیایند کاناپه را از زیر ما بکشند و ببرند توی حیاط که آتش روشن کنند برای سور چهارشنبه. سردبیر میگوید: «کاناپه حیف است.» مدیرمسوول میگوید: «راست میگویی، کاناپه خواننده دارد. پس خود کاناپهچی را بیاورید آتش بزنیم برای چهارشنبهسوری!»
این است امنیت شغلی روزنامهنویسی. تا دیروز میآمدند روی کاناپه، امروز از روی کاناپه میپرند. فردا لابد پروژهی «گذر از کاناپه» را مطرح میکنند.
آیا میدانید مراسم چهارشنبهسوری در ادارات و اماکن مختلف چطوری برگزار میشود؟ این طوری؛
در هیات رییسهی مجلس: گونی گونی طرح سوال و طرح استیضاح و تذکر به هیات دولت را که اعلام وصول نشده، میریزند در پیت حلبی و آتش میزنند. بعد لاریجانی، جوادشون نه، علیشون، از روی این آتش میپرد. بعد باهنر میپرد. بعد شهابالدین صدر میخواهد بپرد که میبیند صلاحیت ندارد پس میرود پشت در شورای نگهبان قاشقزنی!
در هیات دولت: اعضای هیات دولت شب چهارشنبهسوری، از روی آتش نمیپرند. همگی به ترتیب قد میروند و دور سر رحیم مشایی میگردند. بعد طی مراسمی باشکوه جهرمی و رحیمی اسفند میآورند و برای رحیم مشایی اسفند دود میکنند. قرار است این مراسم با احضار روح کوروش به پایان برسد که چون اشتباهی به جای روح کوروش، روح تیمور لنگ احضار شده، مراسم با جیغ و داد و آخ از هم میپاشد.
شاید برای خوانندهی نکتهسنج سوال پیش بیاید در مراسم چهارشنبهسوری هیات دولت، آقای احمدینژاد کجاست؟ باید عرض کنیم آقای احمدینژاد به علت شرکت در مراسمی دیگر نتوانست در این سور شرکت کند که توضیحش را در پاراگراف بعدی میخوانید.
در ونزوئلا: آتش بزرگی به پا کردهاند. هوگو چاوز در لباس محلی دور آتش میچرخد. تعدادی هنرمند نیز دور آتش مشغول حرکات موزون هستند که تلویزیون ما به آنها که میرسد گل خرزهره نشان میدهد. چاوز لپهاش گل انداخته و از روی آتش میپرد و شعر میخواند: «زاردیعه مان آز توو، سوروخییع توو آز مان.»
ترجمه: «زردی چاوز و مردم ونزوئلا از ما، سرخی ما از اونها.»
در این لحظه آقای احمدینژاد به دوربین لبخند میزند و مردم شاد میشود.
در سنگال: در سنگال جشن چهارشنبهسوری برگزار نمیشود. آنجا جشنی به نام متکیسوری دارند. در این جشن که طرفداران زیادی در سنگال دارد رسم بر این است که هر کسی هر جا هست زنگ بزنند و تلفنی از کار برکنارش کنند. بعد از پایان مراسم همه با هم میخندند و فردی که اخراج شده احساس میکند زورو است و با حفظ سمت یا خبرگزاریها گفتوگو میکند.
در برنامهی دیروز امروز فردا: آتش بزرگی روشن کردهاند. کسی جرات نمیکند نزدیک شود از روش پریدن پیشکش.
در برنامهی هفت: مسعود فراستی گیر داده اصغر فرهادی و عباس کیارستمی را آتش بزند.
در سنگال: در سنگال جشن چهارشنبهسوری برگزار نمیشود. آنجا جشنی به نام متکیسوری دارند. در این جشن که طرفداران زیادی در سنگال دارد رسم بر این است که هر کسی هر جا هست زنگ بزنند و تلفنی از کار برکنارش کنند. بعد از پایان مراسم همه با هم میخندند و فردی که اخراج شده احساس میکند زورو است و با حفظ سمت یا خبرگزاریها گفتوگو میکند.
در برنامهی دیروز امروز فردا: آتش بزرگی روشن کردهاند. کسی جرات نمیکند نزدیک شود از روش پریدن پیشکش.
در برنامهی هفت: مسعود فراستی گیر داده اصغر فرهادی و عباس کیارستمی را آتش بزند.
جیرانی میگوید «مسعود جون، اگه اینا رو آتیش بزنی پس بودجه واسه چی به من بدن؟ د باید یه چیزی باشه ما خرابش کنیم یا نه؟»
فراستی میگوید «پس بذار فیلماشون رو بندازم توی آتیش... بذار جایزههاشون رو بندازم توی آتیش... بذار خودم رو راحت کنم...»
جیرانی میگوید: «خودت رو راحت کن.» فراستی خودش را راحت میکند و فیلمها و جایزههای دیگران را میاندازد توی پیت حلبی و به سوختنشان نگاه میکند.
فراستی میگوید «ولی دهنمکی عشقه... خودم رو راحت کردم.»
جیرانی میگوید «حالا که آتیش روشن کردیم، بیا از روشون بپریم.»
فراستی میگوید «از روشون بپریم؟ مگه بچهبازییه؟ مگه میخوایم خودمون رو مثل کیمیایی راضی کنیم؟ نه من از روشون نمیپرم. من خودم رو این طوری راضی نمیکنم.»
جیرانی میگوید «ولی باحاله که. بیا بپریم. کیف میده. بیا از روشون بپریم.»
فراستی میگوید «مگه قرار نبود از روشون رد شیم؟»
نتیجه آتشبازی
یکی دیگر میخواهد آتشبازی کند، یکی دیگر آتش میسوزاند، یکی دیگر میسوزد. اما مساله اینجاست با همهی این حرفها بوی سوختگی از جای دیگری میآید همیشه، در سیاست.
این طنز در روزنامهی اعتماد، 23 اسفند 90، منتشر شده است.
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)