شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۰

جرثقیل، راه‌پله، نردبان... راه‌های رسیدن به پشت بام


اسماعیل احمدی‌مقدم که فرمانده‌ی نیروی انتظامی است، به حالت آماده‌باش روی کاناپه مستقر شد و گفت: «جمع‌آوری ماهواره‌ها، استفاده از آن ‌را در سطح کشور کاهش داد.»
من کاناپه‌چی گفتم: «می‌فهمم. می‌فهمم.»
احمدی‌مقدم گفت: «می‌شه برای من هم توضیح بدی؟»
گفتم: «بله. طبق فرمول چندمجهولی که فرمودید، جمع‌آوری ماهواره استفاده از ماهواره را در سطح کشور کاهش داده.»
احمدی‌مقدم گفت: «می‌فهمم. می‌فهمم. اما چطوری؟»
گفتم: «نکته‌ی پیچیده‌اش هم همین جاست. بگذار چندد مثال بزنم؛ مثلا از وقتی پول آب گران شده ما با بستن کنتور آب، مصرف آب را کاهش دادیم. یا با شکستن تلویزیون و یخچال و لامپ‌ها مصرف برق را کاهش دادیم. حتا از وقتی که پول تخم مرغ و نان گران شده با نخوردن تخم مرغ و نان مصرف‌شان را کاهش دادیم.»
احمدی‌مقدم گفت: «چه جالب. از لحاظ علمی هم می‌شود ثابت کنی؟ با ذکر فرمول.»
گفتم: «بله. قدیم‌ها برای این‌که مصرف خوراکی را در خانه کاهش دهند، می‌زدند روی دست بچه. اگر باز هم به غذا دست می‌زد می‌خواباندند زیر گوشش. اگر باز هم دست می‌زد با کمربند سیاهش می‌کردند. اما شکم گرسنه این حرف‌ها حالی‌ش نیست. برای همین در آخرین مرحله روی یخچال قفل می‌گذاشتند. این طوری مصرف غذا را کاهش می‌دادند.»
احمدی‌مقدم گفت: «ما باید از اول همین کار را می‌کردیم. ولی عزت ضرغامی گفت می‌دهد فرج سلحشور یک سریال بوزارسیف بسازد یا جیرانی برنامه‌ی هفت را بسازد، یا دهنمکی ساختارشکنی کند و حرف‌های بی‌ناموسی را در سریالش استفاده کند، یا کامران نجف‌زاده گزارش‌های تخیلی تولید کند یا یامین‌پور مناظره‌بازی کند و ادای اپرا را در آورد، که با این روش‌ها با ماهواره رقابت کنیم و مردم ماهواره نبینند. اما مردم با دیدین سلحشور و جیرانی و دهنمکی و نجف‌زاده و یامین‌پور همان شبانه زنگ زدند تا بیایند و برای‌شان ماهواره نصب کنند.»  
عملیات ترمیناتور 16
در همین لحظه یک هلیکوپتر پرت پرت‌کنان از پنجره پیدا شد. بعد شش تا تکاور پریدند روی پشت بام جلویی. بعد سی و سه نفر هم با طناب از دیوار آمدند بالا. بعد یک نفر از مسیر ناودون پیشروی کرد و خلاصه پشت بام همسایه را در عملیاتی ضربتی و غافلگیرانه فتح کردند. در پی این عملیات پیروزمندانه، کولرهای آبی سریع خودشان را تسلیم کردند. بعد بندهای رخت از ترس زیاد، رخت و لباس‌شان را باد برد. شیشه‌های آبغوره که احساس گناه می‌کردند آبغوره گرفتند تا تکاورها کاری به کارشان نداشته باشند. در همین لحظه بود که، هواکش‌ها در اقدامی پشت‌بام‌دوستانه و آنتن‌خواهانه، دیش ماهواره را تحویل تکاورها دادند. هواکش‌ها فریاد می‌زدند: «دیش فاسد، دیش معاند، مچاله باید گردد...»
«دیش ماهواره... دختر آتیش‌پاره... دیگر اثر ندارد... آکادمی گوگوش، ...افتخاری ندارد...»
بازگشت شادی به ضرغام‌تلویزیون
پس از پاکسازی پشت‌بام همسایه از دیش‌های ماهواره، نماینده صدا و سیما آمد و برای همه آنتن شبکه‌های تلویزیون را نصب کرد. همسایه‌ها هم در استقبال از این عمل و برنامه‌های صدا و سیما، تلویزیون‌شان را از پنجره پرت کردند بیرون. البته شنیده شده که یکی از همسایه‌ها، تلویزیون را که روشن کرده احمدزاده و شهریاری را دیده که دارند بندری می‌رقصند، برای همین آن همسایه ابتدا با سر رفته توی تلویزیون، بعد تلویزیون را از پنجره پرت کرده پایین. منتها گویا سرش هنوز توی تلویزیون بوده. روحش شاد.
جرثقیل، راه‌پله، نردبان... راه‌های رسیدن به پشت بام
احمدی‌مقدم روی کاناپه اضافه کرد: «نیروی انتظامی می‌تواند بدون حکم قضایی با تجهیزات ماهواره‌ای مشهود برخورد کند.» بعد اضافه‌تر کرد: «البته اگر صاحب خانه به تذکرات بی‌توجهی نشان دهد یا در خانه نباشد، پلیس برای جمع‌آوری وسایل ماهواره‌ای از راپل، جرثقیل، راه‌پله یا نردبان استفاده می‌کند.»
ما گفتیم: «باشه. اما یک راه ساده‌تر هم هست ها...»
احمدی‌مقدم گفت: «چه راهی؟»
ما گفتیم: «اعلام کنید به ازای هر دیش ماهواره، یک شانه تخم مرغ (الان شانه‌ای چند شده؟) داده می‌شود. در عرض دو روز مردم دودستی ماهواره‌هاشان را تقدیم می‌کنند.» 

منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، ستون کاناپه، 30 مهر 90، شماره‌ی 2291
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)