- سلامون علیکوم. بنده غلامعلی حداد عادل هستم و
خواهان خواهندهای هستم خواستنی و خواستهام این است که کاناپه شما را به مدت
معلوم و به مهریه... ببخشید به کرایه خود درآوردم تا مرکب اینجانب باشد در سرما و
گرمای روزگار را چشیده بیوقفه.
: ببخشید اینکه گفتید به زبان فارسی یعنی چی؟
- یعنی من حداد عادلم. کاناپهت رو قرض میدهی؟
در ضمن تکه نینداز من رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بودم.
: اول اینکه؛ تکه نه و آرایهی ادبی. دوم هم
اینکه کاناپه را برای چه کاری میخواهی؟
- راستش دیروز فوتبال بازی کردیم زدند پایم را
قلم کردند و شکستند. در کل اینروزها نه از سیاست نه از ورزش شانس نمیآورم. گفتن
ندارد، ولی قبل از اینکه پایم بشکند سه تا هم لایی بهم زدند. (آه میکشد.) حالا
هم رایگیری ریاست مجلس است، میخواهم دراز بشوم روی کاناپه و خودم را برسانم
آنجا، که رای بیاورم.
: آقا حداد، همین هفته پیش رایگیری بود 100 تا
رای شما آوردی، 173 تا رای آقا لاریجانی، جوادشون نه علیشون. حالا دوباره میخواهی
کاندیدا شوی؟ به نظر خودت رای میآوری؟
- میآورم.
: چطوری آخه؟
- آها. پلیتیک میزنم. بنده چون پایم شکسته روی
کاناپه دراز میشوم. منتها الان چون در دوران طلایی خودم هستم بعید است کسی بیاید
ملاقاتم، پس خودم پیشقدم میشوم و میروم مجلس. اینطوری با دست و پای شکسته شاید
بتوانم چهارتا رای برای خودم جمع کنم. حالا کاناپه را بده دیگر. جبران میکنم.
دیالوگ
: [...] رای بدهید. از اسب
بیفتی از اصل نیفتی به من رای بده. [...]... برادرا خواهرا آن رای قشنگه
را بده خیرش را ببینی... به قول حافظ: «روزگاری شد که در این مجلس خدمت میکنم / در لباس فقر کار اهل دولت میکنم / با عصا
افتان و خیزان میروم تا کوی دوست / و از رفیقان ره
استمداد همت میکنم» خلاصه حافظ هم گفته به هر کسی عصا دارد رای بدهید.
- بله. جناب آقای دکتر غلامعلی حداد عادل با
تمارضی که کردند توانستند 89 رای به دست بیاورند که به هر حال بنده 177 رای آوردم.
نمایندگانی که به بنده رای دادند تشریف بیاورند در سالن مجاور به صرف آب پرتقال
مجلس جشن و سرور و پایکوبی برقرار است. البته همینجا از برادرم جناب آقای دکتر
غلامعلی حداد عادل که کلا و سرجمع 89 رای بیشتر به دست نیاورد به اتفاق پایداریها
دعوت میکنم به ما ملحق شوند. به قول حافظ باختن گریه نداره. لطفا آرامش جلسه را
حفظ کنید... یکصدا با من نمایندهها دم بگیرند... [...]
: حیف که پام شکسته. اگه راست میگی صبر کن پام
خوب شه، بعد با بچههاتون بیاید توی زمین خاکی، گل کوچیک. ببین چطوری رایرایتون
میکنم.
- باشه.
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، 17 خرداد 91
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم)
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم)